بازی God of War یکی از جنجالی ترین بازی های رایانه ای است که سوژه آن حول محور اساطیر یونان در گردش است و روایتی جدید از این اساطیر ارایه می دهد. اما در پس این داستان جدید نکات مهم و ظریف زیادی نهفته است که از سه منظر اساطیری، روانشناختی و مذهبی قابل بررسی هستند.
سری بازی های God of War با محوریت قرار دادن اساطیر یونان و ماجرای رویارویی یک انسان با خدایان، پایه گذار سبکی در بازی های رایانه ای بود که می توان آن را "خداکشی" یا "ارتداد" نام نهاد. در این سری از بازی ها برای نخستین بار یک انسان فانی (کریتوس) به جایگاه خدایی دست پیدا می کند و موفق به نابودی سایر خدایان می گردد. به نظر می رسد که این بازی ورای تمام جذابیت های داستانی و تصویری، پیام های زیادی در خود جای داده باشد. در ادامه به بررسی این پیام ها می پردازم: *
کریتوس در اساطیر
بهتر است پیش از شروع بحث کمی راجع به شخصیت کریتوس و نقش اساطیری او صحبت کنیم و ببینیم که اصلا چنین شخصیتی در اساطیر یونان وجود داشته یا نه؟
اگر در اساطیر یونان به جستجو بپردازیم، به شخصیتی به نام کریتوس برخورد خواهیم کرد که با شخصیت درون بازی تفاوت های فاحش و چشمگیری دارد. این شخصیت که اشارات کوچکی از او در اساطیر دیده می شود، به عنوان مشاور دست راست زئوس معرفی شده است. او شخصیتی نیمه خدایی دارد و در علم و دانش سرآمد همه المپیان (به غیر از زئوس) و زمینیان است. کریتوس اساطیری موجودی آرام و صلح طلب است که حتی در چندین مورد خدایان را از جنگ و خونریزی بر حذر می دارد!
اما شخصیت کریتوس در بازی God of War با نمونه اساطیری خود تفاوت های فاحشی دارد و دچار استحاله ای اساسی شده است.
او شخصیتی خونخوار، بی رحم، خود رای و سرکش معرفی می شود که از جنگ و خونریزی لذت می برد و در مقابل فرمان خدایان می ایستد. کریتوس به عنوان نماینده انسان ها، تا جایی پیش می رود که به مقام خدایی ارتقاء می یابد و سرانجام در اثر یک اختلاف، از مقام خدایی خلع و در نهایت موفق به نابودی حکومت خدایان و از بین بردن تمامی آن ها می شود.
حال با توجه به این تغییر فاحش، این سوال مطرح می شود که کریتوس درون بازی کیست و از کجا آمده است؟ برای پاسخ به این سوال بهتر است به داستان زیر توجه کنید: *
شباهتی عجیب، اما قابل تامل!
برای پیدا کردن منشاء پیدایش شخصیت کریتوس درون بازی، لازم است تا کمی با تفکرات و عقاید خالق آن آشنا شویم. با توجه به اینکه دیوید جفی (نویسنده و کارگردان بازی) یک یهودی متعصب است، به همین دلیل بهتر است جستجویی در کتاب های مقدس یهودیان داشته باشیم. پس از یک بررسی دقیق در کتب عهد عتیق به مورد جالبی برخورد کردم که بهتر است شما هم آن را مطالعه کنید و خودتان درمورد آن قضاوت نمایید:
متن زیر از کتاب داوران (یکی از کتب عهد عتیق) که حاوی 350 سال رویدادهای قبل از دوران سلطنتی قوم بنی اسرائیل است برداشت شده است.
*
یفتاح جلعادی
یفتاح جلعادی، جنگجویی بسیار شجاع، و پسر زنی بدکاره بود. (این بخش از مشخصات یفتاح، به مشخصات کریتوس شباهت زیادی دارد. او همچون یفتاح مردی جنگجو و بسیار شجاع بود و هر دو از زنی بدکاره زاده شده بودند! توجه داشته باشید که در یونان باستان به زنان معشوقه زئوس هم بدکاره می گفتند.)
پدرش (که نامش جلعاد بود) از زن عقدی خود چندین پسر دیگر داشت. وقتی برادران ناتنی یفتاح بزرگ شدند، او را از شهر خود رانده، گفتند: "تو پسر زن دیگری هستی و از دارایی پدر ما هیچ سهمی نخواهی داشت."
پس یفتاح از نزد برادران خود گریخت و در سرزمین طوب ساکن شد. دیری نپایید که عده ای از افراد ولگرد دور او جمع شده، او را رهبر خود ساختند. (چنین اتفاقی برای کریتوس هم روی داده بود. او از طرف خدایان المپ و حتی هرکول- برادر هم رده خودش، مورد بی مهری قرار گرفته و ترد شده بود. خدایان با وجود این که کریتوس برادر آن ها بود از او به عنوان یک موجود حقیر، در جهت اهداف خود استفاده ابزاری می کردند.)
پس از مدتی عمونی ها با اسرائیلی ها وارد جنگ شدند. رهبران جلعاد به سرزمین طوب نزد یفتاح رفتند و از او خواهش کردند که بیاید و سپاه ایشان را در جنگ با عمونی ها رهبری کند. اما یفتاح به آن ها گفت: " شما آنقدر از من نفرت داشتید که مرا از خانه پدرم بیرون راندید. چرا حالا که در زحمت افتادید به سراغ من آمدید؟"
آن ها گفتند: " ما آمده ایم تو را همراه خود ببریم. اگر تو ما را در جنگ با عمونی ها یاری کنی، تو را فرامانروای جلعاد می کنیم."... (خدایان المپ نیز در چندین مورد از کریتوس درخواست کمک کردند و هربار با وعده هایی او را متقاعد به همکاری کردند)
سپس یفتاح این ماموریت را پذیرفت و مردم او را فرمانده لشگر و فرمانروای خود ساختند. یفتاح در ابتدا برای پادشاه عمون قاصدانی فرستاد و از او خواست قوم اسرائیل را به حال خود رها کند و دلایل خود را در این رابطه بیان کرد. اما پادشاه عمون به این صحبت ها توجهی نکرد.
آنگاه روح خدا بر یفتاح قرار گرفت و او سپاه خود را از سرزمین های جلعاد و منسی عبور داد و از مصفه واقع در جلعاد گذشته، به جنگ سپاه عمون رفت. یفتاح نزد خداوند نذر کرده بود که اگر اسرائیلی ها را یاری کند تا عمونی ها را شکست دهند، وقتی به سلامت به منزل بازگردد، هرچه را که از در خانه اش به استقبال او بیاید به عنوان قربانی سوختنی به خداوند تقدیم کند. ( ماجرای درخواست کمک کریتوس از اریس و نذر او بی شباهت به این ماجرا نیست.)
پس یفتاح با عمونی ها وارد جنگ شد و خداوند او را پیروز گردانید. او آن ها را از عروعیر تا منیت که شامل بیست شهر بود و تا آبیل کرامیم با کشتار فراوان شکست داد.
هنگامی که یفتاح به خانه بازگشت، دختر وی، یعنی تنها فرزندش درحالیکه از شادی دف می زد و می رقصید به استقبال او آمد. یفتاح با دیدن دخترش از شدت ناراحتی جامه خود را چاک داد و فریاد زد: " آه دخترم! تو مرا غصه دار کردی، زیرا من به خداوند نذر کرده ام و نمی توانم نذرم را ادا نکنم"
... و یفتاح چنانکه نذر کرده بود عمل نمود... ( به صحنه کشته شدن خانواده کریتوس- همسر و دختر- به دست خود او و به دستور اریس توجه کنید. در این مورد هم می توان شباهت های ظریفی بین دو شخصیت مشاهده کرد.).
می بینید که شباهت این دو داستان به یکدیگر بسیار زیاد است، البته این تنها یک فرضیه است و ممکن است چنین رابطه ای اصلا وجود نداشته نباشد. اما از طرفی هم نمی توان از این موضوع به سادگی عبور کرد و آن را نادیده گرفت. به هر حال هر اثری ریشه در عقاید و ایدئولوژی شخصی خالق آن دارد و نمی توان آن را جدا از خالق تفسیر کرد.
با بازیهای کامپیوتری صهیونیستی مبارزه کنیم
جنبش سایبری منتظران
یا حسین