Devil May Cry Script Series(خطر اسپویلر)

devil girl

کاربر سایت
Jun 11, 2008
2,703
نام
4tous4
سلام:d
هر چند تا حالا تعداد زیادی تاپیک راجع به این سری و کاراکتراش و داستانهای مختلفش زده شده ولی حتم دارم بررسی جز به جز خط داستانی این سری از اول اولش انجام نشده و تاپیکی هم در این مورد زده نشده
خب تو این تاپیک می خوایم خاطراتمون با سری dmc از ابتدا رو زنده کنیم یعنی چی ! یعنی می خوایم از اول اول خط داستانی رو با ترجمه ی فارسی و دیالوگهای به یاد موندنی کل سری تعریف کنیم! تا وقتی hd collection بیاد این تاپیک می تونه مکانی برای تجدید خاطرات قدیمی ما با این سری از شماره 1 تا 4 باشه !
امیدوارم که طرفدارای سری و کسایی که نتونستن از شماره ی اول این سری رو بازی کنن لذت ببرن;)
 

devil girl

کاربر سایت
Jun 11, 2008
2,703
نام
4tous4
Devil May Cry
devil-may-cry-009-zflnr.jpg

سرآغاز:
پشت زمینه ای آتشین با تصویری تاریک از شمشیر بزرگی که آهسته در فضایی بی پایان غوطه ور است اولین صحنه ی بازی است و در همین حال این راوی است که داستان رو این چنین تعریف می کند:
2000
سال پیش جنگی در گرفت، جنگی میان دنیای انسانها و دنیایی دیگر... دنیای شیاطین.اما در دنیای شیاطین شخصی برای اجرای عدالت قیام کرد، او در مقابل ارتش شیاطین به تنهایی ایستاد.اواسپاردا نام داشت. بعدها اسپاردا در دنیای انسانها با آرامش زندگی جدید را آغاز کرد وسعی کرد تا زمانیکه مرگش فرا رسد در صلح و صفا در کنار انسانها زندگی کند. او به افسانه ای مبدل شد، افسانه ی شوالیه ی تاریکی...اسپاردا.
صحنه ی اول:
خروج:خیابان / شب
-------------------------------------------------
خیابان در سکوت و تاریکی مطلق فرو رفته است، تنها نوری که به چشم می آید همان نور خیره کننده ی قرص ماه است که روشنایی کمرنگ و خسته ای را بر سطح خیابان می پراکند. درهمین لحظه زنی که لباس سیاهی به تن کرده ، با موهای بلوند در خیابان ظاهر می شود،گویی که همین لحظه از کنار ماه روی زمین فرود آمده. دوربین دور زن می چرخد و سپس درست در مقابل او، در انتهای خیابان، یعنی جائیکه چراغ تبلیغاتی قرمز رنگی که نام(DEVIL MAY CRY) را نشان می دهد متوقف می شود.صدای زنگ تلفنی به گوش می رسد.
صحنه ی دوم:
دوربین به آرامی در ورودی ساختمان را به ما نشان می دهد. یک بطری خالی و چیزی شبیه تخته ی بازی دارت درست در کنار در ورودی قرار گرفته. مردی با چکمه های مشکی رنگ در حالیکه پاهایش را روی میز بزرگ مدیریت گذاشته روی صندلی پشت میز نشسته و با تلفن صحبت میکند.
مرد: devil may cry ...متاسفم ما ساعت 9 شب می بندیم.
Man: "Devil MayCry... Sorry we closed at nine"
(مرد تلفن را نگه می دارد در همین آن دوربین می چرخد و دیوار سمت راست او را نشان می دهد ، مجموعه ای ازسرهای بریده شده ی شیاطین به دیوار آویزان شده ، دوربین بار دیگر مرد را نشان می دهد که به صحبت خودبا شخص پشت خط ادامه می دهد)

مرد: دوباره بدون داشتن کلمه ی رمز،به نظر میاد که من دیگه نمی تونم این بیزینس رو ادامه بدم.
Man: "Again nopassword, I can't seem to get any more business"
(صدای بلند موتور سیکلت از بیرون از ساختمان به گوش می رسد. ناگهان در چوبی ورودی ساختمان می شکند و به هزاران تکه تقسیم می شود. و موتور سیکلت سرخ رنگی که اتفاقا زنی با موهای بلوند روی آن نشسته به داخل ساختمان می آید و در ست در مقابل میز مدیریت که مرد پشت آن نشسته توقف می کند. مرد از جایش بلند می شود وحالا دوربین سرتاپای او را به خوبی نشان می دهد. او دست چپش را با خونسردی بلند میکند.)
Man: "Whoa! Slow down ****!"
مرد: واو! یواش تر عزیزم!
(با اینکه آن زن خیلی ناگهانی درورودی ساختمان را شکسته و با موتور سیکلتش تا نزدیکی میز مدیریت آمده ، مرد به نظرخیلی خونسرد و آرام می آید. در همین حال زن بلوند از روی موتورسیکلت پایین می آید.)
Man: "Well well, what do we have here?"

مرد: خب خب، ما اینجا چی داریم؟
(همانطور که گویی زن با قدم زدنش در اتاققصد بررسی آن را دارد ، مرد با آرامش روی میز می نشیند.)

Man: "Nature Calls? It's in the back."
مرد: ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!

(دوربین سرتاپای زن را نشان می دهد، زن همانطور گوشه و کنار اتاق را از نظر می گذراند ، دوربین دوباره روی همان قسمتی ازدیوار کالکسیونی از سرهای شیاطین به دیوار نصب شده متوقف می شود.
Woman: "So, you must be the handyman who'll take any dirty job,
am I correct?"

زن: پس، تو باید همون مرد آماده بهخدمتی باشی که هر نوع کار کثیفی رو به عهده می گیره، درست می گم؟

Man: "Almost..."
مرد: تقریبا...

(مرد با آن موهای سفید از جایش بلندمی شود به سمت شمشیرش که دقیقا پشت پوستر مدلی قرار گرفته می رود. آن را بر میدارد وشروع به تاب دادنش می کند.)

Man: "I only take special jobs, if... you know what I mean"
مرد: من فقط کارای خاص را به عهده میگیرم، اگه...شما منظورمو گرفته باشین.

(دوربین در یک صحنه مرد و زن را در یک کادر قرار داده ، بطوریکه مرد پشت به دوربین و زن مقابل او ایستاده است و سپس روی دسته ی شمشیری که در دست راست مرد است زووم می کند(دسته ی شمشیر سر یک شیطان رانشان میدهد)

Woman: "You're the man who lost a mother and a brother to evil
twenty years ago, the son of the Legendary Dark Knight Sparda,
Mr. Dante."
زن: تو همون مردی هست که 20 سال پیشمادر و برادرش توسط یک شیطان کشته شدند؟ پسر شوالیه ی افسانه ای اسپاردا...آقایدانته!!

(دانته به آرامی به طرف زن حرکت میکند و در همین حال دسته ی شمشیرش را در دستش دوباره تاب می دهد)


Dante: "Well the way I figure it, in this business a lot of your kind
come along, and if I kill each one that comes, eventually I should
hit the jackpot sooner or later."
دانته:خب از اونجایی که من متوجه شدم،توی این بیزینس خیلی ها شبیه تو به اینجا میان و اگه من هر کدوم که به اینجا میانرو بکشم، در نهایت می تونم به نوعی دگمه ی جکپات رو دیر یا زود بزنم(؟ فکر می کنم منظورش اینه که خیلی تو این بیزینس سود می کنم!!)

(سپس دانته انتهای برنده ی شمشیر رابه طرف زن می گیرد)

Woman: "In the case, you should be used to this sort of thing."
زن: تو این مورد، تو بایدبا اینجورچیزا هم سرو کار داشته باشی!

(زن دست راستش را بالا می برد و حالااطراف دست او را نور خیره کننده ی زردرنگی فرا گرفته است. سپس از میان انرژی زردرنگ شمشیر تیزی ظاهر شده زن آن را محکم در شکم دانته فرو میکند، دانته از شدت درد فریاد می زند و شمشیر از دستش می افتد.سپس زن با حرکتی فوق العاده سریع با پا ضربه ای محکم به دانته می زند و او را به گوشه ای پرتاب می کند. دانته روی زانوهایش روی زمین می نشیند (هنوز از شدت این انرژی شوکه شده است) زن بار دیگر حمله می کند و این بار دانته روی میز بیلیارد میافتد. زن شمشیر او را می گیرد و مثل تیری که از کمان در رفته باشد به سمت دانته پرتاب می کند. شمشیر درست در سینه ی دانته فرو می رود او ازشدت درد فریاد می زند و زن همچنان شمشیری که در سینه ی دانته فرو رفته را با انرژی فوق بشری خود تغذیه میدهد.)
Woman: "Hahaha, are you really the son of the Legendary Dark Knight Sparda?
Didn't your daddy teach you how to use a sword?"
زن: هاهاها، تو واقعا پسر اسپاردایافسانه ای هستی؟ بابات بهت یادت نداده چطور از شمشیر استفاده کنی؟

(زن دستش را از روی دسته ی شمشیر برمیدارد و بالاخره سیر انرژی که در بدن دانته فرو می رفت ، متوقف می شود، سپس به سمت موتورسیکلتش که به عنوان وسیله ای برای ورود به ساختمان از آن استفاده کرده بود میرود ، بی هیچ زحمتی آن را از روی زمین بلند می کند و به طرف دانته که هنوز روی زمین خوابیده پرتاب میکند.دانته که به نظر از شدت آن درد حاصل از سیر انرژی خلاص شده ، دو اسلحه ی کمری خود را روی انگشتانش می چرخاند: ابرونی و آیووری .
Ddante: "A sword.. HAHA, time to go to work guys!"
دانته: شمشیر... هاها ، حالا وقته کاره بچه ها!

(دانته دیگر اسلحه هایش را روی انگشتانش نمی چرخاند ، گویی آتش درونی در وجودش فوران کرده ، و سرعت موتور سیکلتی که به سمتش پرتاب شده را کم می کند ، دانته فورا سروع به تیر اندازی به سمت موتورمی کند و از شدت قدرت فشنگهای اسرار آمیز سلاحش ، موتور به سمت زن پرتاب می شود.زن که انتظار چنین حرکتی را از دانته نداشت شوکه شده و خودش را به گوشه ی دیگری ازاتاق پرتاب می کند تا از برخورد موتور سیکلت در امان باشد.)

زن: نه!

(زن بار دیگر دستش را بالا می برد امادر همین آن بر می گردد و متوجه حضور دانته درست پشت سرش می شود که اسلحه هایش رابه سمت او نشانه رفت و هنوز شمشیر در قفسه ی سینه اش به چشم می خورد، دانته شروعمی کند به صحبت کردن)

Dante: "Even as a child I had powers, there is demonic blood in me."
دانته: حتی در بچگی هم من این قدرتهارو داشتم، خون شیطانی تو وجوده منه!

(زن سعی کرد تا اندکی از دانته دورشود ، اما خط آتشینی حاصل از موتور سوخته در جلوی ورودی تشکیل شده بود و مانع خروجاو از ساختمان می شد.)

Woman: "What strength...."
زن: چه قدرتی...

(دانته به آرامی شمشیر را با یک دست از داخل قفسه ی سینه اش بیرون کشید و سپس آن را روی زمین انداخت و سر تیز و برنده شمشیر در کف پوش چوبی اتاق فرو رفت.)

Dante: "You were the first one to know about my avengeance, looks like I'm
getting closer."
دانته: تو اولین کسی بود که در مورداهداف انتقام جویانه ی من می دونستی، به نظر می رسه که من دارم نزدیک و نزدیک ترمی شم.

(دانته اسلحه اش را درست به سمت زن نشانه رفت و در همان لحظه ای که می خواهد به او شلیک کند ، زن شروع به معرفی کردن خودش می کند)

Woman: "It seems that way, but I'm not your enemy. My name is Trish."
زن: به نظر همین طوره! اما من دشمن تونیستم. اسم من تریشه.

(تریش خودش را می تکاند)

Trish: "I came here to seek your help. To put an end to the Underworld."
تریش: من اومدم اینجا که ازت کمکبگیرم... تا دنیای شیاطین رو نابود کنیم...

دانته: چی ؟

(زن عینک دودی که در تمام این مدت به چشمانش بوده را بر می دارد و درست در مقابل دانته می ایستد، حالا دانته به وضوح چهره ی او را می بیند و سپس دوربین قاب عکس شکسته ای را روی میز نشان می دهد ، قاب عکسی که زنی را نشان می دهد که ظاهری کاملا مشابه با تریش دارد. صدای هولناک طوفان بار دیگر در فضا طنین می افکند.)
 
آخرین ویرایش:

devil girl

کاربر سایت
Jun 11, 2008
2,703
نام
4tous4
تعداد لایکها پست قبلی بیشتر بودا!!! کی آن لایک کرده و دلیلش چی بوده؟! :d

---------- نوشته در 01:26 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 01:21 PM ارسال شده بود ----------

خروج
-----------------------------
(ابتدا دوربین تصویری اسرا آمیز ازروشنایی زیبای قرص ماه را نشان می دهد ولی در چند ثانیه قرص ماه به جسم کروی آتشین تبدیل شده و در همین صدای تریش شنیده می شود که می گوید)
Trish: "Twenty years ago, Mundus the emperor of the underworld
resurrected."
تریش: بیست سال پیش ، موندوس، فرمانروای دنیای شیاطین بار دیگر متولد شد.


دانته: موندوس...

Trish: "Yes, his powers were sealed by Sparda, he's attempting to take
control of the human world again. He has been preparing to open
the gate on... Mallet Island."

تریش: بله ، قدرتهای اون زمانی توسط اسپاردا مسدود شده بود ، حالا اون تلاش می کنه تا بار دیگه بر دنیای انسانها مسلط بشه، اون داره بساط باز کردن دروازه رو آماده می کنه... در جزیزه ی مالِت.

(دوربین در آسمان تیره رنگ و پر غضب حرکت کرده و سپس از بالا امواج سهمگین دریا را به تصویر می کشد. این بار دوربین آرام درمیان امواج دریا و با موجهای بلند آن به سمت جزیره ی می رود...جزیره ی مالت... درآسمان چندین پرنده ی غول آسا در حال پروازند و حالا دوربین خاک جزیر و ساختمانهای قدیمی و فرسوده ی آن که به سبک گوتیک طراحی شده اند را نشان می دهد. دروازه چوبی راه ورود به قلعه ی بزرگی است که در جزیره قرار دارد. دو لنگه ی در دورازه باز میشود و دوربین تریش و دانته را نشان می دهد که کنار هم ایستاده اند و به اطراف نگاه می کنند.)
Trish: "The castle is above this cliff, come on, let's go!"
تریش: قلعه بالای اون صخره س، زود باش بیا بریم.

(در همین لحظه تریش مسافتی به اندازه ی100 متر یا بیشتر از سطح زمین می پرد و روی صخره ای بالاتر به راه خود ادامه میدهد، دانته که به نظر می آید نمی تواند چنین پرش بلندی را انجام دهد شروع به قدمزدن می کند و دروازه ی پشت سر او خود به خود با صدایی مهیب بسته می شود.)
از اینجا بازی شروع میشه ، شمابه عنوان دانته در جزیره ای هستین و موجوداتی عجیب و غریب سعی می کنند راه رسیدنشما به موندوس رو مسدود کنند و جلوی شما رو بگیرن
ماموریت دوم: قضاوت مرگ
-----------------------------------------
(دانته به طرف مجسمه ی زنی می رود که شمشیری در بدن او فرو رفته، در یک لحظه مجسمه ناپدید می شود و تشعشعات الکتریسیتهاطراف آن شمشیر را فرا گرفته شمشیر را از جایش بلند کرده و محکم به قفسه ی سینهدانته برخورد می کنه و دانته را به زمین می کوبد.)
دانته: uh…
(سکوت همه جا را فرا گرفته و به نظر می آید که دانته مرده، اما در صحنه ی نزدیک از انگشتان دانته ، نشان می دهد که انگشتش تکان می خورد. او به سختی خودش را از روی زمین بلندمی کند و سعی می کند بدنش را از شمشیر بزرگی که در آن فرو رفته خارج کند .خونفوران می کند و دانته به دسته ی شمشیر می رسد و بعد از آن با آخرین حرکت بدنش رااز شمشیر خارج می کند. شمشیر را از زمین بیرون کشید و با یک دست رو به آسمان بلندکرد ، در همین لظحه الکتریسیته و نور خیره کننده ای اطراف شمشیر را فرا می گیرد.دانته لبخندی می زند و سپس شمشیر را در هوا تاب می دهد و بدین ترتیب از سلاح جدیدشلذت می برد.)
ماموریت سوم : نابود کننده ی آردور
----------------------------------------
ممکنه برقراری ارتباط بین این کات سن ها که صحنه ی سینمایی یا به قولی دموهای بازی هستند سخت باشه بنابراین تمامی سعیم رو می کنم تا شده به صورت داستان براتون تعریف کنم و قسمتهای غیر ضروری رو حذف کنم)
(دانته همچنان به جلو قدم بر می دارد آن محافظ شیر مانند که اطراف محوطه ی بزرگی از قعر تاریکی را پوشانده کم کم ناپدید میشود. ناگهان شمشیر الکتریسته مانند شروع به ساطع کردن تشعشعاتی از خود می کند وخبر از نزدیکی خطر می دهد . در همین لحظه هیولایی سقف شیشه ای محوطه را می شکند وداخل می شود و درست در 10 فیتی دانته روی زمین می ایستد. عنکبوتی بسیار بزرگی باپوستی از جنس آهن و سنگ که داخل بدنش از آتش و گوشت پر شده رو به روی دانته ایستاده است و پس از مدتی به آرامی روی 8 پای بزرگ خودش به دانته نزدیک می شود.اسمش... شبح است (phantom)
Phantom: "Bah...another small one. I sensed something a little bigger...
what a disappointing catch!"

فنتوم(شبح): آه... یه موجود کوچولو یدیگه. من احساس کردم شاید یه چیز بزرگتر گیر بیارم ... چه صید ناامید کننده ای!

Dante: "What a 'big' surprise...I hope for your sake you have something inside
that big body of yours" [he knocks on the phantom's head]

دانته: اوه چه سوپرایز بزرگی ...امیدوارم برای رسیدن به اهدافت یه چیزی تو این بدن گندت داشته باشی...(همزمان باپشت دست به سر فنتوم می کوبد)

Phantom: [Eyes turn a blazing red] "You PUNY pathetic thing! I'll step
on you like an ant! Gwahahahaha..."

فنتوم(چشمانش به طرز خیره کننده ای قرمزمی شود)تو موجود کوچولوی رقت انگیز ! من با پاهام تو رو مثه یه مورچه له می کنم!هاهاهاهااااااااااا....


(او یکی از پاهای بزرگش را برمی دارد تادانته را با آن زیر پا له کند اما در همین لحظه دانته می پرد و جاخالی می دهد وجنگ آغاز می شود.)
 
آخرین ویرایش:

devil girl

کاربر سایت
Jun 11, 2008
2,703
نام
4tous4
(پس از جنگی که بین دانته و شبح رخ می دهد، دانته با آخرین ضربه ی شمشیر شبح را از پای درمی آورد. اما اندکی بعد فنتوم از جایش بلند می شود و سوراخ بزرگی را رو سطح زمین ایجاد کرده و داخل آن می شود. دانته نگاهی به سوراخ می کند و سپس وارد در آبی رنگی که در سمت راست قرار گرفته می شود.)
ماموریت 4: شوالیه ی سیاه
--------------------------------
(دانته وارد اتاق خوابی می شود و در همین آن دوباره همان شمشیر افسانه ای که دانته با خود حمل می کرده تشعشعات الکتریکی ازخود ساطع کرده و خبر از خطری که در نزدیکی است می دهد. دانته پشت به آینه ای ایستاده ، به آرامی برمی گردد و تصویر خود را در آینه می بیند . به نظر اندکی عجیب و غیر طبیعی می آید سپس اندکی از آینه دور شده و حالا موجودی شبیه به جیوه از آینه خارج می شود و بالاخره فرم مادی و جامد به خود می گیرد و رو به روی دانته میایستد، بیشتر شبیه شوالیه ای است که زرهی سیاهرنگ به تن کرده باشد . اون نلو آنجلو نام دارد. دانته به سمت عقب قدم بر می دارد و دستش را روی دسته شمشیر گذاشته آمادهی مبارزه می شود.)
Dante: "This stinking hole was the last place that I thought I’d find anyone
with some guts."
دانته: این سوراخ متعفن آخرین جایی بودکه من فکر می کردم فرد پر جراتی رو پیدا کنم .


(نلو دستش را به طرف دستگیره ی پنجره ی اتاق دراز می کند وپنجره را باز می کند. حرکاتش به گونه ای است که گویی می خواهد دانته به همراه اوبه بیرون از اتاق بیاید. دانته نیز از بالکن چلوی پنجره در وسط حیاط بزرگی فرود میآید و حالا می تواند دشمن خودش را ببیند که در مکانی بالاتر از او ایستاده ، پس ازاندکی دستهایش را دراز می کند و به سمت دانته حمله می کند.)

(بعد از جنگ کوتاهی ، دانته نوک شمشیرش را در دست نلو فرو می کند)
نلو: Uh
دانته:Hah
(دانته شمشیرش را به سمت نلو بلند می کنداما نلو با ضربه ی پا او را دور می کند . نلو بار دیگر به دانته لگد می زند امادانته ضربه ی نلو را مهار می کند. بعد از آن نلو با ضربه ای محکم می تواند دانته را نقش بر زمین کند.)
دانته تقلا می کند: Wah…ah…urgh…uh
(نلوگردن او را می گیرد و به دیواری تکیه می دهد.)
نلو: hahahahaha
دانته:Urgh…
نلو(بعد از دیدن گردنبد که از زیر لباس دانته خارج می شود ) huh? Grrrr
(او دانته را به گوشه ای پرتاب می کند و سپس نور خیره کننده ای اطراف بدنش را فرا میگیرد نلو سرش را در بین دستانش می گیرد و شروع به فریاد زدن می کند.)
(نور آبی رنگ اطراف بدن نلو را احاطه کرده وسپس او به نوعی ناپدید می شود.)
 

genesis007

کاربر سایت
May 16, 2010
1,294
نام
shahab
کار شما عالی است. ممنون خیلی یاداوری خوبی بود. لطفا در باره ی ان شمشیر در عکس بیشتر توضیح بدهید اخه خیلی شبیه ان شمیری است که در شماره 3 با ان در وازه عجیب باز شد همانی که به دو گردنبند دانته و ورجیل نیاز داشت.
 

devil girl

کاربر سایت
Jun 11, 2008
2,703
نام
4tous4

ماموریت 8:شوالیه ی افسانه ای باز میگردد
----------------------------------------
(دوربین ابتدا صحنه ای از بالای قلعه رانشون می دهد ، دیوارهایی با رنگ افسرده و گرد و غباری که همچون مه روی شیشه ای درسقف قلعه را پوشانده به چشم می خورد)
(همانگونه که دانته در فضای بازی از قلعه قدم می زند. وارد راهروی طویل و پهنی شده و ناگهان دروازه ی آهنین فرود می آید وراه خروج دانته را می بندد.برای یک لحظه مسیری که دانته در پیش گرفته بود مسدود میشود.همانگونه که دانته با تعجب گامی به عقب بر می دارد می چرخد و متوجه می شود ازتراسی که در نزدیکی راهرو قرار دارد بارانی از سنگریزه ها روی زمین می ریزد.شبح یا فنتوم ، همان هیولای عنکبوتی شکل درست رو به روی دانته قرار می گیرد و بدون اندکی وقت هدر دادن جلو می آید )
Phantom: "Blargh! Recess time is over, boy! Here, there's plenty of room
to get real nasty! This time, there's no holding baaaack!"

فنتوم: زنگ تفریح تموم شده ، پسر!.................. ! این بار، دیگه راه فراری نیست!

Dante: "Finally! I was getting tired of playing your childish games!"
دانته:اوه بالاخره! کم کم داشتم از بازیهای بچگانه ت خسته می شدم

(جنگ آغاز می شود، همانطور که دانته آخرین ضربه را به فنتوم وارد می کند ، فنتوم از شدت درد روی زمین می نشیند .حرکت کوبنده ی شمشیر دانته جانور را در زمین شیشه ای فرو برد و باعث شکستن شیشه شد وهمانطوری که فنتوم از شدت درد به خود می نالد . دانته به ستونی تکیه می دهد و به نظاره ی تلف شدن دشمنش می نشیند)

Phantom: "Ack... argh... You... you're not just any ordinary human...
What are you?"
فنتوم: آه... تو...تو یه انسان عادینیست... تو چی هستی ؟

(دانته با قدرت شیطانی که از پدرش به ارث برده جانور را به درک فرستاده بود و حال به او می نگرد)

Phantom: "No... the legendary Sparda...!? It can't be!"
فنتوم:نه... شوالیه ی تاریک اسپاردا...!!این غیر ممکنه!

Dante: "You're right - I'm his son, Dante. Sweet dreams!"
دانته:تو راست می گی – اما پسرش هستم.خوابای خوش ببینی!

(همانطوری که فنتوم آخرین نفسش را میکشد . دانته از صحنه ناپدید می شود و سپس دوربین از بالا سوراخ بزرگ ایجاد شده روی زمین را نشان می دهد جایی که فنتوم بعد از مرگ به اعماق آن فرو رفته بود. سپس دوربین در سرسرای بزرگ قصر زوم کرد جایی که تریش در کنار ستونی ایستاده بود.)

Trish: "He defeated the Phantom... incredible power."
تریش:اون فنتوم رو نابود کرد... قدرت باور نکردنیه!!
 
آخرین ویرایش:

devil girl

کاربر سایت
Jun 11, 2008
2,703
نام
4tous4
ماموریت 9
---------------------
قدرتی تازه
(سکانس اول ) مواجهت با شمشیر
(دانته در حیاط بزرگ پشت قلعه در حال قدمزدن است که ناگهان با دیدن آشوبی در میانه ی حیاط قلعه متوقف می شود. یک شمشیر بانیرویی عجیب خود به خود بالا می پرد و دو شمشیر دیگر در پی او نیز حرکت می کند.دوربینروی آخری زوم می کند و موجودی شیطانی با چنگال های برنده ظاهر می شود. جنگ درستبعد از آنکه کلاه خود او را نشان می دهد آغاز می شود.)
--------------------
(سکانس دوم)ایفریت(نام آن موجودشیطانی؟!!!) دعوت به جنگ می شود
(بعد از آنکه ایفریت برای بار اول توسطدانته شکست داده می شود از جایش بلند شده دور دانته می چرخد. بعد از چند ثانیه دستکشآهنی (جنگال) بدست دانته می افتد . دانته به حرکت خاص بازویش ژست ویژه ای گرفتهچند حرکت رزمی انجام داده – با اسلحه ی جدیدش تمرین می کند- و در نهایت ایفریت رابا حرکتی ویژه ای منفجر می کند و از بین می برد.)
---------------------
(سکانس سوم)لاشخور
(دانته از اتاقی که جنگ او با ایفریت درآن رخ داد خارج می شود ، نور قرمزی همانند جسمی محکم به زمین برخورد می کند. دانتهبه اطراف نگاه می کند. انوار دیگر فورا اطراف اتاق را نیز در بر می گیرد. و در همینآن موجودی شیطانی به نام لاشخور وارد اتاق می شود.)

Griffon: "You! Are you the human, the son of Sparda, who challenges the
Darkness Mundus?"

: تو! تو همون انسانی نیست – پسر اسپاردا- که به موندوس رو به مبارزه دعوت کرده ؟

Dante: "Flock off feather-face, or you can stick around and find out the
hard way!"

دانته :کنار بکش بچه پررو، یا شاید هم میخوای اطراف اتاق بچرخی و راه سختش رو پیدا کنی !

(جنگ آغاز می شود)

دوستان این چند ماموریت و قسمت تقریبا خالی از دیالوگ بوده ، و اکثرا معرفی دشمنان در طول بازی بود
در قسمت های بعد داستان اصلی بیشتر نمود پیدا می کنه
ممنون از توجه شما
 

devil girl

کاربر سایت
Jun 11, 2008
2,703
نام
4tous4
یوهو من برگشتم با قسمت جدید ;)

(سکانس چهارم) مواجهت با بت
(این سکانس با زوم دوربین در آسمان آغازمی شود. سر و صدای در هم شیاطین تحت فرمان موندوس به گوش می رسد. دوربین دانته رانشان می دهد که دور خودش می چرخد و 4 شیطانک به همراه بت(یا فتیش = شاید نوعی بزرگی از همان شیطانها) اطراف دانته را احاطه کرده اند. فتیش با چشمان درخشنده اش به دانته نزدیک می شود – جنگ آغاز می شود.)
----------------------------------------
ماموریت 15 : چرخ زمان I
(همانطوری که دانته در محیط قلعه قدم میزند مه قرمز رنگی اطرافش تشکیل می شود و نور خیره کننده ای از میان آن می درخشد ودر همین حال Griffon بار دیگر ظاهر می شود)
(بعد از جنگ کوتاهی که میان دانته ولاشخور ایجاد می شود یک بال بزرگ او می شکند و تعادل خود را از دست می دهد اماخیلی زود وضعیت خود را حفظ می کند و جنگ ادامه میابد.)
(لاشخور شکست می خورد هر دوبال غول آسای آن موجود شکسته روی زمین می افتاد و در همین حال تخته سنگ بزرگی از سقف نیمه ویران روی بدن او می افتاد )
Griffon:آه...تو واقعا قدرتهای اسپاردا رو داری...آه ... نه...شاید بیشتر....

Griffon: "Uh... Your's are definately the powers of Sparda... uh.
No even more so..."

(روح اسپاردا – از فرم شیطانی- اطراف بدن دانته را فرا می گیرد)

Griffon:اما من بخاطر خدمت به اربابم، موندوس، هم که شده نباید بزارم تو زنده بمونی !


Griffon: "But I cannot let you live for I serve my Master, Mundus!"

دانته:اما تو با این زخم عمیقت نمی تونی مبارزه کنی .

Dante: "But you can't fight with that wound."

Griffon
:قدرتم من نزد اربابمه!!! ارباا! ای موندوس به من قدرت بیشتری اعطا کن ! به منآخرین شانس رو بده تا نابودش کنم!

Griffon: "Mighty is the power of Mundus! Master! Grant me one last surge
of power, the power to finish him!"

(دانته بالای سرش را نگاه کرد تا مطمئن شود آیا خطری او را تهدید می کند یا نه ، سه نور – شبیه به سه چشم- قرمز رنگ در ابری خاکستری اطرافم شیطان را فرا گرفتند)

Griffon: "Master... Mundus."
Griffon
:سرورم...موندوس


Mundus: "Griffon, you have failed me. You are no longer worthy!"
موندوس:
Griffon، تو منو ناامید کردی. تو دیگه هیچارزشی نداری!



(نور آبی رنگی به شکل شمشیرهای تیز برندهاز طرف دایره ی سرخ رنگ به
Griffonشلیک می شود با هر ضربه او فریادی می زند و این کار حتی دانته را هم متاسف می کند)

Griffon:ارباب...نه..... آآآآآآ
موندوس: هاهاهاهاآهاهاها

(موندوس ناپدید می شود اما دانته هم چنانخیره به جسد لاشخور نگاه می کرد ، از چشمانش تاسف مشاهده می شود)


Dante (under his breath): "A three eyed..."
دانته: سه چشم...


(ناگهان نور زرد رنگی در کنار دانته ظاهرمی شود و سپس تریش از میان آن به چشم می آید و درست کنار دانته می ایستد.)

Trish: "You beat him. Maybe it was too easy for you."
تریش: تو اونو نابود کردی. شاید این کارواست خیلی راحت بوده

Dante:
"Mundus... His heinous ways make me sick; killing his own like
they were nothing. He's the one that took the life of my mother
for sure." (Pauses)
"My mother always used to tell me that my father was a man who
fought for the weak. He had courage and a righteous heart.
In the name of my father I will kill Mundus!"

دانته: موندوس... اعمال قبیح اون حال منوبهم می زنه، هم نوعان خودش رو طوری می کشه که انگار اونا هیچی نیستند. مطمئنا اونهمون کسیه که زندگی مادرم رو گرفت.(تامل می کند) مادرم همیشه بهم می گفت که پدر من مردی بود که برای حمایت از ضعفا می جنگید. اون یه قلب جسور و صادق داشت. به نام پدرم...من موندوس رو خواهم کشت.
 
آخرین ویرایش:

devil girl

کاربر سایت
Jun 11, 2008
2,703
نام
4tous4
قسمت جدید از راه رسید !! راستی لایکها کمه :d>:d<

ماموریت 17: خاطرات جدا از هم
---------------------------------
سکانس اول:
(دانته روی بالکونی ایستاده و آسمانغمزده و خاکستری رنگی را که هر از گاهی صدای رعدی از آن به گوش می رسد و برقی که پیش از آن به چشم می خورد ، تماشا می کند... سپس شمشیری به سمت دانته نشانه میرود...و دانته برمی گردد...شگفت زده نمی شود ...آنجا همان شوالیه ی با زره آبی رنگ-نلو آنجلو- ایستاده و شمشیرش رو به دانته نشانه رفت.)
دانته(با لبخند): یک مرد با غرور و شخصیتیک جنگجوی واقعی، من اینو دوست دارم...اما باعث شرمه که تو به موندوس خدمت می کنی.
Dante: [Smiles] "A man with guts and honor; I like that... but it's a shame
you serve Mundus."
نلو یه قدم به عقب برمی دارد سپس شمشیرشرا در زمین فرو می کند و بعد از آن تشعشعاتی نور آبی رنگی است که اطراف بدن او وزره ش را می گیرد. در همین آن چهره ی او برای یک ثانیه در نظر دانته آشنا میآید... با این حال جنگ بین دو سلحشور آغاز می شود.)
سکانس دوم
------------------
(دانته آخرین ضربه را نیز به نلو وارد میکند ، نلو که زخمی شده به سمت عقب قدم بر می دارد و سپس به صورت شناور چند متری اززمین فاصله می گیرد. نلو دستهایش را به حالت X جلوی قفسه ی سینه اش می گیرد و درنهایت ماده ای از جنس تاریکی و سیاهی از بدنش خارج می شد و بعد از آن جسم نلو بههمراه روحش از نظرها ناپدید می شوند ، اما جسمی شبیه به گردنبد روی زمین ، جلویپای دانته می افتد.)
(دانته آهسته به سمت گردنبد قدم بر میدارد ، سپس زانو می زند و آن را بر می دارد ، گویی این همان نیمه ی گمشده ی طلسمیاست که در گردنبد خودش وجود دارد . دانته خیره به گردنبد نگاه می کند و خاطراتبچگیش یک به یک از جلوی چشمانش می گذرد...خاطرات مادر و برادرش)
اوا: ورجیل...دانته...تولدتون مبارک

Eva: "Virgil...Dante...Happy Birthday

بچه:
wow! این عالیه

Kid: "Wow! Cool!!

بچه ی دیگر: من شکلات می خوام


Other Kid: "I want chocolate!!"
بچه: نه ، من شکلات می خوام!

Kid: "No, I want chocolate!!"

(بعد...خاطرات از جلوی چشمان دانته محومی شود و دو طلسم ...دو جواهر با درخشنگی خاصی از دستان دانته جدا می شوند در فضابه صورت معلق به یکدیگر می پیوندند و کلید ورود به دروازه ی دنیای جهنمی را بهوجود می آورند. کلید ورود به جهنم به آهستگی روی دسته شمشیر دانته قرار می گیرد وباعث تغییر فرم آن می شود. دانته اندکی شمشیر را نگاه می کند گویی یادگیر پدردوباره برایش زنده شده است . سپس آن را پشت کمرش آویزان می کند و به راهش ادامه میدهد.)

(دوربین صحنه ای را در یک تالار بزرگ باسقف بلند نشان می دهد ، تریش کنار مجسمه ای ایستاده)

موندوس : تریش ، ورجیل شکست خورد . میدونی که حالا باید چیکار کنی ، برو.


Mundus: Trish, Vergil has been defeated. You know what you must do.
Now go.

تریش ( با لحن خشک و بی احساسی): بله قربان

Trish: (in a robotic voice) Yes master.
 

devil girl

کاربر سایت
Jun 11, 2008
2,703
نام
4tous4
آپدیت شد ! Gimme your Like ;)
ماموریت 20 : سایه به همراه کابوس
--------------------------------
(دانته وارد غار بزرگی که روی سقف آنمجموعه ای اشباح زندانی شده و شیاطین به بند کشیده شده وجود دارند می شود.)
دانته : Whoa!!
(دانته به اطراف نگاه می کند و تریش رامی بیند که در قسمت دیگری از غار درست رو به روی او ایستاده)
Trish: "Dante! Dante! Help Me!"
تریس: دانته! دانته! کمکم کن
دانته : تریش!
( دانته به سمت تریش می دود تا کمکش کنداما نور خیره کننده ی آبی بین آن دو فاصله می اندازد و مسیر دانته را مسدود میکند)
دانته : Wha? Huh?
(شیطانبزرگ سبز رنگی از سقف غار آزاد شده و رو به روی دانته می ایستد ، دانته برایمبارزه آماده می شود)

Dante: "Trish stay Back."

دانته : تریش عقب وایسا.
(شیطان که کابوس نام دارد ، با ضرباتمرتب دانته ضعیف می شود ، در همین حین دسته ای انوار زرد رنگ به شکل خنجر کوتاه به سمت دانته می آید و از پشت اورا به زمین می کوبد)
دانته: AAAAAAAAAARGH,Uh,urgh,huh
Trish: "Ahahahahaha. You fool! You’re so easy!"


تریش:
Ahahahahah, تو آدم ابلهی هستی ! نابود کردنت کاره راحتیه!
Dante: "Trish... You?"

دانته:تریش...تو؟
Trish: "Ahahahahaha. Humans. What Sweets! You should know better than
to trust a stranger. Your presence has become a hindrance to
my master’s bloody scheme. Now Die!"

تریش:
Ahahahaah . انسانها. چه با مزه! از به بعدباید اینو بدونی که نباید به غریبه ها اعتماد کنی. وجود تو مانع به انجام رسوندنتوطئه ی رئیس من میشه، حالا بمیر!
(
سپس دانته با چند کابوس دیگر مبارزه میکند)
دانته :whoa
(تریشرو به روی دانته می ایستد تا با او مبارزه کند اما در همین حین سقف غار ریزش میکند و چندین سنگ بزرگ به سمت تریش سقوط می کنند ، تریش مات و مبهوت به سقف خیره میشود.)
دانته: W…huh
(دانتهبه طرف تریش می دود و او را به گوشه ای پرت می کند و تخته سنگهایی که در حال ریزشهست را با شمشیرش خرد می کند ، سپس اندکی می ایستد خودش را می تکاند و آهسته ازتریش که تازه قضیه را فهمیده دور می شود)
Trish: "Uh... Dante! Dante why did you save my life?"

تریش: آه...دانته! برای چی جونه منو نجاتدادی؟
(دانته می ایستد ، بر می گردد و نگاهی بهتریش می کند )
Dante: "Because you look like my mother... Now get out of my sight!
The next time we meet it won’t be like this."

دانته: چون تو ظاهری شبیه به مادرمداری...حالا از جلوی چشام دور شو ! چون دفعه ی بعد اینطوری رفتار نمی کنم.
(دانته دوباره به سمت خروجی حرکت می کنداما تریش سعی دارد جلوی او را بگیرد)
تریش: دانته!
(دانته می ایستد ، کلتش را در می آورد بهتریش نشانه می رود)

Dante: "Don’t come any closer you Devil! You may look like my mother but
you're nowhere close to her. You have no soul!
You have the face but you'll never have her fire!"

دانته (فریاد می زند): ای شیطان ، نزدیکمن نشو! تو ممکنه شبیه به مادرم باشی اما هیچ شباهت دیگه بهش نداری . تو روحنداری! تو چهره ی اونو داری اما هیچوقتنمی تونی گرما و حرارت اونو داشته باشی!
( سپس کلتش را روی دستش می چرخاند ، آنرا در کمربندش می گذارد می رود. وقتی او دور می شود ، موندوس-همان هیولای با سهچشم قرمز رنگ ظاهر می شود- به نظر غمگین و تا حدی عصبانی است.)

Mundus: "You too have failed me Trish. You know the rules..."

موندوس: تو شکست خوردی تریش! قوانینو کهمی دونی....
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر