Rate your last seen movie (قوانین پست اول حتما رعایت شود)

Darkfie1d

Lux Omnia Vincit
Loyal Member
Sep 25, 2005
3,040
نام
Gwynbleidd Darkfield
  • اگه خواستید پستی رو نقل قول کنید به جای جواب دادن توی این تاپیک پست رو ببرید داخل تاپیک Movie Center و بزارید پست های اینجا به صورت یک پارچه باقی بمونه. برای این کار گزینه "+ نقل قول" رو پایین سمت چپ پست مورد نظرتون بزنید تا پست انتخاب بشه بعد داخل تاپیک Movie Center از ادیتور گزینه
    1620238607876.png
    رو بزنید و پست مورد نظرتون رو اونجا نقل قول کنید.

  • لطفاً اسم فیلم رو حتماً بنویسید عکس به صورت خالی کافی نیست
  • عکسها رو حتماً به صورت Thumbnail/کم حجم قرار بدید.
  • دوستان لطف کنن به جای شیوه های من درآوردی برای امتیاز دادن ، 10 رو حداکثر قرار بدن و نسبت به اون امتیاز بدن.
  • نوشته هایی که ممکنه بخش خاصی از داستان فیلم رو لو بده، داخل تگ اسپویلر باید گذاشته بشه، در غیر اینصورت برخورد می شه
  • از پست کردن هر گونه مطلبی که به مبحث این تاپیک مربوط نمیشه خودداری کنید

امکان ویرایش قوانین وجود داره .
 

UFOPower

کاربر سایت
Dec 23, 2008
5,506
نام
میلاد
Miami Vice

از 2 سال پیش که این فیلم رو دیدم تا الان با فست فوروارد ها نزدیک 14-15 بار دیدمش.
هر بار که امتیازش رو تو Imdb و متا و اینا میبینم فقط قهقهه میزنم :D
آخه چند ساخته قبلی مایکل مان هم جلو این کلا یک اثر ناکامل و پر از ایراد جلوه میکنه شبیه Heat و Collateral .
به غیر از Theif
که اون به دوره فیلمسازی دیگه مایکل مان برمیگرده.
به من بگن اگر در یک جزیره دورافتاده حق تماشای 5 فیلم رو داری یکیش Miami Vice ئه.
البته اینطوری نیست که فقط من این نظر رو دارم و خیلی با من همنظرن تو اینترنت چه کاربر چه منتقد همچین اثر محشری امکان نداره Underrate بمونه و در آینده هم ازش به عنوان یک از بهترین آثار مایکل مان و هالیوود یاد میشه در دهه 2000 .

خیلی دوست دارم شما هم ببینیدش . بعد دو سه ماه دوباره ببینیدش . بعد ببینم پشت به پشت میبینینش یا نه.

q6vi_51kuktzqc4l._sy445_.jpg
تو هم کشتی ما رو با این :D
 

stanley

کاربر سایت
Nov 24, 2013
3,613
Mortal Engines
از وقتی فهمیدم فیلم اسم پیتر جکسون رو یدک میکشه خیلی هیجان زده شدم مخصوصا با دیدین فضای فانتزی-اخرالزمانی فیلم این امید رو داشتم که شاید بعد از مدتها دوباره حس خوب دنیا و ماجراجویی ارباب حلقه ها با این فیلم برام تکرار بشه. با انتشار فیلم و نقدهای بشدت منفی متوجه شدم انتظارم رو کاملا باید بیارم پایین شاید حتی پایین تر از فیلم های بلاکباستری این روزها!
امروز فیلم رو دیدم، فیلم فرسنگها از ارباب حلقه ها فاصله داره و اصلا بهتره دیگه نه اسمی از ارباب حلقه ها ببرم و نه از پیتر جکسون تا از این بیشتر به این سری توهین نشه! بنظر پیتر جکسون انچنان هم تاثیری بر فیلم نداشته و بیشتر از اسم او برای تبلیغات استفاده کردن. اما خود فیلم، در یک جمله ، در تصویر موفق در فیلمنامه بشدت شکست خورده! فیلم سعی داره با دستمایه قرار دادن نظام های امپریالیستی (جهان خوار) و دنیای اخرالزمانی-فانتزی خودش درکنار انگیزه های شخصی شخصیت ها همراه با جلوه های ویژه و طراحی صحنه های خاص یک تجربه ی منحصربه فرد رو به ارمغان بیاره. میتونم بگم فیلم در قسمت طراحی دنیای خودش خیلی خوب عمل کرده که با ماهیت موضوع فیلم (همان حکومت های امپریالیستی ) خیلی خوب جور درومده. شهرهای رونده و قدرتمندی که در حال بلعیدن شهرهای کوچک و ضعیف هستند! در کنار فرمانرواهایی که با بهانه ی مردم و اینده ی شهر رونده ی شان اما برای تثبیت قدرت خود دست به جنایت و چپاول کردن منابع دیگر شهرها میزند، و شهروندانی که بنظر میرسه به راحتی این بهانه رو باوردارند و حتی زمانی که شهرهای ضعیف زیر چنگال های ماشین غول اسای شهر خودشان در حال نابودی زندگی دیگر ادم هاست، دست میزنند و تفریح میکنند! این نوع نگاه فیلم و نمادهایی که به کار برده زاویه ی جالبی از این دیدگاه رو نشون میده. با این وجود فیلم در ظاهر و زرق و برق جلوتر نمیره و نمیتونه عمیق بشه. شخصیت ها اونقدر بد شخصیت پردازی شدند که زیاد نمیشه باهاشون ارتباط برقرار کرد و با هدف و انگیزه‌شون همراه شد! حتی بعضی از شخصیت های فرعی انقدر خنده دار و بی معنی داستانشون روایت میشه که وقتی فضای درام فیلم سعی داره براشون اتفاقات رو غم انگیز جلوه بده بیننده در بهترین حالت بتونه جلوی خنده اش رو میگیره! در کنار شخصیت پردازی و روایت نامناسب فیلم، خود داستان اما باز بهتر از شخصیت ها اما همچنان ساده و بدون تکلف باقی میمونه. جدا از این مشکلات ، فیلم لوکیشن های متنوع و جالبی داره و ادم از دیدن صحنه ها خسته نمیشه و تا پایان با طراحی های زیبای فیلم، مثل شهرهای بزرگ رونده و ماشین های عجیب غریب، همراه میشه و من از تم اخرالزمانی فیلم خیلی خوشم اومد. درکل فیلم سرگرم کننده ای یه و ضرب اهنگ خوبی داره ، مخصوصا دنیای جدیدی که معرفی میکنه فقط ای کاش داستان و شخصیت پردازی های بهتری داشت و اینقدر سطحی ، ساده و بد دنیایی که خلق کرده بودن رو روایت نمیکردند.
۶ از ١٠
 

Origami 2008

عضو تحریریه
Oct 2, 2014
5,391
نام
سپهر
large_1978f172-b074-4863-bfad-1a06c7b10e0b.jpg


متری شیش و نیم
8.5/10

گرچه حجم فراوان دیالوگ ها و ساختار تله تئاترگونه ابد و یک روز، باعث شد که من از اثر رضایت کامل نداشته باشم اما روستایی به من مخاطب فهماند که فیلم سازی است که دغدغه محکم و ثابتی دارد و بلد است این دغدغه را ابتدا بر روی کاغذ و سپس برتصویر بکشاند. متری شیش و نیم اثری درخور در سینمای ایران به حساب می آید که ارزشش را دارد که مخاطب در صف طولانی بایستد و این اثر را تماشا کند. داستانی با درونمایه پلیسی که با کارگردانی بی نقص روستایی، باعث شد که در چند سکانس، به دلیل درآمدن و ساختار عالی آن، از شدت هیجان شوکه شوم. خط داستانی پلیسی - از دستگیری گروهک ها تا قاچاقیان بزرگ به خوبی و با هیجان کافی پیش می رود اما دقیقا زمانی که تقابل نیروی خیر و شر( نوید محمد زاده) فرا می رسد، من به عنوان مخاطب دلسرد شدم. انتظار داشتم که این تعقیب و گریز و پرونده پلیسی تا اواخر فیلم پیدا می کرد و سپس در لحظه ای مناسب، شخصیت نوید محمد زاده به بیننده معرفی می شد. از آن لحظه به بعد، فیلم گرچه همچنان با هنرنمایی بی نظیر بازیگران می تازد، اما احساس می کردم که قرار است با پایان بندی روبرو شوم که مرا بیشتر ناامید کند و دقیقا حدس هم درست در آمد. شخصیت شر یا بد شبیه همان شخصیت های دیگر سینمای ایران می شود که مخاطب باید در آحرین لحظات عمر، دلش به حال وی بسوزد که چنین پایان بندی هایی در آثاری چون هیس دختر ها..... یا خشم و هیاهو دیده بودم. اگر بگویم که برگ برنده ابد و یک روز، فیلم نامه ی آن بود، بی شک در متری و شیش و نیم، برگ برنده در دستان پیمان معادی است. با این هنرنمایی کاریزماتیک و فوق العاده اش، با جرئت می توان بگویم که یکی از بهترین هنرنمایی های تاریخ سینمای ایران را انجام داده است. پیمان نقش پلیس خسته،جدی، وظیفه شناس و بعضی وقت ها دلسوز را آن قدر خوب بازی کرده که بهتر از هر بازیگر دیگری، حتی در سطح بین الملل و هالیوود، نقش یک پلیس را به معنای حقیقی ایفا کرده است.
 
آخرین ویرایش:

Changed_Man 50

کاربر سایت
Jul 6, 2016
4,400
Capture.JPG
چه شاهکاری بود این لامصب ، کاستوم دیزاین و موزیک و چیزای بصری به کنار ، شخصیت پردازی به این عمق تو کم فیلم هایی دیده میشه ، رسما عاشق توماس اندرسون شدم (البته خیلی وقت پیش باید میشدم شاهکار تر از اینم تو کارنامش داره:D) ، فقط موندم چرا دی لوییس اسکار نگرفت بخاطرش...

9.5/10
دوستانی که همه فیلما رو میبینن تو 2018-2017 دیگه کدوما ارزش دیدن داره ؟ به لیست اسکار نمیشه اعتماد کرد تری بیلبورد رو فقط دیدم که اشغال بود واقعا:)
 
  • Like
Reactions: Alkazar

susha

کاربر سایت
Jun 11, 2011
3,009
نام
مجید
grinch 2018
6.5/10
The_Grinch%2C_final_poster.jpg


grinch یک انیمیشین قابل قبول و خوب هست اما نه خلاقیتی، نه طنزی، نه اهنگ خاصی نداره که بتونه جذابش کنه و تنها خوبیش زمان کوتاهش هست که سریع قصه را روایت و تمام میکنه و الکی کشش نمیده که بیننده هم خسته نشه
 

Ehsan95_76

Let The Dawn Of Love Survive
کاربر سایت
Jun 3, 2010
2,239
نام
احسان
Annihilation_%28film%29.png


Annihilation

فیلم 28 روز بعد دنی بویل تو سال 2002 ایده ای رو مطرح کرد که وقتی برای اولین بار دیدمش نقریبا شوکه شدم و بعد از صحنه ای توی فیلم دیگه نمیدونستم چه چیزی رو باور یا به کدوم قسمت فیلم اعتقاد داشته باشم چون توی 20 دقیقه پایانی محصور کننده فیلم متوجه دید اشتباه خودم نبودم. ایده ای که میگه "این انسان ها هستن که هیولاهای واقعی اند!". چند وقت بعد که Annihilation رو دیدم دوباره همون حس بهم دست داد. الکس گارلند که از قضا نویسنده ی "28 روز بعد" هم بوده با استفاده از ژانر علمی-تخیلی درباره ی هویت و وجود بحث میکنه که طعنه به طعنه شاهکارهایی مثل Solaris, Stalker و شاهکار جان کارپنتر The Thing میزنه.
توی یه مصاحبه، گارلند میگه که چیزی که توی کتاب اصلی که ازش اقتباس کرده توجهش رو خیلی جلب کرده موضوع self-destruct یا "خود تخریبی" هست. توی فیلم هم از جهات مختلف به این موضوع میپردازه، از توضیحات شخصیت اصلی فیلم Lena، توی دانشگاه درباره ی سلول های سرطانی تا بعدا که وارد Shimmer میشیم و دلایل هر فرد برای ورود به اون رو میفهمیم. اما گفتم که "خود تخریبی" ولی "خود" یعنی چی؟ وقتی از "تخریب" حرف میزنیم دقیقا یعنی چی؟
توی بحث شناخت "خود" دو دیگاه و پایگاه فکری وجود داره. یکی دیگاه افرادی مثل جان لاک و ژان ژاک روسو هست که تفکرات رمانتیسیزم دارن و بیان میکنن که این "خود" که کامل هم باشه و بتونه موثر عمل کنه، خرد و منطق داره از خود داره. اونا میگن که ارتباط با دیگران مفیده ولی ارتباط بیش از حد میتونه برای این "خود" مضر باشه.
درمقابل افرادی هستن که خودشون رو پست مدرن میدونن و اگزیستانسیالیست هایی مثل ژان پل سارتر و آنتونی آپیا جزوشون هستن که میگن "خود" پدیده ای اجتماعی هست و ما به دیگران برای ساخت و شناخت خودمون نیاز داریم.
پس اگر به عبارت "خود تخریبی" برگردیم، یعنی توانایی یک فرد برای آزار خودش رو بیان میکنیم و برای همین ممکنه فکر کنیم آزار رسوندن به خودمون خوب نیست و لازمه که از "خود" مراقبت کنیم.
بعضی از قسمت های توی فیلم هست که این دیدگاه رو پشتیبانی میکنه. مثلا جایی توی فیلم شخصیت Ventress و Lena دارن با هم گفت و گویی میکنن و ونترس اونجا میگه "هیچکدوم از انسان ها خاضر به خودکشی نیستن اما همه مون به نوعی دست به خود تخریبی میزنیم." از مثال هایی خیلی قابل لمس مثل اینکه چطوری آدما ازدواج هاشون رو خراب میکنن یا با سیگار کشیدن به خودشون ضرر میرسونن و برای همه شون هم ریشه و دلیلی رمانتیک میارن. این دیدگاهی هست که رمانتیست ها دارن و زمانی که هیولای فیلم به کارکتری تو فیلم حمله میکنه فیلم این موضوع رو پیش میکشه که شاید به خاطر اتفاقی که توی زندگی اون کاراکتر قبلا افتاده، اون suicidal بوده.
از طرفی اما وقتی اتفاقی توی فیلم میوفته و هیولای فیلم دچار ادغامی براساس ویژگی های shimmer میشه، اینجا به آرای پست مدرن ها نزدیک میشه، چون نه هیولا و نه اون شخصی که براش ادغام اتفاق افتاده به صورت کامل از بین رفتن. این ادغام به خاطر خاصیت و خصایص shimmer بوده. خود محیط باعث میشه که موج های رادیویی، نوری و حتی DNA بازتاب بشن و همه چی با هم مخلوط بشه و باعث به وجو اومدن فرم های جدید بیولوژیکی بشه. اما این همه ی چیزی نیست که shimmer باعث تغییرش شده.
توی فیلم جایی وقتی مامور دولتی shimmer رو کابوس وار میدونه، Lena با اینکه باهاش سریع موافقت میکنه ولی همرمان بهش میگه که "بسیار زیباست." این محیط رنگی و vibrant، فاصله های استعاری و واقعی بین انسان ها گیاهان و شکارچی ها رو از بین برده. این اثر shimmer، فردیت رو از بین میبره که بر خلاف آرای رمانتیست هاست که به عقل گرایی باور دارن و میگن افراد جدا از هم هستن که میتونن تصمیم هایی براساس منطق خودشون بگیرن که فکر میکنن براشون خوب و مناسبه. اما shimmer قابلیت افراد برای تنها و جدا بودن میگیره. پس shimmer نمیخواد "نابود" کنه بلکه داره " تغییر" ایجاد میکنه. این دیدگاه پست مدرن هاست که میگن باید توی محیط بود و میکس شد تا هویت آدم شکل بگیره.
با این توصیفات پس وجود داستان فیلم مخصول مخلوط شدن هست. بدون ادغام توی shimmer، بدون ارتباط بین مخاطب و فیلم، فیلمی به اسم Annihilation وجود نداره. توی مسیر فیلم کاراکتر ها دچار تغییر میشن، روایت دچارت تغییر میشه و به نحوی ما هم دچار تغییر میشیم. بعضی مواقع فیلم ترسناکه، بعضی مواقع هم زیباست، اما بدون شک فیلم تجربه ای دگرگون کننده است.
10/10
 
آخرین ویرایش:

Origami 2008

عضو تحریریه
Oct 2, 2014
5,391
نام
سپهر
220px-Velvet_Buzzsaw_%282019_poster%29.png


Velvet Buzzsaw 2019
5/10

همیشه به این تئوری اعتقاد داشتم که سادگی، زیبایی می آفریند. اما آیا هنر هم همیشه زیبایی می آفریند؟ قطعا با دیدن این فیلم به این نتیجه می رسیم که خیر. به قول تک دیالوگ رنی روسو در فیلم: " همه هنرها خطرناک هستند." دنی گیلروی را به عنوان فیلمسازی می شناختم که پس از تماشای فیلم قابل تحسین و دوست داشتنی "شبگرد"، با خود گفتم که کارگردانی است که می تواند با چنین دغدغه اجتماعی گونه، آثاری درخور و بهتر از "شبگرد" بسازد. گرچه فیلم دوم وی (رومن . جی ایزریل) را ندیدم اما با تماشای این فیلم، گیلروی سعی داشته که ژانر متفاوتی را تجربه کند. شروع فیلم به شدت گنگ و مبهم است. شخصیت های اصلی مدام در یک سالن همایش، از خیانت و رابطه نامشروع صحبت می کنند. تنها با ذکر نام آن ها، تصویری از شخصیت ها ذکر شده نمی بینیم. رفته رفته فیلم همچنان روایت منسجمی به خود پیدا نمی کند و من به عنوان مخاطب، فقط مجذوب طراحی صحنه و میزانسن و قاب بندی ها و جلوه های ویژه فیلم می شوم. داستان خیلی دیر سرو شکل می گیرد و در دقیقه 20 الی 30 متوجه می شویم که که پیرمردی نقاش، پس از مرگ مبهمش، نقاشی های وی دست "جوزفینا" می افتد، درحالیکه جدا از نقاشی های عجیب و جذاب پیرمرد، انگار آن ها نفرین شده اند. فیلم جنبه "وحشت" به خود می گیرد و با تلفیقی از ژانر وحشت و سوپرنچرال، سعی دارد تک تک کسایی که در مبادله این نقاشی ها دست داشتند را به قتل برساند. گاهی اسلشر می شود و گاهی قتل ها در سطح درجه چندم "مقصد نهایی"، از روی اتفاق شکل می گیرد. در میان چند سکانس خوب قتل، گره افکنی و گره گشایی در داستان شکل نمی گیرد. شاید تنها گره و معما داستان همین باشد که نقاش کیست و نقاشی هایش از چه چیزی الهام گرفته است که آن هم پس از اتفاقات وهم انگیز قتل ها، به کل فراموش می شود و شخصیت ها به دنبال بقا و نجات هستند. ولوت بازسا اگر به عنوان یک اثر سطحی ترسناک که می خواهد شوخی با اهالی هنر داشته باشد، نگاه کنیم، اثر سرگرم کننده ای است اما در مقایسه با اثر تکان دهنده "شبگرد"، ولوت بازسا یک عقب گرد کامل در کارنامه دنی گیلروی فیلمساز است.​
 
آخرین ویرایش:

hitman68

کاربر سایت
Sep 6, 2011
6,331
Annihilation_%28film%29.png


Annihilation

فیلم 28 روز بعد دنی بویل تو سال 2002 ایده ای رو مطرح کرد که وقتی برای اولین بار دیدمش نقریبا شوکه شدم و بعد از صحنه ای توی فیلم دیگه نمیدونستم چه چیزی رو باور یا به کدوم قسمت فیلم اعتقاد داشته باشم چون توی 20 دقیقه پایانی محصور کننده فیلم متوجه دید اشتباه خودم نبودم. ایده ای که میگه "این انسان ها هستن که هیولاهای واقعی اند!". چند وقت بعد که Annihilation رو دیدم دوباره همون حس بهم دست داد. الکس گارلند که از قضا نویسنده ی "28 روز بعد" هم بوده با استفاده از ژانر علمی-تخیلی درباره ی هویت و وجود بحث میکنه که طعنه به طعنه شاهکارهایی مثل Solaris, Stalker و شاهکار جان کارپنتر The Thing میزنه.
توی یه مصاحبه، گارلند میگه که چیزی که توی کتاب اصلی که ازش اقتباس کرده توجهش رو خیلی جلب کرده موضوع self-destruct یا "خود تخریبی" هست. توی فیلم هم از جهات مختلف به این موضوع میپردازه، از توضیحات شخصیت اصلی فیلم Lena، توی دانشگاه درباره ی سلول های سرطانی تا بعدا که وارد Shimmer میشیم و دلایل هر فرد برای ورود به اون رو میفهمیم. اما گفتم که "خود تخریبی" ولی "خود" یعنی چی؟ وقتی از "تخریب" حرف میزنیم دقیقا یعنی چی؟
توی بحث شناخت "خود" دو دیگاه و پایگاه فکری وجود داره. یکی دیگاه افرادی مثل جان لاک و ژان ژاک روسو هست که تفکرات رمانتیسیزم دارن و بیان میکنن که این "خود" که کامل هم باشه و بتونه موثر عمل کنه، خرد و منطق داره از خود داره. اونا میگن که ارتباط با دیگران مفیده ولی ارتباط بیش از حد میتونه برای این "خود" مضر باشه.
درمقابل افرادی هستن که خودشون رو پست مدرن میدونن و اگزیستانسیالیست هایی مثل ژان پل سارتر و آنتونی آپیا جزوشون هستن که میگن "خود" پدیده ای اجتماعی هست و ما به دیگران برای ساخت و شناخت خودمون نیاز داریم.
پس اگر به عبارت "خود تخریبی" برگردیم، یعنی توانایی یک فرد برای آزار خودش رو بیان میکنیم و برای همین ممکنه فکر کنیم آزار رسوندن به خودمون خوب نیست و لازمه که از "خود" مراقبت کنیم.
بعضی از قسمت های توی فیلم هست که این دیدگاه رو پشتیبانی میکنه. مثلا جایی توی فیلم شخصیت Ventress و Lena دارن با هم گفت و گویی میکنن و ونترس اونجا میگه "هیچکدوم از انسان ها خاضر به خودکشی نیستن اما همه مون به نوعی دست به خود تخریبی میزنیم." از مثال هایی خیلی قابل لمس مثل اینکه چطوری آدما ازدواج هاشون رو خراب میکنن یا با سیگار کشیدن به خودشون ضرر میرسونن و برای همه شون هم ریشه و دلیلی رمانتیک میارن. این دیدگاهی هست که رمانتیست ها دارن و زمانی که هیولای فیلم به کارکتری تو فیلم حمله میکنه فیلم این موضوع رو پیش میکشه که شاید به خاطر اتفاقی که توی زندگی اون کاراکتر قبلا افتاده، اون suicidal بوده.
از طرفی اما وقتی اتفاقی توی فیلم میوفته و هیولای فیلم دچار ادغامی براساس ویژگی های shimmer میشه، اینجا به آرای پست مدرن ها نزدیک میشه، چون نه هیولا و نه اون شخصی که براش ادغام اتفاق افتاده به صورت کامل از بین رفتن. این ادغام به خاطر خاصیت و خصایص shimmer بوده. خود محیط باعث میشه که موج های رادیویی، نوری و حتی DNA بازتاب بشن و همه چی با هم مخلوط بشه و باعث به وجو اومدن فرم های جدید بیولوژیکی بشه. اما این همه ی چیزی نیست که shimmer باعث تغییرش شده.
توی فیلم جایی وقتی مامور دولتی shimmer رو کابوس وار میدونه، Lena با اینکه باهاش سریع موافقت میکنه ولی همرمان بهش میگه که "بسیار زیباست." این محیط رنگی و vibrant، فاصله های استعاری و واقعی بین انسان ها گیاهان و شکارچی ها رو از بین برده. این اثر shimmer، فردیت رو از بین میبره که بر خلاف آرای رمانتیست هاست که به عقل گرایی باور دارن و میگن افراد جدا از هم هستن که میتونن تصمیم هایی براساس منطق خودشون بگیرن که فکر میکنن براشون خوب و مناسبه. اما shimmer قابلیت افراد برای تنها و جدا بودن میگیره. پس shimmer نمیخواد "نابود" کنه بلکه داره " تغییر" ایجاد میکنه. این دیدگاه پست مدرن هاست که میگن باید توی محیط بود و میکس شد تا هویت آدم شکل بگیره.
با این توصیفات پس وجود داستان فیلم مخصول مخلوط شدن هست. بدون ادغام توی shimmer، بدون ارتباط بین مخاطب و فیلم، فیلمی به اسم Annihilation وجود نداره. توی مسیر فیلم کاراکتر ها دچار تغییر میشن، روایت دچارت تغییر میشه و به نحوی ما هم دچار تغییر میشیم. بعضی مواقع فیلم ترسناکه، بعضی مواقع هم زیباست، اما بدون شک فیلم تجربه ای دگرگون کننده است.
10/10
من متاسفانه نتونستم این فیلمو تا آخر ببینم و بنظرم بیشتر به این خاطر بود که اصلا موضوع فیلمو درست درک نکردم
مقاله ای ، نقدی چیزی ازش دارین بخونم تا بیشتر فیلمو درک کنم؟
 

Devil-Girl

کاربر سایت
Aug 24, 2012
1,238
توی این مدت همه نوع فیلم خوبی دیدم :

Annahilation
10/10
محشر از اون فیلمایی که باید چند باره ببینم تا کامل درکش کنم.

Aquaman
6/10
من جذب جلوه های ویژه ی فوق العاده ی فیلم شدم. اولین بار بود چنین فیلمی می ساختن که توی آب باشن و بازیگرا در حال آویزون یعنی مثلن دارن شنا می کنن و به نظرم خیلی خوب در آورده بودم. فیلم خیلی ویژوآل و خوشگلیه ولی انتظار داستان و شخصیت و فلان نباید داشته باشین. :D

Upgrade
8/10
حال و هوای ex machina داشت ولی خیلی گوری تر :D به شدت لذت بردم به خصوص از توئیست آخر داستان.

Bad times at el royale
7/10
فیلمنامه ی فیلم تارانتینویی بود یه جورایی، فیلمبرداری و داستان پردازی عالی و با اینکه دو ساعت و نیمه تقریبن فیلم اصلن خسته نمیشین هر چند اکت بعضی قسمت ها به خصوص از نیمه ی دوم فیلم یکم لوس میشه ولی نکات مثبتش به نکات منفیش میچسبه.

Blockers
6/10
واقعن بین کمدی های امسال این خیلی خنده دار بود. طبق معمول شوخی های جن...سی کم نیست توش ولی حداقلش اینه که آدمو حسابی می خندونه
 
  • Like
Reactions: James Bond

stanley

کاربر سایت
Nov 24, 2013
3,613
climax-poster.jpg

Climax

نوشتن درباره ی فیلم های گاسپرنوعه برام خیلی سخته چون فیلم هاش بیانگر همون حسی یه که نمیدونم چطوری باید بیانش کنم و فیلم با لحظه لحظه اش داره روی اونها مهر تایید میذاره. اما نظرم درمورد کلایمکس اینه که برای من نسبت به بقیه ی فیلم های نوعه از جدابیت کمتری برخوردار بود و اونهم بخاطر تلفیق نوع نگاه خاص نوعه با رقص بود! مثلا توی inter the void همون نگاه رو با یک اعتقاد مذهبی پس از مرگ تلفیق کرده بود و نتیجه یک فیلم خارق العاده بود یا توی love مفهوم عشق رو با نگاه خاص نوعه دیدیم! اما رقص! یا بهتریم بگیم ادم هایی که از طریق رقص میخوان به اینده، ارزو و میلی که شدیدا هم بهش اعتقاد دارند و کل دنیاشون رو گرفته برسن خب این تا حدودی با اون مفاهیم پایه ای زندگی که همیشه نوعه تو فیلم هاش وجود داره دوره. خود نوعه توی یکی از مصاحبه هاش اگر اشتباه نکنم میگه من دوست دارم با خون ، اسپرم و اشک فیلم بسازم.
8 از 10
 

Kurt117

کاربر سایت
Aug 6, 2009
3,634
نام
Ali
upload_2019-2-11_10-40-39.png

Burning​
از وقتی که اولین تریلر فیلم منتشر شد منتظر بودم فیلم رو ببینم. توی همون تریلر اول داستان کلی فیلم معلوم میشه (و داستان ساده ای هم هست)، ولی جو و اتمسفر عجیب تریلر + اسم موراکامی کافی بودن تا ادم جذب فیلم بشه.
بعد از دیدن فیلم فقط میتونم بگم واقعا ارزش تقریبا 1 سال انتظار کشیدن رو داشت.
فیلم خیلی آرومی هست. مخصوصا توی نیمه ابتدایی فیلم که همه چیز خیلی اروم پیش میره ولی توجه به جزییات توی همه ی سکانس ها فوق العاده هستن و اروم جلو رفتن فیلم دلیل داره...
یکی از مواردی که توی کتاب های موراکامی خیلی زیاد دیده میشه، توجه زیاد نویسنده به مسائل و موارد خیلی عادی هست. مثلا ممکنه چندین صفحه فقط در مورد اتفاقات عادی روزمره (گپ زدن عادی چند تا دوست، غذا درست کردن، و...) بنویسه، بدون اینکه اون اتفاقات رو به رویداد خاص تری وصل کنه و توی این فیلم هم همینطوره. ممکنه به نظر برسه جیزهایی که میبینیم ربط خاصی به کلیت فیلم نداشته باشن، ولی هر کدومشون میشه گفت اشاره یا تشبیهی به رویداد های دیگه ای دارن.

فیلم عجیبی هست، از اون فیلمهایی که مجبورتون میکنه فکر کنید و مطمئنم حتی بعد از دیدنش راحت نتونید فراموشش کنید.

9/10
 

bayern_vahid

کاربر سایت
Dec 9, 2009
5,639
نام
وحید
65215-b54b00b000d4cf7a47340ecc8817d8bf.jpg



roma
5/10
اصلا باهاش ازتباط نگرفتم و متوجه نشدم به کجای این فیلم باید جایزه بدن؟
از اون فیلمهای منتقد پسندی هست که ارزش ارشیو کردن هم نداره و صرفا برای اموزش اهل سینما و تکنیکهای فیلمبرداری و روایت به درد میخوره

darkest hour
7/10

Phantom Thread
7.5/10
بازی دی لوییس فوق عالی بود
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر