داستان بازی The Witcher 2 Assassins Of Kings

Grey Warden

Dragon Age Scholar
Loyal Member
Sep 13, 2006
6,427
نام
مجتبی
دنیای گسترده ویچر و عدم عرضه آن بر روی کنسول های سونی باعث شد تا داستان نسخه دوم را تحت مقاله ای نوشته و مخاطبان را تا حدودی با این دنیا و اتفاقات مهمش آشنا کنم. کپی برداری تنها با ذکر نام نویسنده و منبع مجاز است.

عنوان دوم با توضیحاتی از نبردی حماسی آغاز می شود که کشورهای شمال با یکدیگر متحد شده و علیه امپراطوری نیلفگارد برای استقلال خودشان لشکرکشی می کنند و در نهایت نیز نیلفگارد را پس زده و استقلال خود را بار دیگر بدست می آورند. سپس به موضوع اصلی بازی که نام قاتلین پادشاهان نیز از آن گرفته شده، می پردازد. پادشان دموند از پادشاهی ادرن، در کشتی تفریحی خود نشسته که ناگهان توسط مردی غول پیکر مورد حمله قرار می گیرد و خودش و تک تک محافظانش کشته می شوند. از طرف دیگر پادشاه فولتست از تمریا نیز مورد هجوم فرد دیگری قرار می گیرد اما با وجود گرالت در کنار فولتست قاتل ناموفق مانده و بدست ویچر کشته می شود.
سپس مدتی به جلو رفته و حمله فولتست به قلعه لاولت را نشان می دهد که سعی در بازپس گرفتن فرزندانش می کند. بانو لوسیا که معشوقه قدمی فولتست است از وی دو فرزند غیر شرعی دارد که با مرگ دختر بزرگ فولتست و نبود جانشینی دیگر، وی چاره ای نمی بیند جز این که به دنبال آن ها بروند هرچند فرزند بزرگ لوسیا یعنی آریان که از شوهر وی است مقاومت کرده و درهای قلعه اش را روی ارتش فولتست می بندد. گرالت که بعد از نجات جان فولتست به عنوان محافظ وی انتخاب شده ناخواسته درگیر جنگی مضحک می شود. از همان ابتدای محاصره قلعه نتیجه کاملا مشخص است و پیروزی فولتست قطعی، گرالت نیز از فولتست درخواست می کند که بعد از جنگ وی و معشوقه اش تریس که به عنوان مشاور فولتست خدمت می کند، را مرخص کند و فولتست نیز موافقت می کند. هرچند جریان جنگ آنچنان که گرالت توقع دارد پیش نمی رود. با ورود به قلعه، آریان حاضر به تسلیم نمی شود و جنگ را ادامه می دهد. در این جا اولین انتخاب مهم داستان شکل می گیرد، فولتست گرالت را مسئول ایستادگی جلوی آریان را می کند که وی را به تسلیم شدن وا دارد اما گرالت هم می تواند وی را بکشد و هم این که او را راضی به تسلیم شدن کند.
با حل مشکل آریان توسط گرالت، قلعه در حال سقوط است که ناگهان اژدهایی مهیب از ناکجا آباد از راه رسیده و در کمال تعجب به نفع سربازان آریان می جنگد و خیلی از نیروهای فولتست را تار و مار می کند، حتی تا مرز کشتن شخص فولتست نیز پیش می رود اما بار دیگر وی توسط گرالت نجات پیدا می کند. با همه این موارد باز هم فولتست موفق می شود قلعه را تسخیر کند و به فرزندانش که در صومعه نگهداری می شدند، برسد. هرچند آخرین سنگر نیروهای آریان و دژداخلی قلعه نیز بار دیگر به کمک گرالت گشوده می شود و در این بین گرالت چندی از سربازان گروه Scoia'tael را سوار بر قایق در ساحل مشاهده می کند که باعث تعجب زیاد وی می شود.
نیروهای Scoia'tael گروهی از افراد غیر انسان هستند که از ظلم انسان ها خسته شدند و به مبارزه با انسان ها مشغولند، آن ها حتی در جنگ شمالی ها با نیلفگارد به سود نیلفگارد جنگیده و ضربات سنگینی به ارتش شمالی ها زدند، هرچند در نهایت با خیانت نیلفگارد بسیاری از سران آن ها به دست انسان های شمال کشته شدند.
با رسیدن گرالت و فولتست به صومعه، آن ها مشاهده می کنند که دو فرزند فولتست که پسری به نام بوسی و دختری به نام آنایس است، در کنار کشیشی کور و غول پیکر نشسته اند. کشیش نیز فرزندان را به فولتست تقدیم می کند. فولتست نیز به علت ترس بچه ها از گرالت، وی را عقب نگه می دارد اما با سپردن دو بچه به سربازان و تنها شدن آن سه نفر، کشیش از فرصت استفاده می کند و گلوی فولتست را می برد و از پنجره برج صومعه به بیرون می گریزد، گرالت نیز که کاری از وی بر نمی آید با آمدن سربازان متهم به قتل پادشاه می شود.

 
آخرین ویرایش:

jetalpha

کاربر سایت
Aug 15, 2009
2,132
نام
متوئیدی
ببخشید این الان کل داستان بود یا ادامه دار هست؟ چون یکم بنظرم کوتاه بود. اما خیلی ممنونم از مقاله ای که نوشتید لذت بردم.
 

Grey Warden

Dragon Age Scholar
Loyal Member
Sep 13, 2006
6,427
نام
مجتبی
لوسیا خواهر فولتست نبود؟!

Tunngle ID : masood0899
نه اون قضیه مال دختر اصلی فولتست، آدا بود که مشکلش به خاطر عشق فولتست و خواهرش بود!
خواهر فولتست هم اسمش آدا بود، رجوع شود به داستان نسخه اول!:d
 

Grey Warden

Dragon Age Scholar
Loyal Member
Sep 13, 2006
6,427
نام
مجتبی
با بردن گرالت به سیاه چال قلعه لاوالت و شکنجه اش، وی توسط ورنون روچ، رییس گارد ویژه تمریا، معروف به Blue Stripes مورد بازجویی قرار می گیرد. وی که در حین حمله با گرالت و فولتست همراه بوده، حرف های گرالت را باور می کند اما برای حفظ جایگاه خویش نمی تواند شخصا او را فراری دهد بنابراین کلید دستبندهای گرالت را به او داده و فرار را به خود گرالت و توانایی هایش می سپارد. در انتهای بازجویی نیز اطلاعات عجیبی را برای گرالت نمایان می کند.
گرالت مدت زیادیست که خاطراتش را از دست داده و از معشوقه قدیمیش ینیفر نیز ناآگاه است. روچ به او می گوید که طی گشتن فایل های قدیمی برای بررسی موضوع قتل فولتست و علت آن به پرونده ای برخورد کرده که مربوط به شورشی در شهر ریویا است. در این شورش انسان ها، هرچه غیر انسان است را به فجیع ترین وضع به قتل می رسانند اما تنها یک نفر جلوی آن ها به نام گرالت اهل ریویا ایستادگی می کند. اما وی نیز ناموفق می ماند و کشته می شود.
با پایان بازجویی گرالت از کلید استفاده کرده و می تواند از زندان بگریزد.
در حین فرار اگر گرالت آریان را کشته باشد در زندان با مادر وی، لوسیا مواجه می شود که تحت شکنجه شدید است و شکنجه گر از وی می خواهد اقرار نامه ای را امضا کند که نشان می دهد آنایس و بوسی فرزندان فولتست نبوده اند. اما وی توسط گرالت و یا در صورت دیر رسیدن وی، توسط سفیر نیلفگارد نجات پیدا می کند.
اما اگر آریان زنده مانده باشد، وی همراه گرالت از زندان فرار کرده و البته زندان را نیز به آتش می کشد.
با فرار گرالت، تریس و روچ بیرون زندان با کشتی منتظر او هستند تا به دهکده فلاتسوم که یکی از اصلی ترین مکان های حضور Scoia'tael است، بروند. با رسیدن به دهکده فلاتسوم، از همان ابتدا با فرمانده نیروهای Scoia'tael به نام یوروث روبرو شده و مورد هجوم قرار می گیرند اما با کمک جادوی تریس موفق به گریز و رسیدن به دهکده شهر می شوند. اما گرالت می تواند چهره قاتل فولتست را در بین نیروهای Scoia'tael تشخیص دهد. شهر فلاتسوم توسط فرد فاسدی به نام لوریدو اداره می شود که از همان ابتدای کار برای گرالت و دیگران مشکل ساز می شود. با ورود به مسافر خانه، گرالت با دو تن دوستان قدیمیش که آوازه خانی به نام دندلاین و دورفی به نام زولتان است برخورد می کند اما در همان لحظه آشوبی از سمت اسکله به گوش می رسد. با رسیدن به اسکله گرالت متوجه می شود جانور غولپیکری معروف به کایرن برای کشتی های عبوری از فلاتسوم مشکل ایجاد کرده است، اما ازآن عجیب تر حضور شیلا، یکی از معروف ترین ساحرهای شمال و از مشاورین پادشاه هنسالت از کدوین است. وی مدعی می شود برای شکار کراکن به آن جا آمده و به گرالت نیز می گوید اگر می خواهد می تواند در شکار کایرن به او کمک کند. از طرف دیگر هدف اصلی گرالت که یافتن قاتل پادشاه است سعی در کسب اطلاعات در این مورد دارد، به همین دلیل به ملاقات یکی از زندانیان Scoia'tael که در حال مرگ است می رود، وی در آخرین لحظات هویت شاه کش را مشخص می سازد، نام وی لتو بوده و ویچری از مدرسه نابود شده افعی است. او به گرالت می گوید که افراد Scoia'tael و شخص یوروث تنها بازیچه لتو بودند و لتو به آن ها خیانت کرده است. گرالت هم که به دنبال ملاقات به یوروث است دست به دامان دوستش زولتان می شود و از وی میخواهد او را نزد یوروث ببرد. زولتان نیز که روابطی با Scoia'tael دارد، قبول می کند این ملاقات را در زمان مناسب فراهم کند. از طرف دیگر نیز گرالت پیشنهاد شیلا را قبول کرده و با وی برای شکار کایرن همراه می شود و در نهایت طی نبردی دشوار موفق می شود او را از پای درآورد.
تریس نیز که خواهان بازگشت حافظه گرالت است سعی در آماده کردن معجونیست که به حافظه گرالت کمک می کند اما مواد اصلی این معجون بسیار کمیاب و نادر است. گرالت نیز در پی یافتن این مواد تکه های کوچکی از حافظه اش را به یاد می آورد.
"پس از مرگ گرالت طی شورش ریویا، ینیفر سعی در نجات و زنده کردن او می کند اما در این حین خود او نیز کشته می شود، اجساد آن توسط دختر خواندشان سیری به جایی دریاچه Loc Eskalott می برد تا بار دیگر آن دو زنده شده و با هم در آرامش و به دور از دنیا زندگی کنند. اما پس از مدتی Wild Hunt از راه رسیده و ینیفر را با خود می برند و گرالت تمام زندگی خود را وقف یافتن آن ها می کند."

 
آخرین ویرایش:

homayoon k2

کاربر سایت
Oct 14, 2012
1,702
یه مقدار در مورد امپراطوری نیلفگارد و پادشاهش و اینکه تا حالا به کجا ها حکمرانی کردن و.....هم یه توضیحاتی بده!
چون شماره سوم خیلی بهش ربط داره.
ممنون
 

Grey Warden

Dragon Age Scholar
Loyal Member
Sep 13, 2006
6,427
نام
مجتبی
یه مقدار در مورد امپراطوری نیلفگارد و پادشاهش و اینکه تا حالا به کجا ها حکمرانی کردن و.....هم یه توضیحاتی بده!
چون شماره سوم خیلی بهش ربط داره.
ممنون
امپراطوری نیلفگارد سعی داره همه قاره رو زیر یه پرچم و کشور متحد کنه، امپراطور فعلیش هم مثل قبلیاست، جنگ طلب و سلطه جو!
تا حالا دوبار به شمال حمله کرده و نکته مهم هم اینه که پدر واقعی سیری هست!
نیلفگارد اکثر شمال رو یه زمونی زیر سلطه داشته و تا کشور Cintra رسیده بوده!
 

Grey Warden

Dragon Age Scholar
Loyal Member
Sep 13, 2006
6,427
نام
مجتبی
گرالت و زولتان با هم به مقر ملاقات با نیروهای Scoia'tael رفته و آن جا پس از مبارزه ای سهمگین با جانوری وحشی موفق به دیدن یوروث می شوند. گرالت حقایقی که در مورد لتو شنیده را به یوروث می گوید اما وی به این راحتی باور نمی کند. سپس برای امتحان وفاداری لتو به Scoia'tael، یوروث پیشنهادی به گرالت می دهد. گرالت در ظاهر یوروث را دستگیر کرده و او را دست بسته به پیش لتو می برد تا عکس العمل وی را بسنجد. اما با رسیدن نزد لتو، وی شخصیتش را نشان داده و سعی کشتن یوروث می کند اما در این بین نیروهای روچ از راه رسیده و نبردی را با Scoia'taelها آغاز می کنند. در این جا گرالت می تواند انتخاب کرده که در این درگیری طرف نیروهای Scoia'tael را گرفته یا به روچ و نیروهایش کمک کند اما انتخاب هرچه باشد در نهایت به مبارزه ای تن به تن با لتو می انجامد. طی مبارزه با گرالت، لتو مشخص می کند که تنها از نیروهای Scoia'tael به عنوان ابزاری برای قتل فولتست استفاده کرده است و وی حتی اعلام می کند قتل دموند نیز کار وی بوده اما دستور اصلی را شیلا و گروهی از جادوگران داده اند هرچند وی برای هیچ کدام از این دو گروه کار نمی کند. هدف اصلی آمدن شیلا به فلاتسوم نیز نه شکار کایرن بلکه یافتن لتو است. زیرا شیلا و گروهش تنها مرگ دموند را خواستار بودند و علت مرگ فولتست را درک نکردند و به همین دلیل به دنبال لتو هستند. همچنین وی از این که گرالت خاطره اش را از دست داده بسیار خوشنود است زیرا به گفته خودش در گذشته گرالت، لتو را از چنگال جانوری کشنده نجات داده است و تا مدت ها بعد همسفر بودند اما گرالت هیچ کدام را به خاطر ندارد. مبارزه گرالت و لتو در نهایت به سود لتو خاتمه می یابد اما وی به علت دینی که گرالت بر گردنش دارد از کشتنش صرف نظر می کند و به گرالت هشدار می دهد که به دنبال او نرود.
با شکست خوردن گرالت، وی بار دیگر تکه هایی از خاطراتش را به یاد می آورد، "وی که تنها به دنبال ینیفر و Wild Hunt جستجو می کرده، طی سفرش به موجودی به نام Slyzard برخورد می کند که در حال کشتن ویچری قوی هیکل است اما گرالت با کشتن Slyzard ویچر را که نامش لتو است نجات می دهد. لتو و دو دوستش به نام های آکس و سریت نیز که خود را مدیون گرالت می دانند در سفرش برای یافتن ینیفر همراه می شوند."
پس از آن گرالت با سرعت به سوی شهر می رود اما متوجه می شود جنگ بین نیروهای روچ و Scoia'tael با این که پیروزی نداشته اما قربانی های بسیاری در شهر گرفته است. انسان های شهر شورشی علیه غیر انسان ها ترتیب دادند و اکثر آن ها را سلاخی کردند در حالی که حاکم شهر لوریدو نیز هیچ گونه تلاشی برای متوقف کردن شورش نکرده است. از آن بدتر این که گرالت متوجه می شود لتو، به شهر آمده و تریس را با خود ربوده است و وی را مجبور به تلپورت به Aedirn کرده است.
گرالت در این نقطه از بازی دو حق انتخاب دارد، یا به سمت یوروث و Scoia'taelها رفته با او متحد شود و یا این که سفرش با روچ برای یافتن لتو را ادامه دهد.
اگر گرالت با Scoia'tael ها همراه شود، یوروث اعلام می کند که هدفش استقلال منطقه Pontar Valley است و می خواهد دختری به نام ساسکیا پادشاه آن مکان کند. منطقه ای که همه موجورات با هر نژادی بتوانند در کنار هم زندگی کنند. در حال حاضر نیز با مرگ پادشاه ادرن، شاه هنسالت از کدوین ارتشی فراهم آورده و قصد گرفتن Pontar Valley را دارد. یوروث نیز می خواهد هرچه سریع تر به کمک ساسکیا و نیروهایش بشتابد. برای رفتن به سمت Pontar Valley بار دیگر نقشه ی قدیمی عملی می شود و گرالت در ظاهر یوروث را دستگیر کرده و به فلاتسوم می آورد اما با رفتن به روی زندان کشتی آن ها اختیار کشتی را در دست گرفته از فلاتسوم می گریزند هرچند در لحظات آخر لوریدو که از فرار آن ها خشمگین است برجی را که زندانیان زن الف در آن قرار دارند به آتش می کشد. یوروث به گرالت می گوید آن زن ها مرده محسوب می شوند اما گرالت که نمی تواند سوختن آن ها تماشا کند از کشتی به درون آب می پرد تا آن ها نجات دهد هرچند بار دیگر گرالت می تواند انتخاب کند که یا آن ها را نجات دهد یا این که به سمت لوریدو رفته و وی را از پای در آورد.
در صورت انتخاب روچ توسط گرالت، وی به گرالت می گوید متوجه شده که لوریدو خیانت کاری به تمریا هست و سعی دارد تا فلاتسوم را در اختیار هنسالت و کشور کدوین قرار دهد. بنابراین قبل از رفتن به سوی Pontar Valley آن ها باید ترتیب کار لوریدو را بدهند. با طعمه قرار دادن یکی از زیردستان روچ، یعنی دختری به نام وس، آن ها موفق می شوند به مقر لوریدو نفوذ کرده و وی را بکشند و سپس به سوی Pontar Valley حرکت کنند.
 
  • Like
Reactions: IMANOKA and stanley

Dante Never Cry

The Awakening Dragon
کاربر سایت
Oct 5, 2008
9,334
نام
Ali
با تشکر از مجتبی عزیز، گفتم بد نیست اینا رو اینجا هم بزارم (همراه خوندن مطلب فوق العاده مجتبی میتونید تصاویر رو هم از اینجا ببینید :D ):



نکته مهم: دوستان دقت کنید اینا تریلر جدید از نسخه سوم نیستن و فقط Recap داستانی 2 نسخه قبل هستند تا دوستان رو با داستان آشنا و برای نسخه سوم آماده کنند. شدیدا توصیه میکنم اگر داستان بازی درست یادتون نیست یا نتونستید 2 نسخه قبلی رو بازی کنید این ویدئوها رو از دست ندید.
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر