Rate your last seen movie (قوانین پست اول حتما رعایت شود)

Darkfie1d

Lux Omnia Vincit
Loyal Member
Sep 25, 2005
3,040
نام
Gwynbleidd Darkfield
  • اگه خواستید پستی رو نقل قول کنید به جای جواب دادن توی این تاپیک پست رو ببرید داخل تاپیک Movie Center و بزارید پست های اینجا به صورت یک پارچه باقی بمونه. برای این کار گزینه "+ نقل قول" رو پایین سمت چپ پست مورد نظرتون بزنید تا پست انتخاب بشه بعد داخل تاپیک Movie Center از ادیتور گزینه
    1620238607876.png
    رو بزنید و پست مورد نظرتون رو اونجا نقل قول کنید.

  • لطفاً اسم فیلم رو حتماً بنویسید عکس به صورت خالی کافی نیست
  • عکسها رو حتماً به صورت Thumbnail/کم حجم قرار بدید.
  • دوستان لطف کنن به جای شیوه های من درآوردی برای امتیاز دادن ، 10 رو حداکثر قرار بدن و نسبت به اون امتیاز بدن.
  • نوشته هایی که ممکنه بخش خاصی از داستان فیلم رو لو بده، داخل تگ اسپویلر باید گذاشته بشه، در غیر اینصورت برخورد می شه
  • از پست کردن هر گونه مطلبی که به مبحث این تاپیک مربوط نمیشه خودداری کنید

امکان ویرایش قوانین وجود داره .
 

SMB2VF

کاربر سایت
Dec 23, 2013
555
نام
Mehdi
(The Devil's Advocate (1997
7/10
اول اینکه بگم ادعای فیلم بینی ندارم و زیاد هم فیلم ندیدم ولی بین فیلم‌هایی که از آل پاچینو دیدم (Heat ،Scarface و سگانه‌ی Godfather) به نظرم این بهترین بازیش بود. بقیه‌ش تو اسپویلر:
از همون اول تا آخرای فیلم وحشتناک باهاش حال کردم. مخصوصا اون سکانسی که کوین شیطان بودن آل پاچینو رو می‌فهمه و بعدم اون صحنه‌ی خودکشی و واکنش آل‌پاچینو و آتیش گرفتن اونجا و ... به نظرم فوق‌العاده بود! منتها اون آخر وقتی دوباره کوین رو جلوی آینه نشون داد انگار یه سطل آب یخ ریخته شد روم:| اون ثانیه‌های آخر وقتی لری تبدیل شد به میلتون یکمی بهتر شد ولی باز هم به نظرم اگه فیلم بعد از خودکشی کوین و آتیش و این جریانات تموم می‌شد خیلی بهتر بود:|

فيلم insomnia يا همون بي خوابي براي اقاي نولان رو ديدين؟
نه:Dچطور؟
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: TheGodfather

Mamal17

کاربر سایت
Sep 17, 2012
361
(The Devil's Advocate (1997
7/10
اول اینکه بگم ادعای فیلم بینی ندارم و زیاد هم فیلم ندیدم ولی بین فیلم‌هایی که از آل پاچینو دیدم (Heat ،Scarface و سگانه‌ی Godfather) به نظرم این بهترین بازیش بود. بقیه‌ش تو اسپویلر:
از همون اول تا آخرای فیلم وحشتناک باهاش حال کردم. مخصوصا اون سکانسی که کوین شیطان بودن آل پاچینو رو می‌فهمه و بعدم اون صحنه‌ی خودکشی و واکنش آل‌پاچینو و آتیش گرفتن اونجا و ... به نظرم فوق‌العاده بود! منتها اون آخر وقتی دوباره کوین رو جلوی آینه نشون داد انگار یه سطل آب یخ ریخته شد روم:| اون ثانیه‌های آخر وقتی لری تبدیل شد به میلتون یکمی بهتر شد ولی باز هم به نظرم اگه فیلم بعد از خودکشی کوین و آتیش و این جریانات تموم می‌شد خیلی بهتر بود:|
فيلم insomnia يا همون بي خوابي براي اقاي نولان رو ديدين؟
 

.Amirone

ソニー株式会社
کاربر سایت
Oct 1, 2009
7,525
4qnj_anbl2_1000x500_it-500x250.jpg


اسپویل خفن :D


به James Wan اعتقاد دارم ، میدونم برای سبک ترس احترام قائله و میفهمه چطور بیننده رو میخکوب کنه ، در مورد دو قسمتی که از آنابل ساخته شده حقیقتا در حق این عروسک مخوف داره کم لطفی میشه ، این عروسک بدون حرکت هم هر آدمی رو میترسونه ، یعنی کافیه کارگردان سکانس به سکانس این عروسکو روی صندلی بنشونه یا گوشه ای به جایی زل بزنه و همینطور فیلمبردار کلوز آپ کنه ، کاری که در آفرینش خیلی خوب انجام شد ، چیزی که این عروسکو ترسناک میکنه مرموز بودنشه ، کنترل کنندش هر عروسکی رو میتونه تسخیر کنه ولی چرا آنابل ، وقتی با دور کردن یا نشون دادن اهریمن این عروسک هیچ میشه ، و یه جورایی در فیلم به تمسخر هم گرفته میشه ، بیننده دلیلی برای ترسش پیدا میکنه ، سری فیلمهایی از این دس که به یکیش بعد از توضیحاتم اشاره میکنم که خیلی خوب ترسو القا میکنه ، حریمی برای اهریمن داستان میزارن ، که مدام بیننده با خودش کلنجار بره ، ترس روانشناختی همینه .
خود فیلم میانه ی راهو رفته ، خودم فکر نمیکردم این قسمت بتونه حتی با وجود جیمز به موفقیت برسه ، ولی رضایت هم ندارم ، داستان قابل حدسه ، کلیشه های همیشگی ، فرازو نشیب زیادی داشت ، راهبه تا قبل از اتفاقات اصلی متوجه حضور یه موجود شیطانی شد ولی اقدامی انجام نداد ، اوه چه دلیل منطقی ای ، ما جایی نداریم بریم ! ، دختر بچه ها نقش زیادی در پیشبرد داستان نداشتن ، فقط بودن که یکم پیاز داغش زیاد بشه ، یک خونه ی جن زده با داستانهای خودشون ، بیشتر شبیه این بود که آنابل دارو دسته ای برا خودش درست کرده تا نخواد زحمت دنبال کردنو از بین بردن هدفهاشو بکشه .
نکات مثبت فیلم ، فیلمبرداری ، ایفای نقش شخصیتهای اول ، پلی بک هایی که به زیبایی به نسخه قبلی مرتبط می شد ، راهبه ی شیطانی ! ، خیلی دوسش دارم :D ، آنابل

7/10

من از بچگی با ژانر ترسو عناوین مختلفی چه در گیم چه فیلم تا الان بزرگ شدم ، بهترین فیلمی که از لحاظ ترس روانشناختی نمیتونم مشابهی براش پیدا کنم این فیلمه . دنبالت می آید .
زمانی که دیدمش (2014) تا دو روز روانم بهم ریخته بود ، و بهترین فیلم من توی این سبکه .چندین بار دیدمش ولی بازم حس خاصی داره .
10/10 اگه میتونستم نمره ی بیشتری بهش میدادم
4nae_images.jpg
 

jetalpha

کاربر سایت
Aug 15, 2009
2,133
نام
متوئیدی
خوب ما هم بعداز سال ها فیلم ایرانی دیدیم

«فروشنده»
فیلم برای من دقیقا دو قسمت بود، یک ساعت اول و یک ساعت دوم. یک ساعت اول برای من فوق العاده بود طوریکه وقتی زنگ در زده میشد و رعنا در رو بدون برداشتن آیفون باز میکرد من حسابی نگران میشدم، از پدر خوانده به اینور تا بحال اینطوری نشده بودم!! مثل اون صحنه قتل مایکل که فک کنم همه شما هم تپش قلب گرفته بودید!!
اما ساعت دوم زد بکل همه چیزو داغان کرد و تبدیل به یه فیلم هندی احساساتی شد، خیلی بیش از حد. کاشکی همون اضطراب و نگرانی رو تا آخر حفظ می کرد و هندیش نمی کرد. حیف شد، خیلی حیف شد.

6/10

یه فیلم دیگه هم دیدم
«هامون»
زبان از توصیف خسرو شکیبایی تو این فیلم قاصر و عاجزه، ولی نباید به هیچ عنوان بیتا فرهی هم فراموش بشه. هامون اولین فیلم بیتا فرهی بوده ولی شاهکار کرد!
یک صحنه فیلم هست که
خسرو شکیبایی، بیتا فرهی رو به باد کتک و چک و لقد میگیره، تمام کتک هایی که خسرو میزنه واقعیه و جالب تر اینجاست که داریوش مهرجویی هم به بیتا فرهی در مورد این صحنه و کتک ها هیچی نگفته بوده چرا که میخواسته همه چیز طبیعی و واقعی جلوه کنه، بیتا فرهی از همه جا بی خبر چپ و راست کتک میخوره اما بازهم کارشو به بهترین و طبیعی ترین شکل انجام میده.
یک بار دیدنش کمه.
10/10
 

stanley

کاربر سایت
Nov 24, 2013
3,617
112688-the-report-0-230-0-345-crop.jpg

فیلم گزارش عباس کیارستمی داستان مامور مالیاتی ست که مشکلاتی در محل کار و همچنین روابط زناشویی داره. فیلم اغاز و پایانی نداره، قسمتی از زندگی یک فرده. نکته ی جالب اینه که با وجود اینکه این یک فیلم اجتماعی برای جامعه ی 40 سال پیش ایرانه اما حرفی که فیلم به مخاطب میزنه حتی برای مخاطب امروزی هم کاملا ملموس و تامل برانگیزه. بنظرم برای ماهایی که کمتر با جامعه ی قبل از انقلاب اشناییم دیدن این فیلم خالی از لطف نیست.
7 از 10
..........
تبدیل به یه فیلم هندی احساساتی شد
بنظرم فیلم های فرهادی هرجور که باشه دیگه هندی بازی خدایی نداره توش!
 
آخرین ویرایش:

dooni

کاربر سایت
Jun 30, 2012
565
scarface 1983
یکی از یهترین فیلم هایی که دیدم،کارکتر ال پاچینو و اون استایل خاص حرف زدنش عالیه.روندی که شخصیت ال پاچینو‌ طی فیلم طی میکنه کاملا باورپذیره و منطقی پیش میره.داستان کاملا گیراس و شخصیتای فرعی خوب ساخته شدن...در کل حرص‌و طمع رو بذارید کنار(پیامی که از فیلم گرفتم :D ) امتیاز 9/10
 

Sam _Fisher

کاربر سایت
Dec 10, 2011
142
نام
علی
با مقدار زیادی توهم و تخیل(:D) یه چیزی برای گرسنگی(Hunger) استیو مک کوین نوشتم، داستان فیلم واضح و سرراسته و از خلاصه داستانا معلومه که در مورد چیه و چی میشه، ولی اگه فیلم رو ندیدین ترجیحاً نخونید:

(Hunger(2008

150573638417261.jpg

فیلم به صورت کلی روایتگر وضع زندان زندانی‌های (سیاسی) ایرلند توی سال ۱۹۸۱ هست، سالی که ده تا از زندانی‌ها به خاطر وضعیت زندانی‌های (سیاسی) دست به اعتصاب غذا می‌زنن و جون خودشون رو از دست می‌دن، و یکی از اون زندانی‌ها رابرت جرارد سندز، مشهور به بابی سندز، بوده. فیلم از نظر مفهوم و محتوا متفاوت‌تر و پیچیده‌تر از اون چیزی که به نظر میرسه بود.

به طور کلی Hunger رو می‌شه به دو بخش تقسیم کرد؛ قبل از ورود کامل بابی سندز به داستان و بعدش.
توی بخش اول فیلم آروم آروم و با ظرافت از فضای خارج زندان وارد زندان و زندانی‌هاش و زندان‌بان‌هاش می‌شه. شروع داستان حول جَوونی که تازه دستگیر شده، و یکی مامور‌های زندان می‌چرخه. و فیلم با توجه به عنوانش، از همون اوایل با زوم کردن روی خرده نون‌های صبحونه مامور زندان نشون می‌ده تا چه اندازه ظریف هست و دیدنش دقت می‌طلبه.
مامور زندان برخلاف زندانی‌ها آزاد هست، ولی، به غیر از زمانی که کنار همکارهاش از جوک‌های بی‌سر و ته‌ای که می‌گه می‌خنده، توی این آزادی‌ش هیچوقت صورتش همراه با لبخند نشون داده نمی‌شه، خوشحال نیست. و یکی از حرکاتش توی فیلم که رفتارش با زندانی‌ها، همراه با آزادی خودش، رو توجیه و روشن می‌کنه، جایی هست که توی محوطه زندان توی سکوت سیگار می‌کشه و با دیدن موشی که از کنار دیوار می‌گذره ته سیگارش رو به سمت موش پرت می‌کنه. این صحنه و حرکت به نوعی دید فیلم نسبت به بریتانیا و رفتارش با ایرلند و حس برتری‌طلبی اشاره می‌کنه و جهت فیلم رو نشون می‌ده، و برای فیلم اهمیتی نداره که ته سیگار مامور به موش می‌خوره یا نه،خودِ پرت کردنش کافی هست.
از طرف دیگه، بیننده/مخاطب همراه با جوون وارد زندان می‌شه، کم و بیش مثل جوون از دیدن شرایط زندان شگفت‌زده می‌شه، با Dirty protest که از قبل شروع شده بوده مواجه می‌شن، کم کم جزئیات بیش‌تری از شیوه اعتراض و ارتباط زندانی‌ها با جهان خارج و آشناها و خانواده و شیوه‌ای که وقتشون رو توی زندان می‌گذرونن نشون داده می‌شه، و لحظات داخل سلول‌های زندان در کنار لحظاتی که از زندگی مامور نشون داده می‌شه تناقض رو به اوج خودش می‌رسونن.

و در نهایت وقتی، که بیننده مثل زندانی‌ها به شرایط زندان خو گرفته، بابی سندز وارد می‌شه.

بابی رهبر زندانی‌ها هست و به نوعی کارها و حرکات زندانی‌ها رو برنامه‌ریزی می‌کنه، و وقتی که وارد داستان می‌شه آماده ترتیب دادن پرتاب آخرین تیر از طرف خودشون/زندانی‌ها هست: اعتصاب غذا.
اما فیلم به این راحتی بیننده رو با اعتصاب غذا(ی بابی سندز) مواجه نمی‌کنه. بابی تصمیم می‌گیره که برنامه خودش و بقیه زندانی‌ها رو به کشیشی که حامی ارتش جمهوری‌خواه ایرلند بوده/هست اعلام کنه، پس کشیش به زندان می‌اد تا بابی رو ملاقات کنه.
مذهب/دین؟ کشیش؟ اعتصاب غذا/خودکشی؟ قطعاً ناخودآگاه آدم با دیدن و شنیدن این کلمات انتظار بحثی رو داره که یه طرفش مذهب/دین و طرف دیگه‌ش عقل و منطق(و آزادی و هرچیز قشنگ دیگه‌ای..) هست، و ،طبق معمول، مذهب/دین شکست سختی مقابل عقل و منطق می‌خوره و یه سری از افراد هم حسابی کیف می‌کنن.
هوشیاری فیلم توی نقاط مختلفی من رو به وجد اورد،و این ملاقات و انتخاب کشیش جزو بهترین‌هاشون بود، چرا که انتخاب کشیش برای ایفای نقش توی این بحث به همین سادگی نبود. قبل از این ملاقات، فیلم تصور و حالت عامیانه کشیش و مذهب رو به همراه حرف‌های همیشگی و واکنش‌های معمول نسبت به حرف‌ها نشون داده بوده. پس کشیش دومی که وارد فیلم می‌شه قرار نیست حرف تکراری‌ای بزنه یا کار تکراری‌ای بکنه.
کشیشی که بابی باهاش بحث می‌کنه چیزی فراتر از یه نماد دینی/مذهبی هست،همزمان هم دین رو توی خودش داره، هم اخلاق رو و هم منطق و عقل رو.
سکانس گفتگوی کشیش و بابی، مخصوصاً پلان بلند اوایلش که حدود بیست دقیقه بود، در حالی نشون داده شد که تا قبل از اون فیلم تقریباً هیچ دیالوگ خاصی نداشته، و با توجه به این نکته که بعد از این سکانس هم دیالوگ خاصی نبود، می‌شه گفت این سکانس گفتگو نقطه عطف فیلم بوده و مسیر مارپیچ عجیب مفهوم فیلم رو بیش‌تر از هر جای دیگه‌ای توی فیلم نشون داد.
گفتگو لحظات زیبا و مهمی داره، مثل جایی که بابی خاطره‌ای از گذشته‌ش می‌گه، ولی بخشی که به نظرم کلیدی‌تر هست و دوست دارم الان بهش بیش‌تر اشاره کنم جایی هست که بابی در مورد اعتصاب غذای خودش و بقیه می‌گه و با کشیش بحث می‌کنه.

کشیش، به نوعی، از سه زاویه کلی اعتصاب غذای بابی(فقط خود بابی) رو به چالش می‌کشه؛ اعتصاب غذای بابی از دید عقل، اعتصاب غذای بابی از دید اخلاق و اعتصاب غذای بابی از دید دین:

از دید عقل:

کشیش تاکید می‌کنه که گزینه مذاکره و گفتگو با بریتانیایی‌ها در دسترس هست و بابی لازم نیست با اعتصاب غذا جون خودش رو به خطر بندازه. نکته مهم‌تر اینجا هست که قبل از این تصمیم هم یه بار اعتصاب غذایی دسته‌جمعی شکل گرفته بوده و کشیش ازش حمایت کرده بوده، چرا که به قول خودش، اون حرکت اعتراض بوده، اعتراض واقعی.
و بالاتر از این‌ها، کشیش از بابی می‌پرسه که اعتصاب غذاش به خاطر این هست که به دنیا چهره واقعی بریتانیا رو نشون بده، و با جواب مثبت بابی مواجه می‌شه، و بعدش ادامه می‌ده که همه دنیا چهره واقعی بریتانیا رو می‌شناسه، پس لزومی نداره که بابی جونش رو به این خاطر به خطر بندازه.

از دید اخلاق:

کشیش از بابی می‌پرسه که برای اعتصاب غذای ایندفعه خودش رو برای مرگ آماده کرده، و با حرف‌های بابی این نتیجه رو می‌گیره که اصلاً هدف/مقصد این حرکت مرگه.
و غیرمستقیم به این اشاره می‌کنه که بابی با این کارش پدر و مادرش رو نادیده می‌گیره، هرچند که بابی می‌گه که با پدر و مادرش در مورد تصمیمش صحبت کرده. اما کشیش جلوتر می‌ره، بچه‌ی کوچیک بابی رو هم جلوی تصمیم بابی قرار می‌ده و بابی توی هر دو دفعه‌ای که به پسرش اشاره می‌شه هیچ جوابی نمی‌ده. خود بابی هم نمی‌تونه حرفی در این مورد بزنه.
کشیش، که دیگه مشخص شده بیش‌تر یه فرد آگاه هست تا یه فرد صرفاً مذهبی، باز هم جلوتر می‌ره، شرایط و خانواده‌های تمام کسایی که به رهبری بابی تصمیم دارن اعتصاب غذا کنن و جونشون رو به خطر بندازن رو جلوی تصمیم بابی قرار می‌ده و باز هم بابی نمی‌تونه کاملاً منکر این بشه که این وضعیت هم اعتصاب غذاش رو بیهوده و غیرضروری نشون می‌ده.

از دید دین:

بعد از همه این حرف‌ها، کشیش تصمیم/اعتصاب غذای بابی رو از این نظر به چالش می‌کشه که، این کار بابی چه فرقی با خودکشی داره؟ و جواب بابی این هست که اعتصاب غذایی‌ش قتل هست، قتلی که به دست بریتانیا انجام می‌شه. ولی این هم کافی نیست. کشیش با اشاره به موضوع نشون دادن چهره بریتانیا(که بالاتر گفتم) خط بطلانی روی این حرف بابی می‌کشه.
بابی از کشیش می‌پرسه "خدا من‌و مجازات می‌کنه؟" و کشیش جواب می‌ده "اگه فقط به خاطر خودکشی مجازاتت نکنه، حتماً به خاطر حماقتت مجازاتت می‌کنه." و به نوعی از نظر دینی هم نمی‌شه تصمیم بابی رو توجیه کرد.

کشیش به این حرف‌ها راضی نمی‌شه و حتی به جوانب دیگه‌ای که نه اخلاقی هستن نه عقلانی، مثل تمایل بابی به زنده نگه داشتن یاد و نام خودش توی دل مردم و تاریخ و تبدیل کردن خودش به یه قهرمان با مرگش، اشاره می‌کنه و بابی با سادگی‌ای که به چالش‌های قبلی جواب داده بود به این چالش هم جواب می‌ده.

و در نهایت، در حالی که بابی به انجام تصمیمش کاملاً مصممه، کشیش از هر نظر و دریچه‌ای که بشه فکرش رو کرد کار بابی رو نفی می‌کنه، اما وقتی که گفتگو تموم می‌شه این حس منتقل نمی‌شه که بابی توی بحث شکست خورده یا کشیش پیروز شده. چرا؟ چرا بابی سندز با وجود اینکه از درست جواب دادن به کشیش عاجز بود بازم توی بحث پیروز شد و از تصمیمش برنگشت؟
(برای جواب به این سوال می‌خوام تا حدی از ترس و لرزِ کیرکگور استفاده کنم)

جواب سوال، به شکل ساده، پارادوکس هست.
کیرکگور توی ترس و لرز به شهسوار ایمانی، که از دید نیچه‌ای همون ابرانسان کیرکگور هست، اشاره می‌کنه که آگاهی‌ش، درست مثل هستی‌ش، با پارادوکس و تناقض عجین شده. شهسوار ایمان، به تعبیری، از نامتناهی کاملاً آگاه شده و درکش کرده، ولی صرفاً توی نامتناهی باقی نمونده. شهسوار ایمان نامتناهی رو وارد متناهی می‌کنه، توی حرکاتش نامتناهی رو جاری می‌کنه، با نگاه به نامتناهی توی متناهی حرکت می‌کنه. به بیان بهتر، نامتناهی رو توی متناهی جاری می‌کنه، و با هستی متناقضش و آگاهی‌ش از این تناقض دست به آفرینش پارادوکس می‌زنه.
شهسوار ایمان روزی در بند نظام‌ها بوده، جزئی ازشون بوده، ولی به واسطه همون نظام‌ها ازشون فراتر می‌ره، در حالی که همون جزء باقی می‌مونه از کل فراتر می‌ره.
شهسوار ایمان نگاهش فراتر از هر انشقاقی هست، به نامتناهی. به خاطر همین شهسوار ایمان رو کسی نمی‌تونه کاملاً درک کنه، شاید حتی خودش. هرچقدر تلاش بشه اعمال شهسوار ایمان رو توی نظام‌های مختلف، که موجب تولد قهرمان دلخواه مردم(یا عقل یا حتی احساس) می‌شن، گنجوند آخرش جایی پارادوکسی که توی اعمالش نسبت به اون نظام‌ها هست جیغ می‌کشه.

بابی سندزِ هانگر، از نظر من، همین شهسوار ایمان بود. قبل از گفتگو، ترس و لرز بابی رو توی خلوت خودش به وضوح می‌شد دید. توی گفتگو کشیش خلاف پارادوکس بود و بابی خود پارادوکس؛ ترس و لرز رو توی حرکات بابی موقع گفتگو می‌شد حس کرد، و پارادوکس توی جملاتی که می‌گفت کم و بیش فریاد می‌زد. بارز ترین نمونه‌ش هم جایی بود که کشیش، با لحنی که از روی ناتوانی نیست، به بابی می‌گه:

- What's your heart saying? What's it saying? Tell me

و بابی جواب می‌ده:

- My life means everything to me. Freedom means everything

نمی‌شه با دیدن این سکانس بازم گفت که ما متوجه هستیم منظور بابی از آزادی چیه. بابی فراتر رفته بود. فراتر از کلمه آزادی و هر معنایی که براش در نظر گرفته شده و می‌شه. حتی خودش هم نمی‌تونست به خوبی توصیفش کنه، نمی‌تونست معنای حرکات و اعمالش رو برای بقیه توضیح بده. بابی نگاهش فراتر رفته بود، به نامتناهی.
کشیش قبلش هم تاکید می‌کنه که:

- You've got no appreciation of a life, Bobby.
You no longer know what a life is, you men.

حرفش درست بود، بابی دیگه درکی از زندگی‌ای که کشیش حرف می‌زد نداشت.

طبق چیزی که کیرکگور هم بهش اشاره کرده بود، نمی‌شه، در هر مرحله‌ای، با پارادوکس روبرو شد و دچار ترس و لرز نشد. گفتگوی بابی و کشیش به همین اشاره می‌کنه، جایی که کشیش از دلیل اینکه بابی ازش خواسته بود ملاقاتش بکنه می‌پرسه و می‌گه:

- Needed a sounding board? Not a hundered per cent sure of yourself?
Been doubting yourself maybe.

و بابی جواب می‌ده:
- Aye. Well, I'm only a human.

می‌شه گفت فیلم با توجه به این گفتگو و یه‌کم قبلترش، دیگه کاملاً نگاهش معطوف به خود بابی سندز و اعتصاب غذایی‌ش شده، نه زندانی دیگه‌ای.
و اینطوری اعتصاب غذایی بابی شروع می‌شه.

باقی فیلم دیگه مربوط به خود اعتصاب غذایی بابی هست و شکلی که یواش یواش بدنش رو به زوال می‌ره، و در نهایت می‌میره.
ولی چی نشون دادن این اعتصاب غذایی رو ویژه می‌کنه؟
بابی قبل از شروع اعتصاب غذایی‌ش با هر چالش فکری‌ای که بشه فکرش رو کرد مواجه می‌شه، در حالی اعتصابش رو شروع می‌کنه که از همشون آگاه هست، و حالا، در حالی که اعتصاب کرده، بیش‌تر از هر موقع دیگه‌ای فشار و حضورشون رو حس می‌کنه.
فیلم توی لحظات آخر از این هم فراتر می‌ره. توی یه سری از لحظات اعتصاب غذایی بابی بچه‌ای کنار تختش دیده می‌شه که با توجه به صحبت‌های قبلی انتظار می‌ره که پسرش باشه. ولی با فلش‌بک آخر، فیلم تیر خلاص رو به بیننده می‌زنه. اون بچه پسر بابی سندز نبود، خودش بود، تصور/تجسم دوران بچگی خودش. بابی، بعد از هر مانع و چالشی، با خودش مواجه شد، با هستی‌ش.
به بیانی، شاید بزرگ‌ترین پارادوکسی که شهسوار ایمان حس می‌کنه خودش هست، تقابل با هستی خودش، که موجب ترس و لرزی که کیرکگور می‌گه می‌شه. و همین تقابل خودش حرکت نامتناهی هست.

بابی سندز می‌میره. و بعد از اون فیلم به تغییرات و اتفاقات بعد از مرگش اشاره می‌کنه. ولی به نظرم نیازی به این کار هم نبود.
ارزش شهسوار ایمان نه به نتیجه عملش، که به خود عمل هست، به آغاز عملش. همونطوری که خود کیرکگور هم می‌گه:
"حتی اگر نتیجه بتواند به تمام عالم شادی بخشد کمکی به قهرمان نمی‌کند، زیرا نتیجه را جز پس از پایان کامل کار نخواهد دانست؛ و به برکت آن نیست که قهرمان می‌شود بلکه بدین خاطر است که عمل را آغاز می‌کند."

پ.ن: طولانی شد. چیزهای دیگه ای هم مثل مینیمالیسم توی فیلم و بازی عالی فسبندر و فیلمبرداری فیلم هم بودن که چیزی ازشون نگفتم.

نمره اگه بخوام بدم چیزی حدود 9 از 10 میشه.
 
آخرین ویرایش:

AmirAirGunner

کاربر سایت
May 23, 2016
785
نام
امیر
scarface 1983
یکی از یهترین فیلم هایی که دیدم،کارکتر ال پاچینو و اون استایل خاص حرف زدنش عالیه.روندی که شخصیت ال پاچینو‌ طی فیلم طی میکنه کاملا باورپذیره و منطقی پیش میره.داستان کاملا گیراس و شخصیتای فرعی خوب ساخته شدن...در کل حرص‌و طمع رو بذارید کنار(پیامی که از فیلم گرفتم :D ) امتیاز 9/10
حدود 7-8 بار این فیلم رو دیدم نمره من به این فیلم 11 از 10 هست :D
ولی پیامی که من از این فیلم گرفتم اینه که : حرص و طمع رو بیشتر کن و وقتی کاری رو شروع کردی تا اخرش ادامه بده !
 

Mohammad@li

کاربر سایت
Sep 11, 2014
2,092
نام
MohammadAli
A Cure For Wellness 2017
9101QWb9WVL._SX342_.jpg

از لحاظ بصری فیلم خیلی خوبی هست و مخصوصا قلعه‌ای که واسه فیلم انتخاب شده خیلی زیباست. ولی مشکل اصلی فیلم تو داستانش نمایان میشه. میشه به دو قسمت این فیلمو تقسیم کرد. تو ۱ ساعت و نیم اول خوب ذهن بیننده درگیر میشه و سوالای مختلفی پشت سر هم براش پیش میاد ولی وقتی می‌رسیم به بخش جواب دادن به این سوالات، کارگردان خیلی ضعیف عمل می‌کنه و کلا همه چیو سر هم بندی میکنه. در هر صورت اگه فیلمو شروع کنید مطمئن باشید تا آخر میخکوب نگهتون می‌داره ولی وقتی تموم میشه اصلا راضی نیستید ازش.
5.5/10
 

stanley

کاربر سایت
Nov 24, 2013
3,617
Gran Torino
چند وقتیه تعداد فیلم هایی که اخرش برام بشدت بد تموم میشه زیاد شده یعنی دقیقا وقتی میرسن به فصل اختتامیه یهو همه چیز بهم میریزه. گرند تورینو هم یکی از همین فیلم هاست با اخر اغراق شده! منطقِ با پا بپر وسط بلاخره باید اینطوری تموم بشه! واقعا میخوام مراتب رنجی که از نوع فیلم ها میکشم اعلام کنم و بگم خسته شدم! ای بابا! درکل واقعا خیلی از فیلم خوشم اومد اما ناجالب(!) رسید به انتها.
6 از 10
پ.ن: من شنیده بودم کلینت ایستوود زیاد پسرش رو تحویل نمیگیره و چون هردو تو یک حرفه ان و کلینت پدر کلی معروفه اما با اینحال به پسرش خیلی سخت گیری میکنه و بقول معروف رو نمیده در نتیجه قبل از فیلم دیدن ما فهمیدیم که برای این فیلم پدر کارگردانه و پسر هم تو فیلم بازیگر بهمین خاطر مشتاقانه منتظر بودم که ببینم نقش پسر کلینت ایستوود چیه تو فیلم و وقتی دیدم چه نقشی داره کلی خندیدم:D بعد بیشتر متوجه روابط این پسر و پدر شدم!
 

saphire

کاربر سایت
Dec 9, 2007
2,578
نام
امیرحسین
Baby Driver:
فوق العاده! اگه از صحنه های اسلوموشن X-Men های آخری یا قسمت های موزیک دار GotG ها خوشتون اومده اینو حتما ببینید که 80 درصد فیلم همینه! موزیک فوق العاده ای که پخش می شه با همه چی، از کار های کاراکتر ها تا محیط اطراف سینک شده و کلا خیلی خوبه:D غیر از اون داستان خوب، شخصیت منفی های فوق العاده عالی و صحنه های اکشن و رانندگی خیلی خفنی هم داره:D کمدی فیلم هم خیلی Forced نیست و عالی و به جا کار شده. یکی دو مورد خیلی ریز داستانی فقط هست که نیم نمره کم می کنم به خاطرش:D
9.5/10
 

susha

کاربر سایت
Jun 11, 2011
3,009
نام
مجید
Death note 2017
8/10
220px-DeathNotePoster.jpg


خیلی وقت بود دانلودش کرده بودم و امشب دیدمش .. ایده های فیلم خوب بود ( درسته از روی انیمه ساخته شده ) و خوشم اومد و پایان فیلم هم جوری بود که میگفت منتظر نسخه دوم باشید ( استقبال میکنم :D ) اما فیلم بنظرم باید زمانش بیشتر میکردند و کندتر روند داستان پیش می بردند و بیشتر روی شخصیت ها کار می شد تا ارتباط بیشتری برقرار می کردیم.

فیلم کاملا پتاسنیل این را داشت مرگ های تمیزی >:) را ببینیم اما خوب به خاطر پایین تر اوردن درجه سنی و فروش بیشتر این کار نکردند. ( اخیرا خیلی دنبال فیلم های خشن هستم :-") پایان فیلم نمیدونم برداشت مستقیم از انیمه بود یا خودشون اینجوری ساخته بودند ولی با اینکه یک منطق پشتش بود ولی می شد بهتر کار بشه چون:
درسته که خودش نوشت قرار "میا" سقوط کنه بمیره و خودش درون دریاچه بیوفته و زنده بمونه و میا برگ ـه مرگ خودش را در هوا پرتاب کنه و بیوفته در اتش ... خداییش خیلی مسخره شد :|
بعد از دیدن فیلم امتیاز IMDB را نگاه کردم شده 4.6 !! واقعا جرا ؟ فیلم بدی نبود که بگیم اینقدر نمرش پایینه .. اصالت به انیمه نداشته یا طرفداراهاش خوششون نیومده .. دلیل ـش چیه که اینقدر نمره پایین داده شده ؟
 

Dav1d

کاربر سایت
Apr 25, 2015
384
نام
علی
Death note 2017
8/10
220px-DeathNotePoster.jpg


خیلی وقت بود دانلودش کرده بودم و امشب دیدمش .. ایده های فیلم خوب بود ( درسته از روی انیمه ساخته شده ) و خوشم اومد و پایان فیلم هم جوری بود که میگفت منتظر نسخه دوم باشید ( استقبال میکنم :D ) اما فیلم بنظرم باید زمانش بیشتر میکردند و کندتر روند داستان پیش می بردند و بیشتر روی شخصیت ها کار می شد تا ارتباط بیشتری برقرار می کردیم.

فیلم کاملا پتاسنیل این را داشت مرگ های تمیزی >:) را ببینیم اما خوب به خاطر پایین تر اوردن درجه سنی و فروش بیشتر این کار نکردند. ( اخیرا خیلی دنبال فیلم های خشن هستم :-") پایان فیلم نمیدونم برداشت مستقیم از انیمه بود یا خودشون اینجوری ساخته بودند ولی با اینکه یک منطق پشتش بود ولی می شد بهتر کار بشه چون:
درسته که خودش نوشت قرار "میا" سقوط کنه بمیره و خودش درون دریاچه بیوفته و زنده بمونه و میا برگ ـه مرگ خودش را در هوا پرتاب کنه و بیوفته در اتش ... خداییش خیلی مسخره شد :|
بعد از دیدن فیلم امتیاز IMDB را نگاه کردم شده 4.6 !! واقعا جرا ؟ فیلم بدی نبود که بگیم اینقدر نمرش پایینه .. اصالت به انیمه نداشته یا طرفداراهاش خوششون نیومده .. دلیل ـش چیه که اینقدر نمره پایین داده شده ؟
کلا به انیمه وفادار نبود بر عکس گفته شما ( جدای از ریوک)
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر