تحلیل شخصیت جیمز ساندرلند در بازی سایلنت هیل 2 مبنی بر گناه کار بودن یا نبودن او

از نظر شما، آیا جیمز واقعاً گناهکار بود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    35

Bone Crusher

کاربر سایت
Dec 27, 2008
3,872
نام
امیرحسین

اول خدمت دوست گلم سلام مخصوص عرض میکنم؛ و ممنون که بالاخره وارد بحث شدی...
درباره شعرات: چرا مری رو در نظر نمیگیری؟! مری که دیگه همینطور که شعرا اشاره میکردن عاشق جیمز بود دیگه... خودت هم میدونید که مری از جیمز مرگش رو خواست تا جیمز دیگه اینهمه بدبختی نکشه!!! حالا من سؤالم اینه؛ مری چرا باید اینطور عاشق جیمز شده باشه؟!اگر که جیمز فقط اون رو واسه غریزش میخواسته؟!
2وم جیمز اگه عاشق مری نبوده و همش 2نبال شهوتش بوده، چرا زن دیگه ای نداشته؟! اصلاً چرا به این زن پایبند بود! یا چرا قبلاً زن دیگه ای نداشت؟!
جواب سؤال آخر: در درجه اول خودکشی جرأت میخواد! که جیمز نداشته، دوم: خب مگه چقدر از مرگ مری گذشته؟! سوم: جیمز روحیه انکارناپذیرش از همین جا شروع میشه که نمیتونه مرگ عشقش رو به دستایه خودش باور کنه و تو شوکه!!!!
==> و در آخر( این یکی از دلایل اصلیمه) : حالا من بهتون میگم که حتی از اونی هم که فکرش رو کنید عاشقتر بود!!!! چرا؟! دلیل من اینه که: اگه شما واقعاً عاشق کسی نباشید و بعد از مرگش یه نامه ازش دریافت کنید که من فلان جا هستم؛ اصلاً طرف رو تحویل میگیرید؟! نمیگید که نگا کن، مردش هم دست از سر ما بر نمیداره و بعد نامه رو مچاله کنید بندازی تو سطل آشغال؟! و بعد 2باره برید سر عشق و کیف خودتون؟!

ممنون دوست عزیز

دقیقا کجا مری مرگش را توسط جیمز طلب می کنه؟! لطفا متنش رو بزار. در ضمن اگر تمام افراد آگاهانه گول میخوردن که اسمش رو فریب خوردن نمیزاشتن! مری فریب خورده بود ولی... او عاشق قسمتی از شخصیت جیمز شده بود که پاک و معصوم بود. اصلا اجازه بده به همون متن In Water اشاره کنم و اونو برات تحلیل کنم. فکر کنم منظور شما اینجاست :

James: Forgive me....Maria: I told you I wanted to die, James. I wanted the pain to end. James: That's why I did it honey. I just couldn't watch you suffer.*Mary begins coughing again.*James: No, that's not the whole truth. You also said that you didn't want to die. The truth is... part of me hated you. For taking away my .life...Mary: You killed me and you're suffering for it. It's enough, James

لطفا با دقت این متن رو پیگیری کنید. چه کسی به جیمز میگه که اونو بکشه ؟! اگر دقت کنی می بینی ماریاست که میگه نه مری! ماریا تا آخرین لحظه سعی میکنه جیمز رو گول بزنه و او رو بی گناه جلوه بده و حتی جیمز در مرحله اول می پذیره ولی در ادامه با کمی دقت متوجه میشی که وجدانش بیدار شده و به کار زشت و قبیحی که انجام داده اعتراف میکنه. اون تیکه نارنجی درخواست مری بوده و اون تیکه سبز درخواست ماریا ! اون تیکه صورتی مشخص میکنه چرا مری عاشق جیمز شده بود. چون او در کنار شخصیتی که ازش دیدیم، شخصیتی پاک و معصوم نیز داشته. اون تیکه آبی خودخواهی رو تایید میکنه که من پیش تر عرض کرده بودم. اون تیکه آخر هم علت فراخوانی جیمز رو بیان میکنه!

چرا اتفاقا بعد از بیماری مری او یک معشوقه داشت و اون هم ماریا بود. همان طور که در بخش تحلیلی مقاله هام گفتم، ماریا جدای از آنچکه در بازی میبینیم یه رقاصه با موهای مشکی و اندامی تحریک کننده بوده که در Heaven Night Club کار میکرده و جیمز روزها و بلکه ماه ها با حالتی نامتعارف و احتمالا مست وارد کلاب میشده و با دیدن او عیاشی می کرده است. بعد ها در حین اتفاقات نسخه دوم چهره او و مری ترکیب میشود و ماریا بازی خلق میشه؛ همان کسی که ماموریت دارد تا وجدان جیمز را خفته نگه دارد.

شما از کجا میدونی جیمز جرات نداشت؟! کسی که جلوی PH ایستادگی میکنه بی شک دل شیر داره! در مورد زمانش بحث های زیادی با اشکان در محفل خصوصی انجام دادین که بیانشون از حوصله خارجه ولی این چیزی رو ثابت نمیکنه. مرگ عشقش یا عمل قبیحش؟! مری برای جیمز از زمانی که بستری بود مرده محسوب میشد و طبق نامه ی آخرش جیمز مدت ها به ملاقات او نرفته بود.

نکته آخر اینکه خود جیمز فهمید گنهکاره و چرا وارد شهر شده ولی هنوز شما بر این موضوع اصرار دارین؟!


James: Now I understand. The real reason I came to this town.


در پناه حق
 

Arth@s

کاربر سایت
Aug 26, 2011
1,131
نام
Arthas
@ لویال (امیرحسین)
سلام از ماست دوست خوبم
دقیقا کجا مری مرگش را توسط جیمز طلب می کنه؟! لطفا متنش رو بزار.
همونجا که متن رو گذاشتی منم مدرکم رو گذاشتم...
در ضمن اگر تمام افراد آگاهانه گول میخوردن که اسمش رو فریب خوردن نمیزاشتن! مری فریب خورده بود ولی... او عاشق قسمتی از شخصیت جیمز شده بود که پاک و معصوم بود.
یعنی میفرمایید که جیمز داشته تو این مدتی که با مری ازدواج کرده بوده گولش میزده؟! اگه اینطوره بُعد پاک و معصوم جیمز دیگه چیه که مری عاشقش شده بوده؟! بالاخره این جیمز از نظر شماها چیه؟! یکی میگه اشغال به تمام معناست اما وجدان داشت؛ یکی میگه آشغال بوده ولی ترحم داشته... شما هم که میگی فریبکار بوده ولی پاک و معصوم!!! آخه این پارادوکسا چقدر؟!
اصلا اجازه بده به همون متن In Water اشاره کنم و اونو برات تحلیل کنم. فکر کنم منظور شما اینجاست :
James: Forgive me....Maria: I told you I wanted to die, James. I wanted the pain to end. James: That's why I did it honey. I just couldn't watch you suffer.*Mary begins coughing again.*James: No, that's not the whole truth. You also said that you didn't want to die. The truth is... part of me hated you. For taking away my .life...Mary: You killed me and you're suffering for it. It's enough, James
لطفا با دقت این متن رو پیگیری کنید. چه کسی به جیمز میگه که اونو بکشه ؟! اگر دقت کنی می بینی ماریاست که میگه نه مری!
دقیقاً منظورم همینجاست!!!!!! مخصوصاً قسمت سبز ولی ضمن احترامی که واست قائل هستم و ارزشی که واسم داری باید جسارتاً عرض کنم که هیچ از مقلطه ای که کردی خوشم نیومد و واقعاً تو ذوقم خورد!!!! چرا؟! چون بنده با دیدن لفظ ماریا؛ که ماریا این حرف رو زده، تیر آهن رو سرم سبز شد! و باعث شدی من 2باره بازی رو نصب کنم و بازیش کنم... در نهایت نتیجه که حاصل شد این بود که این دیالوگ ها فقط دارن بین مری و جیمز رد و بدل میشن و همونطور هم که خودتون تو تحلیلتون اشاره کردید و بازی هم داره به ما میگه این مری هست که رو تخت خوابیده (تو پایان رسمی و نشون به اون نشون که اول این دمو مری میگه جیمز... جیمز هم میگه: مری... ) و همه این حرف (قسمت سبز) داره از سمت مری گفته میشه؛ نه ماریا!!!!!! اینم مدرکم
bp6xp4zawgj2flwvdau3.jpg

و اینکه این حرف رو از سوی ماریا نقل قول کردید غلطه، به هر حال من گذاشتم جایه اشتباهه تایپیتون یا امیدوارم مدرک قانع کننده ای بدید...

در هر صورت وقتی این دیالوگ رو مری میگه؛ نشون دهنده این هست که خوده مری از جیمز مرگش رو خاسته... بعدم که جیمز میگه این کله حقیت نیست و منم مقصر بودم... تا قسمت زرد نوشتت؛ بله مری همچین حرفی رو زده، اما کِی؟! همون موقعی که دیالوگ راهرویه پایانی رو ما میشنویم و مری میگه که من نمیخوام بمیرم، بگو که زنده میمونم و... که این بیشتر شبیه یه امید دادن واهی هست تا خواسته... قسمت صورتی؛ بله خب معلومه که جیمز قسمتیش باید از مری متنفر بشه!!! یکی بنا به همون قسمت آبی و یکی اینکه وقتی جیمز داره پر پر شدن عشقش رو میبینه خودش هم زجر میکشه و این عامل تنفر تو جیمز میشه که بیشتر جنبه اتمسفریک داره تو جیمز و ربط مستقیمی به مری نداره! قسمت آبی: ای بابا!!! خودتون بگید آیا وقتی مری مریض شد، جیمز از زندگیش نیوفتاد؟! البته که شما میگید نه و خوش به حالش شد و رفت رقص ماریا رو ببینه!!!! من منکر کازینو رفتن جیمز نمیشم (چون میخواست از اون حال و هوا در بیاد)!!! اما سؤالم اینه: کی نشسته بود ژورنال پزشکی میخوند؟! کی وقتی از دکتر شنید که مری موندنی نیست داغون شد؟ و انقدر عاشق این بشر بود که نمیخواست با این حقیقت کنار بیاد!!!! همش میگید رفت کازینو... ای بابا! این آدم اگه اینطور که شما میگید عیاش بوده که اصلاً نباید ازدواج میکرد تا راحتتر به کازینوش برسه!!! در ضمن بازم میگم کازینو برا من و شما معنی - داره نه برا سازنده ها، چون هممون میدونی که اونا به این اماکن بعنوان جایه تفریحی و در اوومدن از روزمرگی نگاه میکنن!
چرا اتفاقا بعد از بیماری مری او یک معشوقه داشت و اون هم ماریا بود.
دوست من خوب 100 نفر هستن که زنشون میمیره میرن با یکی دیگه ازدواج میکنن!!! تازه جیمز که ازدواج نکرده (و اصلاً چه باهاش ازدواج کرده باشه و یا نکرده باشه) چیزی رو نمیرسونه؛ مهم اینه که اگه این آدم از اول اینکاره بود، اصلاً نباید زندگیش با مری دووم میاورد که!!!
شما از کجا میدونی جیمز جرات نداشت؟! کسی که جلوی PH ایستادگی میکنه بی شک دل شیر داره!
چون کلاً جیمز یه کارکتر بدون عرضست و دست و پا چلفتی!!! درمورد PH!!! جیمز که نرفت دنباله پیرامیدهد؛ بلکه پیرامیدهد میاد سراغه جیمز و جیمز بنده خدا هروقت این پیرامید جون رو میدید دنباله یه سوراخ میگشت که بره توش قایم شه! و سکانس آخر هم که با 2تا پیرامید روبرو میشه مربوط به این میشه که دیگه میدونه گناهکاره و پاش وایمیسته اما لویال جان به همه بگیم به شما هم بگیم؟! مسئله اینه که جیمز اصلاً گناهکار نیست که شهر بخواد اینطوری نسبت بهش عکس العمل نشون بده!!! و من هم میخوام این نقص شماره رو نشون بدم (لااقل یه نگاه به پست اول بد نبود) و گرنه که منم باید بگم وقتی شهر فراخوندش گناهکاره دیگه... اما من دارم از Base داستان ایراد میگیرم!!!
مری برای جیمز از زمانی که بستری بود مرده محسوب میشد و طبق نامه ی آخرش جیمز مدت ها به ملاقات او نرفته بود.
اینا دیگه برداشتایه شخصیته دیگه؟! خب! پس منم برداشتم رو بگم: اگه مری از همون موقع این حکم رو داشته، جیمز باید حداقل دیگه ولش میکرد دیگه! و نباید میپذیرفتش وقتی میخواست بیاد خونه تا کنار جیمز باشه و اصلاً جیمز با یکی دیگه زندگیش رو استارت میزد... لابد میخوای بگی ماریا؛ تو LM گفته شد که شبا به دیدن این رقاصه میرفته! اوکی؟! خب این مثه یه فیلم میمونه که شما دوستش داری، میری سینمایی که داره اکران میکنش میشینی میبینی واسه تفریح و بیرون اوومدن از افکار روزانت... اما این دلیل نشد که بین جیمز و ایشون رابطه ای بوده که... خب حالا از ظاهره طرف خوشش اوومده... مثال میزنم برات: آدم ازدواج میکنه؛ فیلمه آنجلینا جولی رو میبینه، باید منکر این بشه که ایشون زن جذابی هستن؟! آیا دیدن فیلمایه ایشون برایه یک مرد متأهل حکم اینو داره که از زنش خوشش نمیاد؟!
اون تیکه آخرت هم میدونم از کجایه نامه به این نتیجه رسیدی
"خوب من الان به تنهایی آنجا هستم....حال در مکان مخصوصمان چشم به راهت می باشم. همچنان منتظر می مانم تا برای دیدنم بیایی."
کلاً ردش میکنم! چون اون متن از نظر من این پیام رو میرسونه که:
تو این متن فقط مکان مخصوصمان مهمه، که مثله یه سیگناله واسه مرد و فقط میخواد جیمز رو تحریک کنه به اوومدنش.
نکته آخر اینکه خود جیمز فهمید گنهکاره و چرا وارد شهر شده ولی هنوز شما بر این موضوع اصرار دارین؟!
James: Now I understand. The real reason I came to this town
این آخری هم که دیگه تهش بودا!!!! :D خب روند داستان و بازی جیمز رو به اینجا رسوندا! انتظار داری سازنده ها آخر بازی کاری کنن که جیمز بگه What the hell was silent hill
ولی این منم که میگم: سایلنت هیل غلط کرد که جیمز رو فراخواند... :D
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: farshid.parvar

Quantic Dream

کاربر سایت
May 31, 2010
1,432
بنظر من جیمز مری رو دوست داشته(عاشقش نبوده، خیلی دوستش داشته فقط) وقتی مری مریض میشه جیمز هرکاری میکنه تا دوباره مری رو به همون شکل اولش دربیاره و روزهای اول شخصیتش داغون میشه و مدام دنبال راه حل میگرده اما از اونجا که عاشق مری نیست بعد از مدتی این حسش کم کم سرد میشه و وقتی میبینه هیچ چاره ای وجود نداره و اینکه از این مساله بدش میاد که ببینه مری ممکنه هنوز عاشقش باشه خودش رو دوباره گول میزنه و به بهانه اینکه بخواد مری رو از زجر کشیدن نجات بده میکشدش، درصورتی که نیتش از این کار این بوده که دیگه چیزی توی دنیا وجود نداشته باشه که بهش احساس وابستگی کنه و عذابش بده و البته دیگه تحمل دیدن مری رو هم نداره. این حس تقریبا توی همه آدما تاحدودی وجود داره، شما فرض کن یه نامزد داری که خوشگل و خوبه و اگه همیشه همین مدلی باشه خیلی دوستش داری حالا فرض کن توی یه تصادف این نامزدت از گردن به پایین فلج بشه و صورتش هم داغون بشه اما زنده بمونه، شما اگه بخواید پاش بمونید زندگی رویایی که انتظار داشتید برای همیشه خراب میشه و سرخورده میشید و اگه هم بخواید ازش جدا بشید یه حس سنگینی وجودتون رو میگیره و خیلی سخته بتونید تحمل کنید که یه نفر که خیلی دوستش داشتید رو بخاطر زشت شدن یا فلج شدن دارید ترک میکنید پس سعی میکنید یه حالت برزخی برای خودتون درست کنید، شما توی باطن آرزو دارید که اون زن بصورت طبیعی بمیره تا شما زندگیتون راحت بشه اما همیشه از داشتن همچین آرزویی شرم دارید و از اینکه ببینید اون زن خیلی معصومه و از شما میخواد که از هم جدا بشید خیلی اعصابتون خورد میشه حالا جیمز بخاطر شخصیتی که داره این احساس توش فوران میکنه و باعث میشه با یه خودفریبی مری رو بکشه که این خودش گناه بزرگیه و مستحق عذابه.
 
  • Like
Reactions: Bone Crusher

Bone Crusher

کاربر سایت
Dec 27, 2008
3,872
نام
امیرحسین
آرتاس عزیز بنده این بحث رو ادامه نمیدم و این آخرین پست بنده هست چون شما فکر می کنید ایستادگی در هر شرایطی درست و بجاست! عزیز من این شما هستی که مغلطه می کنید! منبع اون نوشته رو میخواین؟! بفرمایید : faqs.ign.com/articles/374/374938p1.html

یعنی میفرمایید که جیمز داشته تو این مدتی که با مری ازدواج کرده بوده گولش میزده؟! اگه اینطوره بُعد پاک و معصوم جیمز دیگه چیه که مری عاشقش شده بوده؟! بالاخره این جیمز از نظر شماها چیه؟! یکی میگه اشغال به تمام معناست اما وجدان داشت؛ یکی میگه آشغال بوده ولی ترحم داشته... شما هم که میگی فریبکار بوده ولی پاک و معصوم!!! آخه این پارادوکسا چقدر؟!

خیر آشغال به تمام معنا نبوده ولی بی شک مستحق اون عذاب ها بود. بُعد دیگر جیمز همونی هست که ما در سایلنت هیل 2 میبینیم. جیمز در طول بازی بسیار معقول تر و دلسوزتر به نظر میرسد.

دقیقاً منظورم همینجاست!!!!!! مخصوصاً قسمت سبز ولی ضمن احترامی که واست قائل هستم و ارزشی که واسم داری باید جسارتاً عرض کنم که هیچ از مقلطه ای که کردی خوشم نیومد و واقعاً تو ذوقم خورد!!!! چرا؟! چون بنده با دیدن لفظ ماریا؛ که ماریا این حرف رو زده، تیر آهن رو سرم سبز شد! و باعث شدی من 2باره بازی رو نصب کنم و بازیش کنم... در نهایت نتیجه که حاصل شد این بود که این دیالوگ ها فقط دارن بین مری و جیمز رد و بدل میشن و همونطور هم که خودتون تو تحلیلتون اشاره کردید و بازی هم داره به ما میگه این مری هست که رو تخت خوابیده (تو پایان رسمی و نشون به اون نشون که اول این دمو مری میگه جیمز... جیمز هم میگه: مری... ) و همه این حرف (قسمت سبز) داره از سمت مری گفته میشه؛ نه ماریا!!!!!! اینم مدرکم

اینجا هرچند ما مری رو میبینیم ولی این درخواست ماریا هست. ببین... نه مری و نه ماریا وجود خارجی در طول حوادث نسخه سایلنت هیل 2 نداشتن و تنها اثرات شهر و ذهن خود جیمز اونها رو خلق کرده بود. اینجا دقیقا آخرین جایی هست که ماریا سعی میکنه در کالبد مری جیمز رو گول بزنه که ناگهان وجدان جیمز بیدار میشه و گناهش رو گردن میگیره! بلاخره اون جمله سبز سندیت داره یا اینکه از زبون خود جیمز می شنویم: You also said that you didn't want to die ! این دو تا در مقابل هم هستن و 180 درجه توفیق دارند. بازم عرض میکنم خدمتتون که به اون جمله سبز رنگ اکتفا نکنید چون جهت اغفال وجدان جیمز به کار میره! وگرنه چه علتی داره که بعد از گفتن اون جمله مری سریع اینو بگه : You killed me and you're suffering for it. It's enough, James و این هم همان جمله ای هست که جیمز بعد از فهمیدن اشتباهش میگه : James: Now I understand. The real reason I came to this town !

اگر تئوری اینکه ماریا اون جمله سبز رو نقل کرده شما رو قانع نکرد، مطمئن باشید من میتونم بحث دیگه ای رو مطرح کنم که قانع بشید. یعنی این عادت من هست که برای یه اتفاق چند تئوری مطرح میکنم و قضاوت رو به عهده مخاطبم میزارم. بنابراین...

خوب اون جمله سبز از زبان مری بیان میشه و بعد جیمز هم پاسخ میده که آره همین طور بوده و چون تو زجر میکشیدی کشتمت! بعد اینجا مری چیزی نمیگه و چند لحظه صبر میکنه. سپس جیمز میفهمه که داره خودش رو گول میزنه و به اشتباهش اعتراف میکنه. بنا به اعتقاد بسیاری مری صحنه گردان بخش عمده ای از وقایع سایلنت هیل 2 هست. از آنجا که هدف مری تنها یادآوری گناه جیمز و تاوان پس دادن او بود، با شنیدن پشیمانی و اعتراف جیمز اینو میگه : You killed me and you're suffering for it. It's enough, James ! این به همون جمله سبز اشاره داره! او با بیان جمله اول قصد داشت جیمز رو امتحان کنه و ببینه به اشتباهش پی برده یا نه! سپس با مکث و سکوتی که میکنه اجازه میده خود جیمز به گناهش پی ببره و بعد از شنیدن اعتراف جیمز او را مورد بخشش قرار میده و جیمز میگه : James: Now I understand. The real reason I came to this town !

در انتها من احساس میکنم که دلایل خوب و محکمه پسندی رو از بازی استخراج کردم ولی شما نمیخواین قبول کنید. عیبی نداره من متوجه شدم مشکل شما چیه! شما کلا Base داستان رو زیر سوال بردین! من یه سوال دارم! اگر شما در دنیای واقعی قاضی بودین و مردی رو می آوردن که همسرش رو به علت مبتلا شدن به بیماری لاعلاج کشته بود، او را به حبس ابد یا اعدام محکوم نمی کردید؟! نظر به اینکه رای شما در Scale بالا هم مقبول باشه! یعنی ممکنه نتیجه رای شما باعث بشه از فردا روزانه 150 مرد یا زن به علت قتل همسران و بستگان بیمارشان نزد شما بیان یا از چنین فاجعه ای جلوگیری بشه!
آرتاس جان خیلیها هستن که بیمار لاعلاج دارن فقط کافیه یکم دقیق تر به پیرامونت نگاه کنی! چرا هیچ کدومشون به قتل نمیرسند بلکه عزیزتر از گذشته هم میشن؟! بیشتر بیماران لا علاج بدخُلق میشن ولی چرا اطرافیانشون این وضعیت رو تحمل میکنن؟! مری که هیچ، اگر بحث معصومیت باشه من بچه های معصوم 3-4 ساله زیادی رو دیدم که به سختی با مرگ دست و پنجه نرم میکنن و مشاهده وضعیت اونها به مراتب غم انگیزتر از وضعیت مری برای والدینشون هست. این وسط تنها عشق جلوه نمایی میکنه وگرنه هیچ قدرتی نمیتونه باعث این از خودگذشتگی ها و فداکاری ها باشه! در ضمن جیمز تا یه حدی جنگید و سعی کرد مری رو نجات بده ولی زود پا پس کشید و در سخت ترین لحظات کنار عشقش که نبود هیچ، در کاباره مشغول عیاشی بود. آن دوران به سادگی بخش تاریک شخصیت جیمز رو نمایان می سازد.

سرآخر آن چیزی که از شخصیت شما در ذهن من تیره و مبهم شد، میزان نوع دوستی و انسان دوستیتان هست. ما بیشتر رو این نکته اختلاف نظر داریم وگرنه سایلنت هیل بهانه می باشد. چون من قبلا مثال تیر خوردن دوستتان رو مثال زدم که شما گفتی اگه جون خودتون به خطر بیافته رهاش می کنید ( به خطر افتادن منافع جیمز ) ولی در نقطه مقابل خیلی ها مرگ خودشون و دوستشون رو در اون شرایط ترجیح میدن یا حداقل بعد از اصرار دوستشون مکان را ترک میکنن نه اینکه اول بسم الله فرار کنن! شما از نظر شخصیتی شباهت هایی با جیمز دارید و بایست یه بار به شهر فراخوانی بشید...

فکر کنم قبلا گفته بودی PH به من خیلی میخوره نه؟!:d بیا که منتظرتم...;;)
 

Heart Broken

کاربر سایت
Feb 22, 2011
2,418
نام
Ali
سلام بر همه و عید همتون مبارک.
خوب من دیگه در این بحث شرکت نمی‌کنم چون نتیجه نظر سنجی گویای همه چیز هست، ولی فقط بگم که جناب آرتاس جوابتون به سؤال من اصلاً قانع کننده نبود، حالا فرض کنیم که واقعاً مری خواهان مرگ بوده و توانایی خودکشی نداشته، پس چرا این درخواست رو به هر کسی به غیر از جیمز نداده، نکنه بیمارستان متروکه بوده؟ بالاخره خودکشیه دیگه به هر وسیله‌ای میتونسته صورت بگیره.
حرف آخر من: هیچ وقت مری مرگش رو از جیمز درخواست نکرده بود.
(پست آخر)
 
  • Like
Reactions: farshid.parvar

farshid.parvar

کاربر سایت
Mar 22, 2010
519
نام
فرشید
آرتاس قبول کن که جیمز گناه کار بوده.
کار من و Black Tear و loyal مثل اینه که میخوایم با میخ آهن رو سوراخ کنیم منظورم اینه که ما هرچی میگیم باز هم تو حرف خودت رو میزنی
به نظر من بحث رو همینجا تموم کنیم بهتره.
 

Arth@s

کاربر سایت
Aug 26, 2011
1,131
نام
Arthas
@ لویال
آرتاس عزیز بنده این بحث رو ادامه نمیدم و این آخرین پست بنده هست چون شما فکر می کنید ایستادگی در هر شرایطی درست و بجاست! عزیز من این شما هستی که مغلطه می کنید! منبع اون نوشته رو میخواین؟! بفرمایید : faqs.ign.com/articles/374/374938p1.html
اینجا هرچند ما مری رو میبینیم ولی این درخواست ماریا هست. ببین... نه مری و نه ماریا وجود خارجی در طول حوادث نسخه سایلنت هیل 2 نداشتن و تنها اثرات شهر و ذهن خود جیمز اونها رو خلق کرده بود. اینجا دقیقا آخرین جایی هست که ماریا سعی میکنه در کالبد مری جیمز رو گول بزنه که ناگهان وجدان جیمز بیدار میشه و گناهش رو گردن میگیره! بلاخره اون جمله سبز سندیت داره یا اینکه از زبون خود جیمز می شنویم: You also said that you didn't want to die ! این دو تا در مقابل هم هستن و 180 درجه توفیق دارند. بازم عرض میکنم خدمتتون که به اون جمله سبز رنگ اکتفا نکنید چون جهت اغفال وجدان جیمز به کار میره! وگرنه چه علتی داره که بعد از گفتن اون جمله مری سریع اینو بگه : You killed me and you're suffering for it. It's enough, James و این هم همان جمله ای هست که جیمز بعد از فهمیدن اشتباهش میگه : James: Now I understand. The real reason I came to this town !
بازم سلام!!!
میدونم که سرت واسه بحث درد میکنه؛ پس برمیگردی :D
خب عزیزه من این نقله قول هم یکی مثه من و شما از بازی کرده و تأییده رسمی نیست که میای به عنوان مدرک رو میکنیش؛ و منم از این برداشتا کنم... به هر حال من تو اون متن ازت عذرخواهی کردم قبلش، بازم اینجا هم میگیم ببخشید...
به هرحال این نظریه کاملاً منتفی هست؛ چون تو استارت دمو مری میگه جیمز... و جیمز هم میگه مری... و مری شروع میکنه به نطق کردن؛ ماریا هم جیمزکم تو مبارزه باهاش بحثش رو تموم کرد...
اگر تئوری اینکه ماریا اون جمله سبز رو نقل کرده شما رو قانع نکرد، مطمئن باشید من میتونم بحث دیگه ای رو مطرح کنم که قانع بشید. یعنی این عادت من هست که برای یه اتفاق چند تئوری مطرح میکنم و قضاوت رو به عهده مخاطبم میزارم. بنابراین...
خو مثه خودمی :D
خوب اون جمله سبز از زبان مری بیان میشه و بعد جیمز هم پاسخ میده که آره همین طور بوده و چون تو زجر میکشیدی کشتمت! بعد اینجا مری چیزی نمیگه و چند لحظه صبر میکنه. سپس جیمز میفهمه که داره خودش رو گول میزنه و به اشتباهش اعتراف میکنه. بنا به اعتقاد بسیاری مری صحنه گردان بخش عمده ای از وقایع سایلنت هیل 2 هست. از آنجا که هدف مری تنها یادآوری گناه جیمز و تاوان پس دادن او بود، با شنیدن پشیمانی و اعتراف جیمز اینو میگه : You killed me and you're suffering for it. It's enough, James ! این به همون جمله سبز اشاره داره! او با بیان جمله اول قصد داشت جیمز رو امتحان کنه و ببینه به اشتباهش پی برده یا نه! سپس با مکث و سکوتی که میکنه اجازه میده خود جیمز به گناهش پی ببره و بعد از شنیدن اعتراف جیمز او را مورد بخشش قرار میده و جیمز میگه : James: Now I understand. The real reason I came to this town !
این منطقی تره!!!! الان بیشتر حرصم گرفته که چرا همون اول این نظر رو ندادی که من نرم 2باره بشینم بازی کنم :D =))
خب؛ انقدر سریع ندوز و نباف و برو جلو که آخر سر هم یه شال گردن بندازی گردن جیمز! آروم آروم :D
ببین من اینو میدونم که اگه مری تو قسمت آخر ساخته ذهن جیمز هست؛ دیگه احتیاجی به امتحان کردن خوده جیمز نداره، و اگر هم خود شهر مری رو واسه جیمز نمایانگر میکنه جدا از اینکه فلش بک میزنم به اینکه عکس العمل شهر نسبت به جیمز ربطی به این مسئله نداره، این رو هم متذکر میشم که جیمز در ادامه به اشتباهش اعتراف نمیکنه بلکه جیمز میگه that's not the whole truth و معنیش هم میدونی که یعنی این همه حقیقت نیست؛ پس یعنی این حرف زده شده ولی در کنارش محرکهایه دیگه هم بوده که خوده جیمز اشاره میکنه بهش و من هم تو بحث قبلیم صحبتایه جیمز و هم این جمله که You also said that you didn't want to die نقد کردمشون؛ وشماهم هیچ جوابی به این نقدر من ندادی و من در جواب این نظرتون بهتون میگم که لطف کنید به جواب من به خودتون تو همین بحث قبلی مراجعه کنید...
در انتها من احساس میکنم که دلایل خوب و محکمه پسندی رو از بازی استخراج کردم ولی شما نمیخواین قبول کنید. عیبی نداره من متوجه شدم مشکل شما چیه! شما کلا Base داستان رو زیر سوال بردین! من یه سوال دارم! اگر شما در دنیای واقعی قاضی بودین و مردی رو می آوردن که همسرش رو به علت مبتلا شدن به بیماری لاعلاج کشته بود، او را به حبس ابد یا اعدام محکوم نمی کردید؟! نظر به اینکه رای شما در Scale بالا هم مقبول باشه! یعنی ممکنه نتیجه رای شما باعث بشه از فردا روزانه 150 مرد یا زن به علت قتل همسران و بستگان بیمارشان نزد شما بیان یا از چنین فاجعه ای جلوگیری بشه!
دلایلت هم، خب با احترام نسبت به بقیه میگم که بله از بقیه بهتر و پروفشنال تر بود (همین که باعث شد من 2باره برم بازی کنم خودش کلی بود :D =)) )
اما اگه من قاضی بودم؛ وطبق هیچ دینی و قانونی قرار نبود قضاوت کنم و فقط منطقم قرار بود دخیل باشه؛ اگه طرف مدرک سفت و محکمی برای لاعلاج بودن شخص بیمار ارائه میداد و همچنین شواهد نشون میداد که قرضی تو اینکار نبوده شخص رو رسماً بیگناه اعلام میکنم!!! وفقط برای اطلاعات اضافی یه موضوع رو تو اسپویلر واست میگم
تو سال 1998 تو روسیه دکتری بود که بر روی مریض هایه لاعلاج کار میکرد... درنهایت یکی از نزدیکانش دچار این نوع بیماری ها میشه و زجر و عذاب زیادی رو متحمل و زمین گیر میشه!!! و جک (اسم دکتره) تصمیم میگیره رو مریضیش کار کنه و درنهایت خوده این مریض از جک میخواد که ایشون رو خلاص کنه و جک هم با ماده ای که تو سرم ایشون تزریق میکنه باعث مرگش میشه... چندی بعد جک دیگه به این مسئله میرسه که انسان ها نباید با زجر و درد کشیدن بمیرن واسه همین بصورت مخفیانه داوطلب هایی که درخواست مرگ دارن و در صورت تأیید خوده جک، اونا رو با تزریق یه ماده بدونه درد خلاص میکرد و جک هم بالاخره مچش گرفته میشه و برایه یه مدت طولانی میره زندان تا اینکه به قید ضمانت و به شرط آزاد میشه؛ ولی جک هنوز رو عقیدش هست و هیچی در موردش عوض نشده! و 2باره به همین کار مشغول میشه منتها این دفعه قبل از خلاص کردن مریضا ازشون فیلم میگیره و نشون میده که خوده مریضا با رضایت کامل مرگ رو میخوان!!! که در نهایت دوباره مچش رو میگیرن و دادگاه هم این دفعه به فناش میده... (این داستان 2سال پیش بصورت مستند زندگی جک و با بازی آل پاچینو و به اسم You Don't Know Jack ساخته شد و پیشنهادم اینه که حتماً ببینی)
در ضمن یکی از دوستایه من تو یه بیمارستانی بود که مسؤلیت اتاق عمل رو داشت؛ و میگفت تو مواردی که دکتر 100% مطمئن میشه طرف رفتنی هست با زدن یه ماده (که الان اسمش رو یادم نیست) خلاصش میکنن و البته این هم گفت که این مسئله بیشتر در مورد پیرزن ها رخ میده!!! کما اینکه مادر بزرگ من چندی پیش به همین شکل عمرش رو داد به شما...
آرتاس جان خیلیها هستن که بیمار لاعلاج دارن فقط کافیه یکم دقیق تر به پیرامونت نگاه کنی! چرا هیچ کدومشون به قتل نمیرسند بلکه عزیزتر از گذشته هم میشن؟! بیشتر بیماران لا علاج بدخُلق میشن ولی چرا اطرافیانشون این وضعیت رو تحمل میکنن؟! مری که هیچ، اگر بحث معصومیت باشه من بچه های معصوم 3-4 ساله زیادی رو دیدم که به سختی با مرگ دست و پنجه نرم میکنن و مشاهده وضعیت اونها به مراتب غم انگیزتر از وضعیت مری برای والدینشون هست. این وسط تنها عشق جلوه نمایی میکنه وگرنه هیچ قدرتی نمیتونه باعث این از خودگذشتگی ها و فداکاری ها باشه! در ضمن جیمز تا یه حدی جنگید و سعی کرد مری رو نجات بده ولی زود پا پس کشید و در سخت ترین لحظات کنار عشقش که نبود هیچ، در کاباره مشغول عیاشی بود. آن دوران به سادگی بخش تاریک شخصیت جیمز رو نمایان می سازد.
ببین لویال عزیز؛ اشتباه نکن! من مخالف مبارزه و جنگ با بیماری و سختی ها نیستم که هیچ، بلکه از کسایی که دارن همیشه مبارزه میکنن و میجنگن خوشمم میاد... اما من بحثم درباره اون کسی هست که دیگه بریده، دیگه رمق مبارزه نداره و تسلیم شده و نامیده؛ و از شما و خدا و همه میخواد که دیگه تمومش کنید!!!! من بحثم درباره این آدماست؛ آدمی که داره میجنگه رو بنده ...وه بخورم بگم داره کار الکی و غلطی انجام میده
صحبت عشق رو کردی! کاملاً باهات موافقم و تو این داستان این مری هست که فداکاری میکنه... درمورد تیکه متمایز شده هم فکر کنم قبلاً نقدش کردم تو همین بحثایه خودمون و شما به اون نقد من هم جواب ندادید!!!
گرچه بماند که به یکی از مهمترین دلایلم پاسخ ندادید که این امر هم واسه من زیاد جالب نبود (من مثلاً میخوام باهات بحثایه فراتر از بازی کنما :D):
اگه شما واقعاً عاشق کسی نباشید و بعد از مرگش یه نامه ازش دریافت کنید که من فلان جا هستم؛ اصلاً طرف رو تحویل میگیرید؟! نمیگید که نگا کن، مردش هم دست از سر ما بر نمیداره و بعد نامه رو مچاله کنید بندازی تو سطل آشغال؟! و بعد 2باره برید سر عشق و کیف خودتون؟!
----------------
سرآخر آن چیزی که از شخصیت شما در ذهن من تیره و مبهم شد، میزان نوع دوستی و انسان دوستیتان هست. ما بیشتر رو این نکته اختلاف نظر داریم وگرنه سایلنت هیل بهانه می باشد. چون من قبلا مثال تیر خوردن دوستتان رو مثال زدم که شما گفتی اگه جون خودتون به خطر بیافته رهاش می کنید ( به خطر افتادن منافع جیمز ) ولی در نقطه مقابل خیلی ها مرگ خودشون و دوستشون رو در اون شرایط ترجیح میدن یا حداقل بعد از اصرار دوستشون مکان را ترک میکنن نه اینکه اول بسم الله فرار کنن! شما از نظر شخصیتی شباهت هایی با جیمز دارید و بایست یه بار به شهر فراخوانی بشید...
وایستا بابا!!!! چرا ترور شخصیتی میکنی منو؟! =)) =)) :D
اینم مدرکم!!!! :(
1- چرا جیمز مری رو طلاق نداد یا برای همیشه ترکش نکرد تا از دستش راحت بشه؟!
2- مری مگه نمیدونست نهایت تا 3 سال دیگه زندست، برای چی تمام این دردها و رنج ها را به جان خرید و دست به خودکشی نزد؟! آیا به نظر شما چیزی به جز امید و عشق به جیمز مانع این کار بود؟!
3- در سراسر دنیا اگر 2 شریک، رفیق و یا نظامی طی هدفی کنار هم باشند، اگر یکی از آنها خسته، مجروح، مریض و... بشه، انسانیت به فرد دیگر حکم میکنه او را تا حد توان حمیت کنه و تنها نزاره! حتی اگر جون خودش به خطر بیافته! آیا جیمز این کار را کرد؟! آیا تا آخرین لحظه به مری دلداری داد و از او حمایت کرد؟!
عرض ادب میکنیم خدمت خفنترین سایلنت هیل بازه ایران!!!
آقا ما تسلیمیم! چرا میزنی؟ :d
ولی جسارتاً باید بگم که: ج1- جیمز عاشق مری هست! حتی اگه فقط از روی غریزه انتخابش کرده باشه چون روحیه حساسی داره (تو پست قبلی ثابتش کردم)
ج2- اون بنده خدا که معلوم نیست چه مریضی گرفته که اینجوری شده (شاید جوزام گرفته :d) اما انقدر ضعیف شده که تو بیمارستان بستری شده و پرستارا ازش نگه داری میکردن و دوست داشته وقته مردن پیش جیمز باشه و چه چیزی بهتر که عشقش (جیمز) اونو راحت کنه و پایان بخش درداش باشه؟
ج3- انصافا جیمز این کارو نکرد؟ باز هم به گفتگوی تو راهروی آخر استناد میکنم، جیمز واسش گل آورده و از لحن صحبت کردن جیمز تو کل بازی میشه سادگی و حساسیت این بشر رو درک کرد. در ضمن یه جایی هست میبینی که همراهت تیر خورده و به داره رنج میکشه و تو هیچ کاری از دستت برنمیاد و اون دوست داره به دست تو کشته شه تا به خاطر درد و رنج! ببینم اصلاً جیمز مگه چیکار از دستش بر میومد! بابا این بدبخت دکتر که نبوده ولی باز ژورنال پزشکی میشسته میخونده به جای مجله پ و ر ن! (اثبات نمیخواد که! خود شما بهتر میدونی دیگه)
بابا به جان جیمز که دارم ازش مثه پیرامید هد دفاع میکنم :D من اتفاقآً طرفدار بشر هستم؛ عاشقشم! حتی از شماها هم بیشتر! چون شما میگید باید بزاری طرف از درد بمیره حتی خودش ازتون التماس کنه!!! ولی من میگم دوست ندارم ببینم که هیچ بشری داره با درد میمیره (نه دست و پنجه نرم کنه)!!!! و واسم سخته که ببینم یه آدمی که درنهایت زمین گیر شده و هیچ کاری نمیتونه بکنه؛ و اخر سر هم همین درد باعث مرگش میشه؛ چنین عاقبتی داشته باشه
فکر کنم قبلا گفته بودی PH به من خیلی میخوره نه؟!:d بیا که منتظرتم...;;)
بعله؛ این پیشنهاد خودمان بود که شما رو پیرامیدهد تاپیک بخوانند؛ چون همچین روزی رو پیش بینی میکردم و من هم که رسماً جیمز تاپیک هستم!!! ما همه جا منتظرتون هستیم منتها بدون ماریا :D ;)


---------- نوشته در 04:29 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 04:22 PM ارسال شده بود ----------

@ بلک تیر
سلام بر همه و عید همتون مبارک.
خوب من دیگه در این بحث شرکت نمی‌کنم چون نتیجه نظر سنجی گویای همه چیز هست، ولی فقط بگم که جناب آرتاس جوابتون به سؤال من اصلاً قانع کننده نبود، حالا فرض کنیم که واقعاً مری خواهان مرگ بوده و توانایی خودکشی نداشته، پس چرا این درخواست رو به هر کسی به غیر از جیمز نداده، نکنه بیمارستان متروکه بوده؟ بالاخره خودکشیه دیگه به هر وسیله‌ای میتونسته صورت بگیره.
حرف آخر من: هیچ وقت مری مرگش رو از جیمز درخواست نکرده بود.
(پست آخر)
سلام به رویه ماهت عزیزم... عید شما هم مبارک...
نظرسنجی که هیچ!!! من به همین 4تا هم امید نداشتم! شما اگه همون پست اول رو میخوندید میدید که من خودم همون اول گفتم تنهام تو این بحث!!!
اولاً جز جیمز تو خونه کی کنارش بود؟! نکنه مادر شوهرش؟! دوماً بازم میگم که ایشون تو بیمارستان انگیزه 2باره دیدن جیمز و مردن کناره اون رو داشت واسه همین خودکشی نکرد (تو بیمارستان)
سوماً شما به من بگو وقتی یکی زمین گیر شده و رو تخته و حتی نمیتونه تکونه بخوره چطور میتونه خودکشی کنه؟!
بنده به شخصه دوست دارم روزی که میمیرم کنار عشقم باشم (کما اینکه عشق ما هم چند وقت پیش عمرش رو داد به شما...)
حرف آخر شما، فعلاً حرف اول من و جناب لویال هست و داریم بحث رو ادامه میدیم؛ و شما هم میتونی بحثمون رو دنبال کنید...


---------- نوشته در 04:33 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 04:29 PM ارسال شده بود ----------

@فرشید
آرتاس قبول کن که جیمز گناه کار بوده.
کار من و Black Tear و loyal مثل اینه که میخوایم با میخ آهن رو سوراخ کنیم منظورم اینه که ما هرچی میگیم باز هم تو حرف خودت رو میزنی
به نظر من بحث رو همینجا تموم کنیم بهتره.
یک! دقت کن من هنوز دلیلی از خودم صادر نکردم که بگم من به این دلایل این باور رو قبول دارم!!!
دو! من فقط دارم عقاید شماها رو نقد میکنم! کی حرف خودم رو زدم؟! من نظرات شما رو دارم به چالش میکشم؛ ولی گویا برای برخی ها اصلاً خوشایند نیست!!! و من هم همینو تو پست اولم پیش بینی میکردم...
درضمن قبلاً هم گفتم؛ من مثه شماها نیستم، بنده چنان به میخ هام باور دارم که شده تو دله طلا هم جاشون میکنم...
 

farshid.parvar

کاربر سایت
Mar 22, 2010
519
نام
فرشید


@فرشید

یک! دقت کن من هنوز دلیلی از خودم صادر نکردم که بگم من به این دلایل این باور رو قبول دارم!!!
دو! من فقط دارم عقاید شماها رو نقد میکنم! کی حرف خودم رو زدم؟! من نظرات شما رو دارم به چالش میکشم؛ ولی گویا برای برخی ها اصلاً خوشایند نیست!!! و من هم همینو تو پست اولم پیش بینی میکردم...
درضمن قبلاً هم گفتم؛ من مثه شماها نیستم، بنده چنان به میخ هام باور دارم که شده تو دله طلا هم جاشون میکنم...
حرف خودت مگه این نیست که میگی جیمز بیگناهه
 

Arth@s

کاربر سایت
Aug 26, 2011
1,131
نام
Arthas
حرف خودت مگه این نیست که میگی جیمز بیگناهه
خب دلیل دارم!!!! از رو شیکمم که حرف نمیزنم!!! مگه مازوخیسم دارم که یه تاپیکی بزنم که توش همه ضدم باشن و من الکی از نظرم دفاع کنم؟! :D
واسه رو کردن دلایلم هنوز زوده، باید ذهناتون رو آماده کنم؛ یا حداقل بپذیرید که جیمز واقعاً عاشق مری بوده...
فعلاً باید این بحثهایه اولیه تموم بشه! البته اولین دلیلم رو بصورت متمایز تو بحث با لویال عزیز عنوان کردم؛ که هیچ جوابی نداده کسی بهم...
 

Bone Crusher

کاربر سایت
Dec 27, 2008
3,872
نام
امیرحسین
@ لویال

بازم سلام!!!
میدونم که سرت واسه بحث درد میکنه؛ پس برمیگردی :D
خب عزیزه من این نقله قول هم یکی مثه من و شما از بازی کرده و تأییده رسمی نیست که میای به عنوان مدرک رو میکنیش؛ و منم از این برداشتا کنم... به هر حال من تو اون متن ازت عذرخواهی کردم قبلش، بازم اینجا هم میگیم ببخشید...
به هرحال این نظریه کاملاً منتفی هست؛ چون تو استارت دمو مری میگه جیمز... و جیمز هم میگه مری... و مری شروع میکنه به نطق کردن؛ ماریا هم جیمزکم تو مبارزه باهاش بحثش رو تموم کرد...

خو مثه خودمی :D

این منطقی تره!!!! الان بیشتر حرصم گرفته که چرا همون اول این نظر رو ندادی که من نرم 2باره بشینم بازی کنم :D =))
خب؛ انقدر سریع ندوز و نباف و برو جلو که آخر سر هم یه شال گردن بندازی گردن جیمز! آروم آروم :D
ببین من اینو میدونم که اگه مری تو قسمت آخر ساخته ذهن جیمز هست؛ دیگه احتیاجی به امتحان کردن خوده جیمز نداره، و اگر هم خود شهر مری رو واسه جیمز نمایانگر میکنه جدا از اینکه فلش بک میزنم به اینکه عکس العمل شهر نسبت به جیمز ربطی به این مسئله نداره، این رو هم متذکر میشم که جیمز در ادامه به اشتباهش اعتراف نمیکنه بلکه جیمز میگه that's not the whole truth و معنیش هم میدونی که یعنی این همه حقیقت نیست؛ پس یعنی این حرف زده شده ولی در کنارش محرکهایه دیگه هم بوده که خوده جیمز اشاره میکنه بهش و من هم تو بحث قبلیم صحبتایه جیمز و هم این جمله که You also said that you didn't want to die نقد کردمشون؛ وشماهم هیچ جوابی به این نقدر من ندادی و من در جواب این نظرتون بهتون میگم که لطف کنید به جواب من به خودتون تو همین بحث قبلی مراجعه کنید...

دلایلت هم، خب با احترام نسبت به بقیه میگم که بله از بقیه بهتر و پروفشنال تر بود (همین که باعث شد من 2باره برم بازی کنم خودش کلی بود :D =)) )
اما اگه من قاضی بودم؛ وطبق هیچ دینی و قانونی قرار نبود قضاوت کنم و فقط منطقم قرار بود دخیل باشه؛ اگه طرف مدرک سفت و محکمی برای لاعلاج بودن شخص بیمار ارائه میداد و همچنین شواهد نشون میداد که قرضی تو اینکار نبوده شخص رو رسماً بیگناه اعلام میکنم!!! وفقط برای اطلاعات اضافی یه موضوع رو تو اسپویلر واست میگم
تو سال 1998 تو روسیه دکتری بود که بر روی مریض هایه لاعلاج کار میکرد... درنهایت یکی از نزدیکانش دچار این نوع بیماری ها میشه و زجر و عذاب زیادی رو متحمل و زمین گیر میشه!!! و جک (اسم دکتره) تصمیم میگیره رو مریضیش کار کنه و درنهایت خوده این مریض از جک میخواد که ایشون رو خلاص کنه و جک هم با ماده ای که تو سرم ایشون تزریق میکنه باعث مرگش میشه... چندی بعد جک دیگه به این مسئله میرسه که انسان ها نباید با زجر و درد کشیدن بمیرن واسه همین بصورت مخفیانه داوطلب هایی که درخواست مرگ دارن و در صورت تأیید خوده جک، اونا رو با تزریق یه ماده بدونه درد خلاص میکرد و جک هم بالاخره مچش گرفته میشه و برایه یه مدت طولانی میره زندان تا اینکه به قید ضمانت و به شرط آزاد میشه؛ ولی جک هنوز رو عقیدش هست و هیچی در موردش عوض نشده! و 2باره به همین کار مشغول میشه منتها این دفعه قبل از خلاص کردن مریضا ازشون فیلم میگیره و نشون میده که خوده مریضا با رضایت کامل مرگ رو میخوان!!! که در نهایت دوباره مچش رو میگیرن و دادگاه هم این دفعه به فناش میده... (این داستان 2سال پیش بصورت مستند زندگی جک و با بازی آل پاچینو و به اسم You Don't Know Jack ساخته شد و پیشنهادم اینه که حتماً ببینی)
در ضمن یکی از دوستایه من تو یه بیمارستانی بود که مسؤلیت اتاق عمل رو داشت؛ و میگفت تو مواردی که دکتر 100% مطمئن میشه طرف رفتنی هست با زدن یه ماده (که الان اسمش رو یادم نیست) خلاصش میکنن و البته این هم گفت که این مسئله بیشتر در مورد پیرزن ها رخ میده!!! کما اینکه مادر بزرگ من چندی پیش به همین شکل عمرش رو داد به شما...

ببین لویال عزیز؛ اشتباه نکن! من مخالف مبارزه و جنگ با بیماری و سختی ها نیستم که هیچ، بلکه از کسایی که دارن همیشه مبارزه میکنن و میجنگن خوشمم میاد... اما من بحثم درباره اون کسی هست که دیگه بریده، دیگه رمق مبارزه نداره و تسلیم شده و نامیده؛ و از شما و خدا و همه میخواد که دیگه تمومش کنید!!!! من بحثم درباره این آدماست؛ آدمی که داره میجنگه رو بنده ...وه بخورم بگم داره کار الکی و غلطی انجام میده
صحبت عشق رو کردی! کاملاً باهات موافقم و تو این داستان این مری هست که فداکاری میکنه... درمورد تیکه متمایز شده هم فکر کنم قبلاً نقدش کردم تو همین بحثایه خودمون و شما به اون نقد من هم جواب ندادید!!!
گرچه بماند که به یکی از مهمترین دلایلم پاسخ ندادید که این امر هم واسه من زیاد جالب نبود (من مثلاً میخوام باهات بحثایه فراتر از بازی کنما :D):

----------------

وایستا بابا!!!! چرا ترور شخصیتی میکنی منو؟! =)) =)) :D
اینم مدرکم!!!! :(
عرض ادب میکنیم خدمت خفنترین سایلنت هیل بازه ایران!!!
آقا ما تسلیمیم! چرا میزنی؟ :d
ولی جسارتاً باید بگم که: ج1- جیمز عاشق مری هست! حتی اگه فقط از روی غریزه انتخابش کرده باشه چون روحیه حساسی داره (تو پست قبلی ثابتش کردم)
ج2- اون بنده خدا که معلوم نیست چه مریضی گرفته که اینجوری شده (شاید جوزام گرفته :d) اما انقدر ضعیف شده که تو بیمارستان بستری شده و پرستارا ازش نگه داری میکردن و دوست داشته وقته مردن پیش جیمز باشه و چه چیزی بهتر که عشقش (جیمز) اونو راحت کنه و پایان بخش درداش باشه؟
ج3- انصافا جیمز این کارو نکرد؟ باز هم به گفتگوی تو راهروی آخر استناد میکنم، جیمز واسش گل آورده و از لحن صحبت کردن جیمز تو کل بازی میشه سادگی و حساسیت این بشر رو درک کرد. در ضمن یه جایی هست میبینی که همراهت تیر خورده و به داره رنج میکشه و تو هیچ کاری از دستت برنمیاد و اون دوست داره به دست تو کشته شه تا به خاطر درد و رنج! ببینم اصلاً جیمز مگه چیکار از دستش بر میومد! بابا این بدبخت دکتر که نبوده ولی باز ژورنال پزشکی میشسته میخونده به جای مجله پ و ر ن! (اثبات نمیخواد که! خود شما بهتر میدونی دیگه)
بابا به جان جیمز که دارم ازش مثه پیرامید هد دفاع میکنم :D من اتفاقآً طرفدار بشر هستم؛ عاشقشم! حتی از شماها هم بیشتر! چون شما میگید باید بزاری طرف از درد بمیره حتی خودش ازتون التماس کنه!!! ولی من میگم دوست ندارم ببینم که هیچ بشری داره با درد میمیره (نه دست و پنجه نرم کنه)!!!! و واسم سخته که ببینم یه آدمی که درنهایت زمین گیر شده و هیچ کاری نمیتونه بکنه؛ و اخر سر هم همین درد باعث مرگش میشه؛ چنین عاقبتی داشته باشه
فکر کنم قبلا گفته بودی PH به من خیلی میخوره نه؟!:d بیا که منتظرتم...;;)
بعله؛ این پیشنهاد خودمان بود که شما رو پیرامیدهد تاپیک بخوانند؛ چون همچین روزی رو پیش بینی میکردم و من هم که رسماً جیمز تاپیک هستم!!! ما همه جا منتظرتون هستیم منتها بدون ماریا :D ;)


---------- نوشته در 04:29 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 04:22 PM ارسال شده بود ----------

@ بلک تیر

سلام به رویه ماهت عزیزم... عید شما هم مبارک...
نظرسنجی که هیچ!!! من به همین 4تا هم امید نداشتم! شما اگه همون پست اول رو میخوندید میدید که من خودم همون اول گفتم تنهام تو این بحث!!!
اولاً جز جیمز تو خونه کی کنارش بود؟! نکنه مادر شوهرش؟! دوماً بازم میگم که ایشون تو بیمارستان انگیزه 2باره دیدن جیمز و مردن کناره اون رو داشت واسه همین خودکشی نکرد (تو بیمارستان)
سوماً شما به من بگو وقتی یکی زمین گیر شده و رو تخته و حتی نمیتونه تکونه بخوره چطور میتونه خودکشی کنه؟!
بنده به شخصه دوست دارم روزی که میمیرم کنار عشقم باشم (کما اینکه عشق ما هم چند وقت پیش عمرش رو داد به شما...)
حرف آخر شما، فعلاً حرف اول من و جناب لویال هست و داریم بحث رو ادامه میدیم؛ و شما هم میتونی بحثمون رو دنبال کنید...


---------- نوشته در 04:33 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 04:29 PM ارسال شده بود ----------

@فرشید

یک! دقت کن من هنوز دلیلی از خودم صادر نکردم که بگم من به این دلایل این باور رو قبول دارم!!!
دو! من فقط دارم عقاید شماها رو نقد میکنم! کی حرف خودم رو زدم؟! من نظرات شما رو دارم به چالش میکشم؛ ولی گویا برای برخی ها اصلاً خوشایند نیست!!! و من هم همینو تو پست اولم پیش بینی میکردم...
درضمن قبلاً هم گفتم؛ من مثه شماها نیستم، بنده چنان به میخ هام باور دارم که شده تو دله طلا هم جاشون میکنم...

آرتاس جان همون طور که گفتم اون آخرین پستم بود ولی چون شما فکر کردین بنده طفره رفتم، پاخ سوالاتتون رو میدم.

این منطقی تره!!!! الان بیشتر حرصم گرفته که چرا همون اول این نظر رو ندادی که من نرم 2باره بشینم بازی کنم ....

ببین دوست من... برای یک رنگ بودن یا سیاهی مطلق لازمه یا سفیدی مطلق. این دوتا جمله 180 درجه با هم متفاوتن و تنها یکی از اینا درست هست :

I told you I wanted to die, James. I wanted the pain to end
و
You also said that you didn't want to die

بلاخره مری میخواسته بمیره یا نه؟! معلومه این وسط یکی داره زیرآبی میره! اصلا گیریم که مری راضی بوده که توسط جیمز جانش گرفته بشه. اگر اینطوری بود پس چرا مری تو حوادث نسخه دوم صحنه گردانی میکنه و میگه :

You killed me and you're suffering for it. It's enough, James

با همین جمله میفهمیم که مری راضی نبوده و جیمز از روی خودخواهی این کار رو کرده! شما بحث محرک رو مطرح کردین. تا به حال به عبارت هایی مثل : " خدا هر چه سریعتر من رو بکشه تا از دست این وضعیت خلاص بشم " یا " مرگ از این زندگی بهتره " برخوردی؟! یه آدم تو شرایط مری با اون همسر بی وفا ممکنه این حرف ها از دهنش خارج بشه ولی آیا اینها واقعا از ته دله؟! خیر اینها اصطلاحاتی هست که روزانه اکثریت ما ازشون استفاده میکنیم. بنده همچنین معتقدم این جملات هنگامی که جیمز نسبت به مری سرد و بی توجه شده بود، بیان شده! یعنی مری در شرایط عادی و منصفانه اینها رو نگفته! این از این...

اون بخش اسپویلر و ماجرایه داوری هم با شما هم عقیده نیستم و شما بدترین حکم ممکن رو دادید

اگه شما واقعاً عاشق کسی نباشید و بعد از مرگش یه نامه ازش دریافت کنید که من فلان جا هستم؛ اصلاً طرف رو تحویل میگیرید؟! نمیگید که نگا کن، مردش هم دست از سر ما بر نمیداره و بعد نامه رو مچاله کنید بندازی تو سطل آشغال؟! و بعد 2باره برید سر عشق و کیف خودتون؟!


قربون شکل ماهت برم... اگه شما یه کار اشتباه کرده باشی و بدونید شرایط جدیدی به وجود آمده که میتونی اونو تغییر بدی رو هوا از این فرصت استفاده نمیکنی؟! اصلا یه چیز دیگه... دریافت نامه از یه آدم مرده شوکه کننده نیست؟! یعنی اگه شما الان از یکی از اقوام مرحومتون نامه دریافت کنید شوکه نمیشید و سعی نمیکنید رد نامه رو پیدا کنید؟! در ضمن هیچ کس نگفت بعد از قتل مری زندگی جیمز گلستان شد! اتفاقا بدتر شد! همون طور که گفتم جیمز قسمت پاک و معصومی هم داره که راضی به انجام این عمل قبیح نبود و بعد از ارتکاب جرم این بُعد شخصیتی غالب میشه و با تقویت روحیه انکار پذیری وجدان جیمز رو تیره و تیره تر میکنه تا حدی که به دست فراموشی سپرده میشه! طی بحث هایی که بنده و اشکان در این زمینه انجام دادیم حتی به جاهایی رسیدیم که مطمئنم همتون با شندینشون شگفت زده میشید و بحث فراموشی با استناد مدارک پزشکی مطرح شد.

و در انتها آرتاس جان باز هم از ریز بینی هات تشکر میکنم ولی جدا جدا بدون هیچ تعصبی فکر میکنم باورم در این زمینه به چالش کشیده نشد و دلایلتون رو چندان قابل توجه ندیدم. دلایل بنده با باور هام و منطقم هم خوانی داره بنابراین نمیتونم خودم رو به چالش بکشم.

در پناه حق
 

Arth@s

کاربر سایت
Aug 26, 2011
1,131
نام
Arthas
@ لویال عزیزم...

آرتاس جان همون طور که گفتم اون آخرین پستم بود ولی چون شما فکر کردین بنده طفره رفتم، پاخ سوالاتتون رو میدم.
اول ازت ممنونم که ادامه دادی! دوم نه! من فکر نکردم که شما طفره رفتی ولی دوست دارم که لااقل این حق رو برای من هم قائل باشید که منم جواب سؤالام رو بگیرم!!!
خب بریم سر بحث...

قبل همه چی اینو بگم که این حرفت واسم ارزش داشت!!! و خیلی مهم بود واسم که یکی به این نتیجه درباره جیمز برسه (گرچه فکر نمیکنم تو نقد اصلیه خودتون هم باشه...) قبلاً بهش اشاره کرده بودید ولی اینجا کاملش کردید:
همون طور که گفتم جیمز قسمت پاک و معصومی هم داره که راضی به انجام این عمل قبیح نبود و بعد از ارتکاب جرم این بُعد شخصیتی غالب میشه و با تقویت روحیه انکار پذیری وجدان جیمز رو تیره و تیره تر میکنه تا حدی که به دست فراموشی سپرده میشه!
فعلاً این به کنار که خودش بحث و نقد جدایی رو میطلبه...
ببین دوست من... برای یک رنگ بودن یا سیاهی مطلق لازمه یا سفیدی مطلق. این دوتا جمله 180 درجه با هم متفاوتن و تنها یکی از اینا درست هست :
I told you I wanted to die, James. I wanted the pain to end
و
You also said that you didn't want to die
بلاخره مری میخواسته بمیره یا نه؟! معلومه این وسط یکی داره زیرآبی میره! اصلا گیریم که مری راضی بوده که توسط جیمز جانش گرفته بشه. اگر اینطوری بود پس چرا مری تو حوادث نسخه دوم صحنه گردانی میکنه و میگه :
You killed me and you're suffering for it. It's enough, James
خب مشخصه که میخوای از دید خودم باهام بحث کنی؛ و از این بابت هم ازت ممنونم...
این حرف آخر مری دلیلش اینه که بازی در اصطلاح میخواد پیام اخلاقی برسونه؛ که کشتن به هر نحوی اشتباهه؛ حتی اگه شرایط طرف مثه مری باشه!!! اوکی؟! اما منم اینجام که این تبادل نظر صورت بگیره که آیا واقعاً این حرف درسته یا نه؟!!!! که بنده نظرم کاملاً معلومه و خب از نظر هیچ کس (بجز همین 4تا که به گزینه اول رأی دادن) هم خوشایند و مطلوب نیست...
با همین جمله میفهمیم که مری راضی نبوده و جیمز از روی خودخواهی این کار رو کرده! شما بحث محرک رو مطرح کردین. تا به حال به عبارت هایی مثل : " خدا هر چه سریعتر من رو بکشه تا از دست این وضعیت خلاص بشم " یا " مرگ از این زندگی بهتره " برخوردی؟! یه آدم تو شرایط مری با اون همسر بی وفا ممکنه این حرف ها از دهنش خارج بشه ولی آیا اینها واقعا از ته دله؟! خیر اینها اصطلاحاتی هست که روزانه اکثریت ما ازشون استفاده میکنیم. بنده همچنین معتقدم این جملات هنگامی که جیمز نسبت به مری سرد و بی توجه شده بود، بیان شده! یعنی مری در شرایط عادی و منصفانه اینها رو نگفته! این از این...
گویا من واقعاً 2زاریم کجه!!! من میگم اگه جیمز خود خواه بود؛ چرا اصلاً با مری سر کرد؟! چرا ولش نکرد (آسونترین کاره دیگه) یا این بشر چطور مانع جیمز میشد؟ (مری مریض افتاده رو تخت و تکون هم نمیتونه بخوره چطور میتونه مانع جیمز بشه؟!) اصلاً چرا کشتش؟! (بدترین و احمقانه ترین کار!!! حداقل هیچ چیز رو در نظر نگیریم پلیس 2سوت میتونه مچه جیمز رو بخاطر مرگه مری بگیره دیگه)؟ من واسه این چرا هام جواب میخوام...
اون بخش اسپویلر و ماجرایه داوری هم با شما هم عقیده نیستم و شما بدترین حکم ممکن رو دادید
فکر نکنم چیزه غیرمنتظره ای بوده واستون...
نمیخوام بحث تو خاکی بره! ولی درباره اون حرفم واسه نظری که داده بودید و گفتید من (خودم رو میگم) واسه زندگی بقیه ارزش قائل نیستم چی؟! :D
قربون شکل ماهت برم... اگه شما یه کار اشتباه کرده باشی و بدونید شرایط جدیدی به وجود آمده که میتونی اونو تغییر بدی رو هوا از این فرصت استفاده نمیکنی؟! اصلا یه چیز دیگه... دریافت نامه از یه آدم مرده شوکه کننده نیست؟! یعنی اگه شما الان از یکی از اقوام مرحومتون نامه دریافت کنید شوکه نمیشید و سعی نمیکنید رد نامه رو پیدا کنید؟! در ضمن هیچ کس نگفت بعد از قتل مری زندگی جیمز گلستان شد! اتفاقا بدتر شد! همون طور که گفتم جیمز قسمت پاک و معصومی هم داره که راضی به انجام این عمل قبیح نبود و بعد از ارتکاب جرم این بُعد شخصیتی غالب میشه و با تقویت روحیه انکار پذیری وجدان جیمز رو تیره و تیره تر میکنه تا حدی که به دست فراموشی سپرده میشه! طی بحث هایی که بنده و اشکان در این زمینه انجام دادیم حتی به جاهایی رسیدیم که مطمئنم همتون با شندینشون شگفت زده میشید و بحث فراموشی با استناد مدارک پزشکی مطرح شد.
نفرمایید! شما خودتون فدایی دارید ;)
خب رسیدیم به قسمت خوبه داستان!!! اگه واسه من اون تیکه قرمز رنگ رو چراش رو مشخص کنی ممنون میشم!!!! چون کاملاً نامفهوم و گنگ واسه من! چون اگه اینطوری باشه هرکسی که قتل انجام میده باید یا بعدش بره خودش رو معرفی کنه یا دچاره این اسکیزوفرنی بشه...
منظور اینکه نخیر!!! نکته همین جاست که این بُعد از اول هم تو جیمز وجود داشته! یعنی بالقوه نبوده، بلکه بالفعل بوده (برای انکار این حرفم کافیه به چراهایه بحث بالایی جواب بدید)!!! اما... مری چندین دفعه از جیمز میخواد که راحتش کنه با تکرار این حرف، این فکر مثه ویروس تو مغز جیمز رشد میکنه در نهایت جیمز واقعاً دیگه هیچ راهی رو نمیبینه... اما بازم جیمز نمیخواد که این باور رو داشته باشه که کاره درست همینه!! کاباره میره تا این فکر ازش دور بشه!!! اما به هر حال از یک سو این مسئله تسلیم نشدن جیمز از طرف احساسش و از طرفی هم تسلیم شدنش از طرف منطقش باعث بوجود اوومدن این بیماری تو جیمز میشه؛ و درنهایت جیمز هم مری و هم خودش رو با این کار راحت میکنه... یعنی مری محرکه جیمز بوده که به دلیل بیماریش نمیشه بهش خورده گرفت...
و در انتها آرتاس جان باز هم از ریز بینی هات تشکر میکنم ولی جدا جدا بدون هیچ تعصبی فکر میکنم باورم در این زمینه به چالش کشیده نشد و دلایلتون رو چندان قابل توجه ندیدم. دلایل بنده با باور هام و منطقم هم خوانی داره بنابراین نمیتونم خودم رو به چالش بکشم.
من از شما ممنونم!!! بی رودربایستی میگم که اگه بحث کردنم جاییش زنندست ببخش و بهم بگو... حالا دیگه اون چالشی هم که شما فکرش رو میکنی نه دیگه... همینطوریش بعضی از کاربرا (خودم رو مثال میزنم) اعصاب ندارن :D
 

Bone Crusher

کاربر سایت
Dec 27, 2008
3,872
نام
امیرحسین
@ لویال عزیزم...


اول ازت ممنونم که ادامه دادی! دوم نه! من فکر نکردم که شما طفره رفتی ولی دوست دارم که لااقل این حق رو برای من هم قائل باشید که منم جواب سؤالام رو بگیرم!!!
خب بریم سر بحث...

قبل همه چی اینو بگم که این حرفت واسم ارزش داشت!!! و خیلی مهم بود واسم که یکی به این نتیجه درباره جیمز برسه (گرچه فکر نمیکنم تو نقد اصلیه خودتون هم باشه...) قبلاً بهش اشاره کرده بودید ولی اینجا کاملش کردید:

فعلاً این به کنار که خودش بحث و نقد جدایی رو میطلبه...

خب مشخصه که میخوای از دید خودم باهام بحث کنی؛ و از این بابت هم ازت ممنونم...
این حرف آخر مری دلیلش اینه که بازی در اصطلاح میخواد پیام اخلاقی برسونه؛ که کشتن به هر نحوی اشتباهه؛ حتی اگه شرایط طرف مثه مری باشه!!! اوکی؟! اما منم اینجام که این تبادل نظر صورت بگیره که آیا واقعاً این حرف درسته یا نه؟!!!! که بنده نظرم کاملاً معلومه و خب از نظر هیچ کس (بجز همین 4تا که به گزینه اول رأی دادن) هم خوشایند و مطلوب نیست...

گویا من واقعاً 2زاریم کجه!!! من میگم اگه جیمز خود خواه بود؛ چرا اصلاً با مری سر کرد؟! چرا ولش نکرد (آسونترین کاره دیگه) یا این بشر چطور مانع جیمز میشد؟ (مری مریض افتاده رو تخت و تکون هم نمیتونه بخوره چطور میتونه مانع جیمز بشه؟!) اصلاً چرا کشتش؟! (بدترین و احمقانه ترین کار!!! حداقل هیچ چیز رو در نظر نگیریم پلیس 2سوت میتونه مچه جیمز رو بخاطر مرگه مری بگیره دیگه)؟ من واسه این چرا هام جواب میخوام...

فکر نکنم چیزه غیرمنتظره ای بوده واستون...
نمیخوام بحث تو خاکی بره! ولی درباره اون حرفم واسه نظری که داده بودید و گفتید من (خودم رو میگم) واسه زندگی بقیه ارزش قائل نیستم چی؟! :D

نفرمایید! شما خودتون فدایی دارید ;)
خب رسیدیم به قسمت خوبه داستان!!! اگه واسه من اون تیکه قرمز رنگ رو چراش رو مشخص کنی ممنون میشم!!!! چون کاملاً نامفهوم و گنگ واسه من! چون اگه اینطوری باشه هرکسی که قتل انجام میده باید یا بعدش بره خودش رو معرفی کنه یا دچاره این اسکیزوفرنی بشه...
منظور اینکه نخیر!!! نکته همین جاست که این بُعد از اول هم تو جیمز وجود داشته! یعنی بالقوه نبوده، بلکه بالفعل بوده (برای انکار این حرفم کافیه به چراهایه بحث بالایی جواب بدید)!!! اما... مری چندین دفعه از جیمز میخواد که راحتش کنه با تکرار این حرف، این فکر مثه ویروس تو مغز جیمز رشد میکنه در نهایت جیمز واقعاً دیگه هیچ راهی رو نمیبینه... اما بازم جیمز نمیخواد که این باور رو داشته باشه که کاره درست همینه!! کاباره میره تا این فکر ازش دور بشه!!! اما به هر حال از یک سو این مسئله تسلیم نشدن جیمز از طرف احساسش و از طرفی هم تسلیم شدنش از طرف منطقش باعث بوجود اوومدن این بیماری تو جیمز میشه؛ و درنهایت جیمز هم مری و هم خودش رو با این کار راحت میکنه... یعنی مری محرکه جیمز بوده که به دلیل بیماریش نمیشه بهش خورده گرفت...

من از شما ممنونم!!! بی رودربایستی میگم که اگه بحث کردنم جاییش زنندست ببخش و بهم بگو... حالا دیگه اون چالشی هم که شما فکرش رو میکنی نه دیگه... همینطوریش بعضی از کاربرا (خودم رو مثال میزنم) اعصاب ندارن :D

بله شما این حق رو دارین و بنده نمیدونستم این سوال اینقدر براتون مهم هست. بنابراین حق با شماست و بنده موظف بودم که پاسخ بدم!

بنده این موضوع رو پیش تر متوجه شده بودم. بنده و امثال من طرز تفکر متفاوتی نسبت به شما و دوستان هم عقیدتون داریم. دنیای سایلنت هیل یک بهانه بود. خوب آرتاس عزیز بنده خیلی ساده میگم. من اگر همسری مثل مری داشتم تا لحظه جان دادن کنارش میموندم و بهش اجازه میدادم تا عشق ناب و خالص عشقش رو نظاره کنه و تا آخرین لحظات عمرش از وفاداری من لذت ببره! حالا فقط کافیه تنها یک لحظه سناریو داستان رو عوض کنید و خودتون رو دراز کشیده بر روی تخت بیمارستان فرض کنید. چه توقعی از عشقتون دارید؟! اینکه شما رو با آمپول هوا بفرسته اون دنیا ؟! حق زندگی کردن یا نکردن بیماران تحت اختیار خودشونه و ما نمیتونیم در مورد این حق قضاوت، بحث و گفتگو کنیم. اگر مری واقعا خودش تمایل به مرگ داشت بی شک جیمز به سایلنت هیل فراخوانده نمیشد و حوادث بازی شکل نمیگرفت. اصلا چه دلیلی داره پیرامید هد ( نشانی از خود جیمز ) به دفعات به موجودات دیگه تج*اوز کنه؟! PH میخواد چی رو بفهمونه؟! سر و کله ماریا با لباس ها و اندام تحریک کننده از کجا پیدا میشه؟! چرا لورا باید به دفعات خوش قلبی و پاک بودن مری را به ما یادآوری کنه؟! همه اینها دست به دست هم میده که نشون بده کار جیمز اشتباه بوده!

در مورد این چرا ها هم بنده پیش تر از شما این سوالات رو مطرح کردم! خیلی راه های دیگه ای وجود داشت که جیمز از مری دل بکنه ولی او بدترین و زشت ترینشون رو انتخاب کرد.

در مورد تیکه قرمز رنگ! بنده از همون ابتدا هم عرض کردم که جیمز در کنار اون حرکت پست، یه بُعد خوب هم داره! حتی شاید این حس از ابتدا چیره بوده ولی زمانی که باید این برتری رو حفظ میکرد موفق نشد و سمت تیره جیمز به او غلبه کرد و مرتکب قتل شد. در اینکه مری محرک بوده بنده هم موافقم و حتی تو قسمتی از نامه انتهایی نیز اشاره ای به رفتارهای زشت و زننده اش میکنه! ولی اینها دلیل نمیشد جیمز مری رو بکشه!

همان طور که میبینید سایلنت هیل خیلی پیچیدست و بحث کردن در مورد یک موضوع اینقدر وقت میطلبه! بنابراین از من خورده نگیرید که چرا تو مقاله هام به برخی از نکات اشاره نکردم زیرا بسیار وقت گیر، طاقت فرسا و از طرفی غیر ممکن هست.
 
  • Like
Reactions: Heart Broken

Heart Broken

کاربر سایت
Feb 22, 2011
2,418
نام
Ali
بله شما این حق رو دارین و بنده نمیدونستم این سوال اینقدر براتون مهم هست. بنابراین حق با شماست و بنده موظف بودم که پاسخ بدم!

بنده این موضوع رو پیش تر متوجه شده بودم. بنده و امثال من طرز تفکر متفاوتی نسبت به شما و دوستان هم عقیدتون داریم. دنیای سایلنت هیل یک بهانه بود. خوب آرتاس عزیز بنده خیلی ساده میگم. من اگر همسری مثل مری داشتم تا لحظه جان دادن کنارش میموندم و بهش اجازه میدادم تا عشق ناب و خالص عشقش رو نظاره کنه و تا آخرین لحظات عمرش از وفاداری من لذت ببره! حالا فقط کافیه تنها یک لحظه سناریو داستان رو عوض کنید و خودتون رو دراز کشیده بر روی تخت بیمارستان فرض کنید. چه توقعی از عشقتون دارید؟! اینکه شما رو با آمپول هوا بفرسته اون دنیا ؟! حق زندگی کردن یا نکردن بیماران تحت اختیار خودشونه و ما نمیتونیم در مورد این حق قضاوت، بحث و گفتگو کنیم. اگر مری واقعا خودش تمایل به مرگ داشت بی شک جیمز به سایلنت هیل فراخوانده نمیشد و حوادث بازی شکل نمیگرفت. اصلا چه دلیلی داره پیرامید هد ( نشانی از خود جیمز ) به دفعات به موجودات دیگه تج*اوز کنه؟! PH میخواد چی رو بفهمونه؟! سر و کله ماریا با لباس ها و اندام تحریک کننده از کجا پیدا میشه؟! چرا لورا باید به دفعات خوش قلبی و پاک بودن مری را به ما یادآوری کنه؟! همه اینها دست به دست هم میده که نشون بده کار جیمز اشتباه بوده!

در مورد این چرا ها هم بنده پیش تر از شما این سوالات رو مطرح کردم! خیلی راه های دیگه ای وجود داشت که جیمز از مری دل بکنه ولی او بدترین و زشت ترینشون رو انتخاب کرد.

در مورد تیکه قرمز رنگ! بنده از همون ابتدا هم عرض کردم که جیمز در کنار اون حرکت پست، یه بُعد خوب هم داره! حتی شاید این حس از ابتدا چیره بوده ولی زمانی که باید این برتری رو حفظ میکرد موفق نشد و سمت تیره جیمز به او غلبه کرد و مرتکب قتل شد. در اینکه مری محرک بوده بنده هم موافقم و حتی تو قسمتی از نامه انتهایی نیز اشاره ای به رفتارهای زشت و زننده اش میکنه! ولی اینها دلیل نمیشد جیمز مری رو بکشه!

همان طور که میبینید سایلنت هیل خیلی پیچیدست و بحث کردن در مورد یک موضوع اینقدر وقت میطلبه! بنابراین از من خورده نگیرید که چرا تو مقاله هام به برخی از نکات اشاره نکردم زیرا بسیار وقت گیر، طاقت فرسا و از طرفی غیر ممکن هست.
آخه امیر حسن جان این موضوعات بارها و بارها در قالب‌های مختلف مطرح شده ولی انگار که این دوست عزیزمون جناب آرتاس مرغشون یک پا دارند! این طور نیست آیا؟
حتی ما اتفاقات بازی رو به عنوان دلیل محکم مطرح میکنیم ولی ایشون حقایق خود بازی رو انکار می‌کنند!
جناب آرتاس عزیز بالاخره وقتی شما در این بحث به قول خودتون تنها هستید و یک تنه دفاع میکنید، یعنی این اعتقاد فقط شخص شماهست و نه هیچ کس دیگه! فکر نمی‌کنید باید یک تجدید نظری در طرز تفکرتون(راجع به شخصیت جیمز) بکنید؟ البته به هر حال به دلیل وسیع و گسترده بودن داستان بازی میشه برداشت‌های مختلفی در مورد کاراکترها و سرنوشتشون انجام داد ولی نمیشه با برداشت‌هامون اصل داستان رو زیر سؤال ببریم! اصل داستانی که سازنده‌ها ما به نشون میدند! فکر نمی‌‍کنید اگر خود داستان نویس بازی هم در این تاپیک پست بده تأکید بر گناهکار بودن جیمز میکنه؟ خوب باید یک سری مسائل بیشتری از این شخصیت به افرادی مثل شما این‌گونه فکر می‌کنند و البته بسیار نکته سنج هستند نشون داده می‌شد تا به حقیقت ماجرا پی میبردند!
 

Arth@s

کاربر سایت
Aug 26, 2011
1,131
نام
Arthas
@ لویال و همه

بله شما این حق رو دارین و بنده نمیدونستم این سوال اینقدر براتون مهم هست. بنابراین حق با شماست و بنده موظف بودم که پاسخ بدم!
کماکان ممنون که تو بحث شرکت کردید! به هر حال عضو تحریریه هستید و مسلماً مشغله بالایی دارید... تو قسمتی هم که مشخص کردم، عمراً اگه حق با من باشه!!! این لطف شما رو میرسونه اگه به سؤالات من ج بدید!
ببین الان که خودت هستی و خودم و کس دیگه ای بجز خودم و خودت (جیمز و پیرامیدهد :D) تو این میدونه بحث نمونده؛ پس کلاً بحث رو قیچی میکنم؛ و من حرف کلی (البته قسمت اولش رو) که تو ذهنم هست رو میزنم.
اول اینکه: باور کن من رفتم 2باره(برای بار 7-8ـم) اون تاپیک معروفت که تحلیله سایلنت هیل بود رو خوندم، پست هایه قبل هم خوندم! اما ج این سؤالات رو نگرفتم...

ببین از نظر من، اگه قبول کنیم که جیمز واقعاً بعلت قتل مری گناهکاره؛ چندتا تناقض بوجود میاد... (دوست دارم هرکی میاد که ج بده، 3 سؤال رو با هم ج بده و سؤال رو با سؤال ج نده و دلیلش هم قانع کننده باشه! مثه همین لویال عزیز...)

1- همین چراها که مطرح کردم!!! اصلاً جیمز اگه خودخواه یا شهوت پرست یا هرچی دیگه بود، مگه کودن بود که با قتل مری خودش رو بندازه تو دردسر؟! (من با این عقل ناقصم این همه راه گذاشتم جلو پاش)
2- جواب سؤال بالا اگه تحریک مری هست؛ پس باز هم جیمز بیگناهه (البته قبول دارم نه کاملاً) و حداقل مستحق تر از ایشون هم بودن که شهر فرا بخونش (مثه خودم :D)
3- به من یه دلیل بدید که جیمز چرا باید بره ژورنال پزشکی بخوونه؟!
*********************************************************************
اما حالا واسه چند لحظه قبول کنید که جیمز واقعاً عاشق مری بوده و دلیل کشتن مری هم همین عشق و علاقه و رابطه عاطفی شدید هست (و اینکه همیشه یکی از 2طرف خودش رو فدای طرف دیگه میکنه باشه)
اون وقت چه تناقضی تو بازی بوجود میاد؟! من تنها ملاکام برا اینکه بگم جیمز واقعاً عاشق مری بوده همین حرف و سؤالات بالاست! حالا هر سؤالی که فکر میکنید موجب تناقض میشه بپرسید تا منم بهتون جوابش رو بدم... فقط دقت کنید من موضوع صحبتم سر اینه که چرا باید جیمز با این عمل به شهر فراخونده بشه؟! نگید که پیرامیدهد هست و فلسفه شهر اینه و از این قبیل؛ من دارم درباره اینکه آیا جیمز مستحق فراخوانی بود یا نه صحبت میکنم!!!
اما مطمئن باشید که بحث من به همینجا ختم نمیشه و جلوتر نتیجه ای از این حرفم میگیرم که به مذاق خیلیاتون خوش میاد... قعلاً باید دید کسی نظری درباره این تئوری ها داره یا نه... تا ببینیم

فقط و فقط و فقط برای
loyal

لویالِ سایلنت هیل باز؛ امیرحسین عزیز؛ دوست داشتنی ترین پیرامیدهد!!!! جدی میگم؛ مدیون باشی اگه فکر کنی که میخوام نقد و تحلیلت رو زیر سؤال ببرم! جدی گفتم؛ فقط یه تحلیلی من کلاً 7-8 ساله از سایلنت هیل دارم که تا حالا هیچ جایی مطرحش نکردم!!! و لنگش هم ندیدم و اصلاً دلیل اینکه اوومدم عضو بی سی شدم دیدن تحلیل شما بود؛ و به امید اینکه منم بالاخره تحلیلم رو یه جایی پیدا کنم که بگم و نظرات بقیه هم بشنوم اوومدم تو بی سی... پس پیشاپیش اگه موجب ناراحت شدنت (که میدونم جنبت بیشتر از این حرفاست) و جسارتم میشه؛ من از همین الان ازت عذر خواهی میکنم... اگه باز مسئله ای بود پ خ بدی ممنون میشم...

بعد از پایان این مبحث؛ احتمالاً قسمت آخر بحثم رو میزارم... ;)
 
آخرین ویرایش:

Bone Crusher

کاربر سایت
Dec 27, 2008
3,872
نام
امیرحسین
@ لویال و همه


کماکان ممنون که تو بحث شرکت کردید! به هر حال عضو تحریریه هستید و مسلماً مشغله بالایی دارید... تو قسمتی هم که مشخص کردم، عمراً اگه حق با من باشه!!! این لطف شما رو میرسونه اگه به سؤالات من ج بدید!
ببین الان که خودت هستی و خودم و کس دیگه ای بجز خودم و خودت (جیمز و پیرامیدهد :D) تو این میدونه بحث نمونده؛ پس کلاً بحث رو قیچی میکنم؛ و من حرف کلی (البته قسمت اولش رو) که تو ذهنم هست رو میزنم.
اول اینکه: باور کن من رفتم 2باره(برای بار 7-8ـم) اون تاپیک معروفت که تحلیله سایلنت هیل بود رو خوندم، پست هایه قبل هم خوندم! اما ج این سؤالات رو نگرفتم...

ببین از نظر من، اگه قبول کنیم که جیمز واقعاً بعلت قتل مری گناهکاره؛ چندتا تناقض بوجود میاد... (دوست دارم هرکی میاد ج بده، سؤال رو با سؤال ج نده و دلیلش هم قانع کننده باشه! مثه همین لویال عزیز...)

1- همین چراها که مطرح کردم!!! اصلاً جیمز اگه خودخواه یا شهوت پرست یا هرچی دیگه بود، مگه کودن بود که با قتل مری خودش رو بندازه تو دردسر؟! (من با این عقل ناقصم این همه راه گذاشتم جلو پاش)
2- جواب سؤال بالا اگه تحریک مری هست؛ پس باز هم جیمز بیگناهه (البته قبول دارم نه کاملاً) و حداقل مستحق تر از ایشون هم بودن که شهر فرا بخونش (مثه خودم :D)
3- به من یه دلیل بدید که جیمز چرا باید بره ژورنال پزشکی بخوونه؟!
*********************************************************************
اما حالا واسه چند لحظه قبول کنید که جیمز واقعاً عاشق مری بوده و دلیل کشتن مری هم همین عشق و علاقه و رابطه عاطفی شدید هست (و اینکه همیشه یکی از 2طرف خودش رو فدای طرف دیگه میکنه باشه)
اون وقت چه تناقضی تو بازی بوجود میاد؟! هر سؤالی که فکر میکنید موجب تناقض میشه بپرسید تا منم بهتون جوابش رو بدم... فقط دقت کنید من موضوع صحبتم سر اینه که چرا باید جیمز با این عمل به شهر فراخونده بشه؟! نگید که پیرامیدهد هست و فلسفه شهر اینه و از این قبیل؛ من دارم درباره اینکه آیا جیمز مستحق فراخوانی بود یا نه صحبت میکنم!!!

فقط و فقط و فقط برای
loyal

لویالِ سایلنت هیل باز؛ امیرحسین عزیز؛ دوست داشتنی ترین پیرامیدهد!!!! جدی میگم؛ مدیون باشی اگه فکر کنی که میخوام نقد و تحلیلت رو زیر سؤال ببرم! جدی گفتم؛ فقط یه تحلیلی من کلاً 7-8 ساله از سایلنت هیل دارم که تا حالا هیچ جایی مطرحش نکردم!!! و لنگش هم ندیدم و اصلاً دلیل اینکه اوومدم عضو بی سی شدم دیدن تحلیل شما بود؛ و به امید اینکه منم بالاخره تحلیلم رو یه جایی پیدا کنم که بگم و نظرات بقیه هم بشنوم اوومدم تو بی سی... پس پیشاپیش اگه موجب ناراحت شدنت (که میدونم جنبت بیشتر از این حرفاست) و جسارتم میشه؛ من از همین الان ازت عذر خواهی میکنم... اگه باز مسئله ای بود پ خ بدی ممنون میشم...

بعد از پایان این مبحث؛ احتمالاً قسمت آخر بحثم رو میزارم... ;)

سلام

الان دیگه دیر وقته و متاسفانه تسلط کافی روی حافظم ندارم بنابراین نمیتونم پاسخ بدم ( هرچند فردا صبح همین پست رو ویرایش میکنم و تا حد توان سعی میکنم پاسختون رو بدم اما در مورد اسپویلر :

نه عزیزم بنده چنین آدمی نیستم. اتفاقا آدم های نکته سنجی مثل شما رو خیلی دوست دارم. سایلنت هیل بازی خاص و یونیکی هست و طرفدارانش هم همینطور. هر موقع خودم رو تو این تاپیک میبینم افتخار میکنم که هوادار این بازی هستم و همچنین مطالبی نوشتیم که باعث شد به اندازه قطره ای در دریا مفید واقع بشن! بنده که ناراحت نشدم ولی اگر شما تندی از ما دیدی به بزرگی خودت ببخش! فقط به عنوان برادر کوچیک تر ازت خواهش میکنم کمی انعطاف پذیر تر باش ! سرسختی بیش از حد یه جاهایی خوبه ولی بعضی جاها نتیجه معکوس میده و رو روابطت تاثیر میزاره! موضوع تحلیلت همین بود؟! اگر اینکه هیچی (:d) ولی اگر چیز دیگه ای هست و فکر میکنی میتونم کمکت کنم، بنده در خدمتم. در پناه حق

1- جنایتکارها و قانون شکنان معمولا عاقلانه ترین راه ها رو انتخاب نمیکنن! مثلا قاتل روح الله داداشی به نظرت بهترین کار ممکن را در اون لحظه انجام داد؟! بلاخره این تصمیمی بود که توسط جیمز اتخاذ شد. چراش رو باید از خودش میپرسیدین. البته در دنیای واقعی هم از این دست پرونده های جنایی وجود داره! شما که با قتل مری توسط جیمز موافق بودی چی شد که یهو 1000 راه بهتر به ذهنتون خطور کرد؟!

2- بنده تحریک های مری رو حتی 2 درصد هم در ارتکاب جرم دخیل نمیدونم. به قول شما 1000 راه بهتر بود و در نهایت میتونست ترکش کنه!

3- به علت وجود بُعد مثبت و روشن در هویتش! من پیش تر هم گفته بودم که جیمز دارای شخصیت خوب هم بوده ولی در یک لحظه خاص، با یک تصمیم نادرست، شخصیت تاریکش بر او چیره شد. جیمز تا حدی به تلاش و کوشش خودش ادامه داد و حتی مجلات پزشکی هم مطالعه میکرد ولی این دوره زیاد به طول نیانجامید و بعد از چند ماه کم رنگ و کم رنگ تر شد و در انتها به دست فراموشی سپرده شد.

و در انتها حتی یک لحظه هم نمیتونم عاشق سینه چاک بودن جیمز رو تصور کنم چون عملی که انجام داد با این حالت 180 درجه تناقض داره! مثلا الان جیمز فداکاری کرده؟! یا به زور مری رو مجبور کرد فداکاری کنه تا شرایط زندگی خودش بهتر بشه؟! جیمز خیلی عاشق بود خودش رو به همراه مری میکشت تا روحشون تو اون دنیا به هم برسن(!) . آرتاس جان باز نگو جیمز ضعیف بود که نظریه جالبی نیست. راستی یکی از صحنه هایی که کار زشت جیمز را نشون میده سلاخی شدن ماریا جلوی چشمان جیمز توسط پیرامید هد هست. این صحنه دقیقا مصداق کار خودش با مری هست.

و در انتها میتونم بگم بله.... حق جیمز بود که به شهر فراخوانی بشه ولی آنچکه در انتها دیدیم این بود که رستگار شد و به علت وجود بُعد پاک در شخصیتش، این رستگاری هم حقش بود. زیرا به اندازه کافی تاوان پس داد و به کار زشتش اعتراف کرد.
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر