داستان كامل بازي Fahrenheit

سلام دوستان عزيز
قصد دارم در اين تاپيك داستان كامل بازي زيباي فارنهايت رو بنويسم تا همه علاقه مندان به اين بازي ، چه كساني كه بازي رو تا آخر رفتن و چه كساني كه اصلاً اين بازي رو بازي نكردن ، اگر مشكلي در درك بعضي قسمتهاي داستان داشتند ، بتونند بطور كامل از داستان بازي سر در بيارند. البته اكثر دوستان خودشون استاد هستند و 100% داستان بازي كاملاً متوجه شدند اما به درخواست برخي از دوستان تصميم به انجام اين كار گرفته شده.
در هر صورت اميدوارم همه دوستان از خوندن داستان اين بازي لذت ببرند. ;)
خوب بريم سراغ داستان :

شخصيت اصلي بازي شخصي هست بنام لوكاس كين (Lucas Kane) كه يك فرد عادي در هستش كه در شهر نيويورك زندگي ميكنه و متخصص كامپيوتر در يك بانك هست. داستان از اينجا شروع ميشه كه ميبينيم لوكاس نشسته و ميخواد داستان اتفاقاتي رو كه براش افتاده تعريف كنه. هوا در نيويورك به شدت سرد و برفي هست.
در ابتداي داستان لوكاس رو در دستشويي يك رستوران ميبينيم كه در يك حالت غيرعادي در حال بريدن دستهاي خودش با چاقو هست كه د حقيقت داره با چاقو روي دستهاي خودش طرحهايي رو حكاكي ميكنه. بعد لوكاس در همين حالت از خود بيخود شده از پشت بطرف پيرمردي ميره كه در دستشويي در حال شستن دستهاي خودش هست ( در اين حالت صحنه هايي رو هم از مردي ميبينيم كه شبيه به جادوگرا ميمونه و در محل ديگه اي دقيقاً حركاتي رو انجام ميده كه لوكاس داره انجام ميده بطوري كه مشخص ميشه هر حركتي كه اون مرد جادوگر انجام ميده ، لوكاس هم دقيقاً همون حركات رو انجام ميده و به نوعي انگار اون مرد داره لوكاس رو كنترل ميكنه ) و با ضربات چاقو اين پيرمرد رو به طرز فجيعي به قتل ميرسونه. يك كلاغ هم در اين لحظات از پنجره موجود در دستشويي ناظر اين اتفاقات هست !
بعد از اينكه پيرمرد به قتل ميرسه و هنوز لوكاس در حالت غير عادي قرار داره در تصوراتش دختر بچه اي رو ميبينه كه دستش رو به سمت لوكاس بلند كرده بطوري كه ميخواد دست لوكاس رو بگيره ، لوكاس به حال خودش برميگرده و با ديدن جنازه غرق در خون پيرمرد و دستان خون آلود خودش به شدت شوكه ميشه ! لوكاس كه متوجه ميشه خودش پيرمرد رو كشته اما در انجام اين كار در حقيقت خودش اراده اي از خود نداشته و بدون اينكه خودش بخواد دست به اين جنايت زده ، براي اينكه توسط پليس دستگير نشه بايد جنازه رو مخفي كنه و به سرعت از رستوران خارج بشه. لوكاس اينكار رو انجام ميده و بعد از تميز كردن نسبي دستشويي و همچنين شستن دست و صورت خودش از دستشويي خارج ميشه و با حساب كردن پول غذا و نوشيدني خودش از رستوران خارج ميشه. بعد از خارج شدن از رستوران بسته به تصميم گرفته شده از طرف شما لوكاس با تاكسي و يا مترو محل رو ترك ميكنه . بعد از خارج شدن لوكاس از رستوران مامور پليسي كه در رستوران مشغول نوشيدن نوشيدني بود به دستشويي ميره و با ديدن رد خوني كه از يكي از دستشوييها جاري شده جسد رو پيدا ميكنه و سريعاً از دستشويي مياد بيرون و ميگه كه جنايتي اتفاق افتاده و هيچكس اجازه خارج شدن از رستوران رو نداره تا ماموران پليس بيان و مشخصات افراد رو بررسي كنند.
بعد از اين ، ما دو كاراگاه پليس رو ميبينيم كه به سمت رستوران ميان : كاراگاه كارلا والنتي (Carla Valenti) و دستيارش تايلر مايلز (Tyler Miles). كارلا يك زن سفيد پوست هست و تايلر يك مرد سياه پوست.
كارلا و تايلر به رستوران ميان تا صحنه جرم رو بررسي كنند. اونها موفق ميشن چاقويي رو كه لوكاس با استفاده از اون پيرمرد رو به قتل رسونده پيدا كنند و همچنين خوني رو كه از دستان لوكاس كه بريده شده بودند ريخته ، كشف ميكنند. در خارج از در پشتي رستوران هم يك مرد بي خانمان نشسته كه ظاهراً مست هست و كمك زيادي به ماموران پليس نميكنه !
لوكاس بعد از فرار كردن از رستوران به خونه خودش ميره و از شدت خستگي جسمي و روحي به خواب ميره و در خواب كابوس ميبينه.صبح كه از خواب ميپره ، اول فكر ميكنه اتفاقات ديشب توي خواب بوده اما با ديدن دستان خون آلود خودش كه باعث خوني شدن تخت خوابش هم شده متوجه ميشه كه تمامي اون اتفاقات واقعاً رخ داده !
حالا لوكاس بايد بفهمه كه براي چي اون پيرمرد ناشناس رو كشته و واقعاً چه اتفاقاتي در رستوران رخ داده. لوكاس بايد براي رفتن به محل كارش آماده بشه. لوكاس از نظر عصبي و روحي ضربه بسيار سختي خورده و با يادآوري اتفاقات رستوران و اون پيرمرد كشته شده باز هم از نظر عصبي بهم ميريزه. لوكاس برادري به نام ماركوس (Markus) داره كه كشيش هست ولي با اون زياد رفت و آمد نداره و چند وقتي ميشه كه ملاقاتش نكرده. همچنين چند وقتي هست كه لوكاس با دوست دختر خودش تيفاني (Tiffany Harper) قطع رابطه كرده. لوكاس پيغام گير تلفن منزلش رو چك ميكنه و پيغامي رو كه تيفاني گذاشته و گفته كه ميخواد بياد و بعضي از وسايلش رو كه هنوز تو خونه لوكاس باقي مونده رو ببره ، ميشنوه. تلفن زنگ ميزنه و پشت خط ماركوس برادر لوكاس هست ، ماركوس زنگ زده تا به لوكاس يادآوري كنه كه سالگرد فوت پدر و مادرشون هست و به اين بهانه بتونه بعد از مدت زمان طولاني كه لوكاس رو نديده اون رو ببينه. لوكاس كه حس ميكنه بايد قضيه رستوران رو با يك نفر در ميون بگذاره به ماركوس ميگه كه تو دردسر بزرگي افتاده و باهاش در يك پارك قرار ميذاره.
لوكاس كه ناخودآگاه تصاويري در ذهنش ميبينه ، ناگهان در ذهن ميبينه كه يك مامور پليس به جلوي در خونه اش اومده و مامور پليس با اومدن به داخل خونه و ديدن لباس خوني لوكاس كه شب گذشته تو تنش بوده و همچنين تخت خون آلود لوكاس ، لوكاس رو دستگير ميكنه ! به همين خاطر لوكاس سريعاً اون لباس خوني رو ميندازه توي لباسشويي و روي تخت خون آلود رو هم ميپوشونه. بعد ناگهان پليس در خونه رو ميزنه ! لوكاس در رو باز ميكنه و پليس ميگه كه همسايه ها از خونه شما صداي جيغ و ناله شنيدن ، آيا شما بوديد ؟ لوكاس هم مجبور ميشه به دروغ بگه كه بر اثر شكستن شيشه دست هاي خودشو بريده و بخاطر اون فرياد زده. پليس داخل خونه رو بازرسي ميكنه و ميره.
لوكاس در پارك به ملاقات برادرش ميره و داستان رو براي اون تعريف ميكنه. ماركوس كه يك كشيش معتقد هست و به قتل رسوندن يك انسان رو گناه بزرگي ميدونه به لوكاس ميگه كه بايد بري و خودتو به پليس معرفي كني و داستان رو براشون تعريف كني اما لوكاس حاضر به انجام اين كار نميشه چون معتقده كه پليس حرفهاي اون رو باور نميكنه و به جرم قتل اون رو بازداشت ميكنه و با دستگير شدنش ديگه هيچ وقت متوجه نميشه كه چرا اون پيرمرد رو به قتل رسونده. بعد از خداحافظي از ماركوس ، لوكاس در مسير برگشت از پارك ناگهان لوكاس دوباره در ذهن خودش پسر بچه اي رو ميبينه كه هنگام بازي در كنار درياچه پارك به داخل آب ميافته ! لوكاس كمي جلوتر همون بچه رو در حال بازي كنار درياچه ميبينه و همچنين دو مامور پليس رو هم ميبينه كه از سمت ديگه اي دارند نزديك ميشن و يكي از اون مامورها همون مامور پليس ديشب در رستوران هست كه احتمالاً با ديدن لوكاس اون رو شناسايي ميكنه و دستگير ميكنه ! حالا لوكاس بايد تصميم بگيره كه بره جلو و بچه رو نجات بده و با اين كار خطر دستگير شدن رو به جون بخره و يا اينكه اجازه بده بچه جون خودش رو از دست بده تا خودش دستگير نشه ! لوكاس تصميم به نجات جون پسر بچه ميگيره و سريعاً ميره و به داخل آب شيرجه ميره و پسر بچه رو بيرون مياره و با دادن تنفس مصنوعي باعث زنده موندن پسر بچه ميشه ! در همين حال كه مردم در محل جمع شدند مامور پليسي كه شب حادثه تو رستوران حضور داشته و لوكاس رو در رستوران ديده بوده هم در محل حضور داره و با ديدن قيافه لوكاس اون رو شناسايي ميكنه ولي بطرز عجيبي از دستگيري لوكاس خودداري ميكنه و اجازه ميده كه لوكاس از پارك بره. مردم هم كه اونجا جمع شدند معتقدند كه لوكاس يك قهرمانه و اگر اون نبود حتماً پسر بچه جون خودش رو از دست ميداد. لوكاس كه خودش هم از اين مساله تعجب كرده و ميدونه كه مامور پليس اون رو شناخته ولي نميدونه كه چرا اجازه داده كه اون پارك رو ترك كنه و دستگيرش نكرده. خود لوكاس ميگه شايد اون پليس اينطور فكر كرده كه لوكاس ديشب يك جان رو گرفته و امروز جان يك نفر ديگه رو بهش برگردونده ! لوكاس ميگه حداقل حالا ميتونم بدون عذاب وجدان به صورت خودم تو آينه نگاه كنم.
بعد از اين قضيه كارلا رو ميبينيم كه در اداره پليس هست و ميگه كه يك عادت بدي كه داره اينه كه وقتي روي يك پرونده كار ميكنه تمام فكرش مشغول اون موضوع ميشه و ديگه نميتونه به چيز ديگه اي فكر كنه. همچنين ميگه كه شب قبل رو اصلاً نتونسته بخوابه و خيلي خسته اس. از نگهبان جلوي ورودي اداره ميپرسه كه تايلر اومده سر كار يا نه ؟ اون هم ميگه كه هنوز نديده كه تايلر اومده باشه اداره. كارلا وارد محل كارش ميشه و جفري (يكي از پليسها) به كارلا ميگه كه تايلر شش ماه پيش ازش 100 دلار قرض گرفته و هنوز بهش پس نداده ، و چون تايلر فقط از كارلا حرف شنوي داره ، از كارلا ميخواد كه به تايلر بگه تا پولش رو پس بده. كارلا هم ميگه كه بايد به خود تايلر بگي.
كارلا به اتاق كارش ميره و ايميل هاش رو چك ميكنه. در ميان ايميلهاي كارلا يك ايميل مشكوك بودن عنوان وجود داره كه در متنش نوشته كه اين اتفاقات قبلاً هم رخ داده و به همچنين در آخر اين نامه به اسم Kirsten اشاره ميكنه. كارلا نميدونه منظور از كرستن چيه. كارلا به خونه تايلر زنگ ميزنه ، تايلر هنوز خوابه. تايلر گوشي رو برميداره و با حالت خواب آلود ميگه كه الان راه ميافته و مياد اداره. همسر تايلر هم زن سفيدپوستي بنام Sam هست. سم به تايلر ميگه كه كمي بيشتر بمون ولي تايلر ميگه كه بايد بره سر كار. سم هميشه نگران جون تايلر هست و هميشه ميترسه كه نكنه بلايي سر تايلر بياد. تايلر پس از كمي صحبت كردن با سم و توجيه كردن موقعيت شغلي خودش به سر كار ميره. در اداره پليس ، جفري از تايلر ميخواد كه پولش رو بهش پس بده ‌، تايلر هم به جفري ميگه كه بيا با هم يك بازي بسكتبال انجام بديم ، اگر تو بردي من بجاي 100 دلار ، 200 دلار بهت ميدم ولي اگر من بردم تو ديگه از من هيچ پولي نميگيري ! جفري هم قبول ميكنه تا در يك فرصت مناسب با هم مسابقه بدن. تايلر به اتاق كارش كه با كارلا مشترك هست ميره ، از كارلا ميپرسه كه آيا اون زن خدمتكار رستوران اومده تا عكسي از صورت شخص قاتل طراحي كنند يا نه ، كارلا هم ميگه كه فعلاً نيومده. كارلا و تايلر با هم ميرن به سر ميز همكارشون Garret ، كه مسئول انگشت نگاري و آزمايش خونهاي محل جنايت بوده تا در مورد پيشرفت تحقيقات سوال كنند.
گرت بهشون ميگه كه روي چاقو اثر انگشتهايي وجود داشته كه روي ليوان و چنگال و همچنين يك كتاب كه زير ميز قاتل توي رستوران بوده هم بوده. همچنين ميگه كه اثرات خون متعلق به دو نفر بودن ، يكي شخص مقتول و اون يكي هم بايد احتمالاً خون خود قاتل باشه كه در يكي ديگه از دستشويي ها روي زمين ريخته بوده. كارلا تعجب ميكنه و ميپرسه كه چرا خون قاتل توي يكي ديگه از دستشويي ها بايد باشه. گرت هم به شوخي ميگه كه آدم احمق توي هر رشته اي پيدا ميشه ، چرا نبايد احمق تو قاتل ها پيدا بشه !
كارلا به تايلر ميگه كه ميخواد بره پيش پزشك قانوني تا ببينه از جسد چه اطلاعاتي بدست اومده. تايلر هم توي اداره منتظر زن خدمتكار رستوران ميشه. كارلا به پزشك قانوني مراجعه ميكنه ، طبق يافته هاي پزشك از جسد ، چاقوي قاتل دقيقاً سه رگ اصلي رو كه به قلب ميرن بريده و در حقيقت قلب رو بطور كامل از بدن جدا كرده. به گفته پزشك احتمال اينكه قاتل تصادفي اين سه رگ رو دقيقاً قطع كرده باشه خيلي كم هست پس احتمالاً قاتل بايد اطلاعات دقيقي از ساختار بدن انسان داشته باشه. همچنين پزشك ميگه كه تو دهه 90 هم چنين مقتولي بوده كه دقيقاً سه رگ اصلي قلبش بريده شده بوده ، با كمك پزشك معلوم ميشه اسم اون پرونده Kirsten بوده (همون اسمي كه توي ايميل مشكوك ازش نام برده شده بود). تايلر هم در اداره بعد از اومدن خدمتكار رستوران با كمكش تصويري از صورت قاتل رسم ميكنه تا به همه پليسها در فرودگاه ها و ايستگاههاي راه آهن و غيره بدن تا بتونند قاتل رو دستگير كنند.

*** خوب دوستان عزيز فكر ميكنم براي الان ديگه تا اينجاي داستان كافي باشه چون من ديگه خسته شدم از بس تايپ كردم. بقيه اش رو بعداً سر فرصت ادامه ميدم.
اميدوارم كه از داستان لذت ببريد و همچنين براي ادامه داستان هم رغبت داشته باشيد تا بعداً ادامه اونرو براتون بنويسم.
موفق باشيد :razz:
 
  • Like
Reactions: ROONEY190

Taher

مدیر سابق
کاربر سایت
Nov 6, 2005
649
نام
طاهر
نوشته شده توسط Miesam:
اقا ببخشید من یک سوال داشتم اونجا که اگاتا با لوکاس ملاقات میکنه و می خواد دختره رو بده بهش بعد که اگاتا تبدیل میشه به موجود زرد رنگ لوکاس رو طرف خودش میکشه من هرچی جهت هارو میزنم بازم میکشه کسی می دونه چرا؟؟؟؟
ببخشید الان این دو نفر:
Ai و اراکل باهم دوستن دشمنن کدومشون بهترن
اونجا شما اگر بتونيد درست كليدها رو بزنيد ميتونيد از دست سايبورگ (AI) فرار كنيد. شما وقتي شروع به زدن كليدها كنيد كه نشانگر واقعي روي صفحه ظاهر ميشه نه اون نشانگر اوليه كه نوع كليدزني رو نشون ميده.
در مورد اينكه كدوم بهتر هستن هم بادي عرض كنم همه با هم دشمن هستند و راز رو براي خودشون ميخوان. در واقع هر دو فرقه با بشريت دشمن هستند و با هم ديگه هم دشمن هستند.
 
  • Like
Reactions: ROONEY190

Miesam

کاربر سایت
Sep 23, 2005
6,142
نام
Miesam Sh
اره می دونم از اول میاد من میزنم تا 4 میره بعد میکشه عقب لامسب
اهان یعنی این با اون دشمن اون با این گرفتم حالا
 

Taher

مدیر سابق
کاربر سایت
Nov 6, 2005
649
نام
طاهر
اگر نتونستيد هيچ جوره رد كنيد ، ميتونيد از منوي Options بازي رو بذاريد روي حالت Easy تا كار راحت تر بشه.
بصورت پيش فرض بازي روي حالت Normal‌ هست. در ضمن در هر زمان از بازي ميتونيد ميزان سختي بازي رو تغيير بديد و احتياجي نيست بازي رو از اول بريد.
 

khorzo khan

کاربر سایت
Feb 1, 2006
178
نام
مهدی
به خدا اگر راه گیر آوردن آهنگ های آخر بازی رو ننویسید میدم خرزو خان همه جا رو به خاکو خون بکشه:mad: :mad: :mad:
:cheesygri :cheesygri :cheesygri
 

T800

کاربر سایت
Nov 3, 2005
126
سلام خدمت دوستان بخصوص طاهر عزیز وتشکر اززحمات ایشان
من یه جا توبازی گیر کردم اونجایی که بعدازفرار ازدست پلیسها میپره و پایه هلیکوپتر(چرخ بال سابق یا همون بالگرد خودمون)و میگیره من هرچی سریع جهت هارو میزنم ولی باز میفتم پایین ومجبورم دوباره شروع کنم چیکارکنم تا سریع خودشو بکشه بالا؟
 

T800

کاربر سایت
Nov 3, 2005
126
آقا طاهر آیا امکان اینکه با دوستان دیگه بتونید برخی بازیهای زیبا مثل همین فارنهایتو در آینده ای نزدیک دوبله یا زیرنویس کنید وجود داره؟لطفا نظرتونو کامل واسه دوستان بیان کنید وهمینطور مشکلات احتمالی که سر راحتون وجود داره ؟ یه سوال مهم دیگمم اینه که من می خواستم کرک فارنهایتو پیدا کنم ولی تویه اون سایت گزینه های مختلفی وجود داره مثلا فارنهایت نسخه اروپایش یا انگلیسیش ولی به اسم( ایندیگو) ونه فارنهایت به همراه پچ بازی ویا درمورد بازیهایه دیگه چطوری میشه بفهمم بازی که رویه سیستمم نصب چه ورژنی ازبازیه؟ ویا مثلا نسخه انگلیسی یا اروپایی ؟در ضمن من readmeبازیروهم میخونم ولی چیزی حاصل نمیشه لطفا تویه این موردهم کمکم کنید.با تشکر فراوان
 
آخرین ویرایش:

Taher

مدیر سابق
کاربر سایت
Nov 6, 2005
649
نام
طاهر
در مورد آهنگهاي بازي ، ميتونيد با استفاده از نرم افزارهايي كه صدا ضبط مي‌كنند مثل JetAudio اين آهنگها رو از داخل بازي ضبط كنيد. من خودم آهنگهاي منوي اصلي و همچنين آهنگهايي كه تو بخش Bonus هست رو بعضي هاشون رو به راحتي ضبط كردم. البته به كارت صداي سيستمتون هم ربط داره كه بايد كارت صداي سيستم در قسمت Record امكان ضبط از خود كارت صدا بصورت مستقيم رو داشته باشه.
در مورد بخش هليكوپتر و يا هر بخش ديگه اي از بازي كه بايد كليدهاي چپ و راست رو سريع بزنيد هم همونطور كه قبلاً گفتم اگر نمي‌تونيد كليدها رو خيلي سريع بزنيد تا اون قسمت رو رد كنيد مي‌تونيد بازي رو رو حالت Easy‌بريد.
در مورد زيرنويس يا دوبله هم بايد بگم كه امكان دوبله براي ما وجود نداره. زيرنويس هم به علت اينكه زبان فارسي از راست به چپ هست و همچنين ناشناخته بودن فونت فارسي براي بازي ، من كه راهي گير نياوردم كه بشه كاريش كرد. به زيرنويس ها در فايلهاي بازي دسترسي هست ، من حتي تغيير دادم و تغيير رو در بازي هم ديدم منتها نميشه فارسي تايپ كرد(يعني من كه راهي پيدا نكردم شايد بشه).
موفق باشيد
 
  • Like
Reactions: ROONEY190

Miesam

کاربر سایت
Sep 23, 2005
6,142
نام
Miesam Sh
چشم اقا طاهر میرم یک امتحان میکنم
ولی فکر کنم چند صفحه قبل اقا امین یک برنامه داده بود اهنگارو بکشید بیرون
 

789

کاربر سایت
Oct 17, 2005
846
نام
رامتین
دوستان من این بازی رو چند روزه پیش تموم کردم و میتونم بگم که یه بازی دیگه مثله جیتی ای و سایبریا بازی کردم که ارزشه بازی کردن داشت
 

zartosht63

کاربر سایت
Feb 22, 2006
27
بازی به قشنگی این بازی ساخته نخواهد شد

با درود به همه دوستان من 2 روز پیش این بازی را تمام کردم و میخواهم بگم که دیگه مانند این بازی نخواهد آمد واقعا بازی بود امیدوارم شماره های بعدی این بازی هم ساخته بشود البته اگر داستان بازی را ندانی این بازی هم با بازیهای دیگر فرق چندانی ندارد و من اینجا جا دارد که از طاهر جان برای نوشتن داستان این بازی سپاسگذار باشم که من با خواندن داستان این بازی قدم به قدم این بازی زیبا را انجام دادم و من از دوستان خواهش میکنم این بازی را با بازی مانند gta مقایسه نکنند که این بازی را نمیشود با بازی مقایسه کرد و واقعا تک هست و شما اگر به نحوه بازی و کلا داستان بازی نگاه کنی این بازی با کل بازی های ساخته شده فرق دارد من که واقعا با این بازی حال کردم و دارم دعا میکنم که شماره بعدی این بازی هم ساخته بشود
 
  • Like
Reactions: ROONEY190

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر