Legacy of Kain

کدوم رو میپسندید؟

  • Kain

    رای‌ها: 25 43.9%
  • Raziel

    رای‌ها: 32 56.1%

  • مجموع رای دهنده‌ها
    57

pandora tomorrow

True Blue
مدیر انجمن
Sep 23, 2005
40,792
نام
امین
نوشته شده توسط parham_safa:
سلام
مصطفی به جای این که این همه میشینی بازی میکنی . بیا این داشتان ها رو کامل کن .
59.gif
چرا یادش انداختی الان کفر میشه
39.gif
 

Kain

کاربر سایت
Sep 25, 2005
1,113
نام
مصطفی
نوشته شده توسط parham_safa:
سلام
مصطفی به جای این که این همه میشینی بازی میکنی . بیا این داشتان ها رو کامل کن .
59.gif

چشم داداش !!
الان نشفشو نوشتم . تکمیل که شد میژنم تو شایت !! :cheesygri
 

Kain

کاربر سایت
Sep 25, 2005
1,113
نام
مصطفی
نوشته شده توسط parham_safa:
سلام
میگم خبری از ساخت نسخه جدید نیست ؟
بازی با نسخه قبلی تموم شد یا هنوز ادامه داره ؟
سلام .
آقا یه سوال . ما بالاخره نفهمیدیم این تایتانیک اون دختره بود یا اون پسره !!!
ما این همه زور زدیم گفتیم تو آخرین شماره یعنی Defiance همه چی تموم شد اونوقت شما اومدی میگی بالاخره لیلی زن بود یا مرد ؟؟
پرهام جان تو هم گرفتی ما رو ها !! ;)
 

Kain

کاربر سایت
Sep 25, 2005
1,113
نام
مصطفی
سلام .
اساتید و بزرگواران پیشنهاد میکنم داستان شماره اول رو برین یه بار دیگه بخونین چون به احتمال زیاد فردا شب ... :-"
 

parham_safa

Rossonero
مدیر انجمن
Sep 24, 2005
8,310
نام
پرهام
سلام
سلام .
آقا یه سوال . ما بالاخره نفهمیدیم این تایتانیک اون دختره بود یا اون پسره !!!
ما این همه زور زدیم گفتیم تو آخرین شماره یعنی Defiance همه چی تموم شد اونوقت شما اومدی میگی بالاخره لیلی زن بود یا مرد ؟؟
پرهام جان تو هم گرفتی ما رو ها !!
گفتم شاید مثل این mortal kombat که هر دفعه یکی رو میکشم و میگن بازی تموم شد و بعد دوباره یه شماره جدید رو میکنن و طرف رو یه جوری زندش میکنن اینم همینجوری بشه .
59.gif
 

Kain

کاربر سایت
Sep 25, 2005
1,113
نام
مصطفی
سلام .
خوب دوستان بفرمایید اینم داستان شماره دوم یعنی Legacy Of Kain : Soul Reaver که رازیل اینجا وارد داستان میشه . حالشو ببرید ! :D
تقدیم به تمامی طرفداران رازیل مخصوصا همونی که خودش میدونه ! ;)
 

Kain

کاربر سایت
Sep 25, 2005
1,113
نام
مصطفی
r1e910.jpg

در حدود 1000 سال بعد از اینکه کین خود را قربانی نکرد تا ستون بالانس را ترمیم کند و تمامی سرزمینهای نازگات در تاریکی و نفرین ابدی فرو رفت , کین امپراطوری برای خود درست کرد و Pillars Of Nosgoth را به عنوان مقر اصلی خود انتخاب کرد و ستون تعادل ( Pillar Of Balance ) را به عنوان تخت امپراتوری خود در نظر گرفت .
کین به مقبره ای که 6 جنگجوی بزرگ در آنجا دفن بودند رفت و آنها را زنده کرد و به خون آشام تبدیل کرد .
آن 6 جنگجو عبارتند از : Melechiah , Zephon , Rahab , Dumah , Turel و Raziel که توسط کین زنده شدند تا به عنوان زیر دستان و معاونان او باشند .
کین متوجه شد که با گذشت زمان او در حال بدست آوردن قدرت جدیدی است . قدرت پرواز کردن و بدست آوردن بال .
زیر دستان او نیز به مرور زمان و البته بعد از کین میتوانستند به این قدرت دست پیدا کنند .تا اینکه ....
یک روز یکی از زیر دستان او به نام رازیل قبل از تکامل کین تکمیل شد . با یک جفت بال .
زیر دستان کین رازیل را پیش کین بردند تا او را از این خبر مطلع سازند . وقتی کین این خبر را شنید بسیار ناراحت شد و نقشه ای کشید .
رازیل نمیداست چه چیزی انتظارش را میکشد تا اینکه دو تن از برادران جنگجوی او به نامهای Turel و Dumah به دستور کین , رازیل را به کوهستان بردند وبالهای او را شکستند و او را در دریاچه مردگان انداختند .
رازیل قرنها در آنجا سوخت و عذاب کشید و در این مدت به شدت از کین و زیر دستانش متنفر شد .
بعد از آن رازیل در سرزمین ارواح به هوش آمد و فهمید که در دنیای مردگان قرار دارد .
او متوجه شد که بدنش به شدت سوخته و آسیب زیادی دیده و فک پایین او نیز کنده شده و در جای خود قرار ندارد . او شنل خود را به دور صورتش پیچید تا چهره اش مشخص نباشد .
ناگهان یک صدای ناشناس او را صدا زد . او یک موجود بزرگ با بازوهای بلند بود که Elder God نامیده میشد . او به رازیل توضیح داد که چگونه او را از مرگ و انهدام نجات داده است .
او رازیل را فرستاد تا کین و تمام امپراطوری اش را نابود کند و انتقام شخصی اش را بگیرد و اجازه بدهد که چرخه سرنوشت ادامه پیدا کند .
رازیل متوجه شد که خاصیت خون آشامی و تشنگی نسبت به خون خود را از دست داده و حالا نیاز به منبع بزرگتری برای ترمیم خود دارد . ارواح !
و او از این به بعد روح ربا نامیده شد .
در ادامه رازیل با کمک های Elder God متوجه شد که چگونه به دنیای مادی باز گردد . همچنین رازیل متوجه شد با اینکه کین بالهای او را شکسته و بالهایش در آتش سوخته اما آنها هنوز هم قابل استفاده هستند و او میتواند با باز کردن آنها پرواز کند و از جاهایی که نمیتواند عبور کند بگذرد .
در ادامه رازیل یک دروازه ( Portal ) پیدا کرد که میتوانست با داخل شدن به آن به مکان های دیگر برود .
یک دروازه دایره ای شکل بزرگ به رنگ آبی که او را به مکانهای مختلفی در دنیای مادی میبرد .
رازیل برای داخل شدن به دروازه باید میزان سلامتی اش کامل باشد . رازیل وارد دروازه شد و به دنیای مادی بازگشت . Elder God به رازیل گفت که بدن او در دنیای مادی کم کم از هم متلاشی میشود و آسیب میبیند و اگر از ارواح تغذیه نکند و یا آسیب زیادی ببیند دوباره به دنیای ارواح بازخواهد گشت . او همچنین به رازیل گفت که با استفاده از قدرت ویژه خود نیز میتواند به دنیای ارواح باز گردد .
وقتی که رازیل به آب نزدیک شد Elder God گفت که او هنوز هم مانند زمانی که خون آشام بود به آب حساس است و او آسیب میبیند اما در دنیای ارواح آب مانند هوا میماند و هیچ ضرری برای او ندارد .
رازیل به اتاق بعدی رفت و در آنجا 2 موجود عجیب را دید که با استفاده از زبان دراز و بزرگ خود خون را از داخل بدن یک انسان مرده میمکیدند .
رازیل بسیار شوکه شد وقتی که Elder God به او گفت که این موجودات فرزندان برادر او Dumah هستند .
رازیل از نقطه ضعف خون اشام ها اطلاع داشت . او با آن موجودات مبارزه کرد و آنها را به داخل گودال آبی که در نزدیکی آنها قرار داشت انداخت و بعد از کشته شدن آنها روح آنها را قبل از اینکه وارد دنیای ارواح شوند بلعید . بعد رازیل با قدرت خود سنگ بزرگی را حرکت داد و از آن بالا رفت تا به لبه یک صخره بلند دست پیدا کند و از آن بالا برود .
بعد Elder God به رازیل گفت که اجسام مادی در دنیای ارواح ثابت و بی حرکت هستند . در ادامه رازیل وارد دری شد و در آنجا قصر کین را دید .
رازیل سری قبل که اینجا را دیده بود بسیار سالم و استوار بود اما حالا ویران شده بود . ظاهرا قرن ها از زمانی که رازیل در آن دریاچه انداخته شده بود میگذشت .
رازیل در افکار خودش بود که ناگهان با یک زمین لرزه به خودش آمد . Elder God برای رازیل توضیح داد که زمانی که کین خودش را قربانی نکرد تا ستونهای نازگات را ترمیم کند , ستونها شروع به نابودی کردند و حال سرزمین نازگات در آستانه ویرانی کامل قرار داشت .
رازیل سعی کرد که وارد قصر بشود اما درها از داخل بسته بودند و به او اجازه داخل شدن نمیدادند . رازیل به راهش ادامه داد و بالاخره به دریاچه مردگان رسید . جایی که در آنجا انداخته شده بود . با گذشت این همه سال هنوز دریاچه حالت اولیه خود را داشت و مایع درون آن به چرخش خود ادامه میداد . رازیل حال به دنبال این بود که از سرگذشت برادران خود و کین آگاه بشود .
رازیل متوجه شد که او فناناپذیر نیز شده است . اگر او در دنیای مادی کشته شود به دنیای ارواح باز میگردد و در آنجا میتواند سلامتی خود را بدست آورد و دوباره به دنیای مادی برگردد و اگر در دنیای ارواح نیز کشته شود , روح او به نزد Elder God برمیگردد و دوباره احیا و بازیابی شده و میتواند به این دنیا بازگردد .
رازیل وقتی به محل زندگی برادرانش رسید با یک سکوت مطلق و خالی بودن از هر گونه جمعیت روبرو شد . رازیل متوجه شد که چرا آنها نیستند و چه کسی این کار را انجام داده است . رازیل در ادامه با دو موجود برخورد کرد که چند انسان را به طرز وحشیانه ای کشته بودند و در بالای جسد آنها قرار داشتند . رازیل وقتی نزدیکتر شد فهمید که آن موجودات از افراد یکی از برادران او به اسم Melchiah هستند .
Melchiah آخرین نفری بود که توسط کین زنده شده بود و کمترین میزان از قدرت روح کین در وجود او قرار داشت . همچنین Melchiah ضعیفترین برادر او نیز بود . چهره او همانند جسدش بود و تغییر زیادی نیافته بود و چهره او مداد بدتر هم میشد . ظاهرا این خصیصه به فرزندانش نیز منتقل شده بود و آنها برای اینکه چهره شان بدتر نشود انسانها را میکشتند و از آنها تغذیه میکردند .
رازیل در ادامه راه وقتی به قبرستان نزدیک شد ناگهان وارد دنیای ارواح شد و با روح یک خون آشام روبرو شد . طبق توضیحات Elder God این روح یک خون آشام بود که مدت خیلی زیادی است که در دنیای ارواح است . او خواست به رازیل حمله کند اما رازیل برای اینکه توسط او آسیب نبیند سریعا از آنجا دور شد .
در ادامه رازیل به اتاقی رسید که در وسط آن یک قفس قرار داشت و از سقف آن یک تکه گوشت آویزان بود و داخل قفس یک هیولا قرار داشت . رازیل بسیار شوکه شد وقتی فهمید این موجود یکی از برادران او یعنی Melchiah است . Melchiah به رازیل گفت که باید در آنجایی که کین او را انداخت میماند و به اینجا نمی آمد .
رازیل از او پرسید که چه بلایی سر برادرانش آمده اما Melchiah به او جواب نداد و به رازیل حمله کرد . پنجه های رازیل هیچ اثری بر Melchiah نداشت . در این بین رازیل متوجه یک اتاق در کنار خود شد . در ورودی این اتاق بوسیله دری میله ای بسته شده بود . رازیل به سرعت از پنجره وارد اتاق شد و با کشیدن دستگیره ای که آنجا بود در میله ای را بالا برد . وقتی Melchiah خواست وارد اتاق بشود ناگهان رازیل دستگیره را رها کرد و نوک تیز میله های در میله ای در بدن او فرو رفت و به او آسیب رساند اما این کافی نبود چون بزودی Melchaih آن میله ها را از بین میبرد . رازیل دوباره در آن نزدیکی اتاق دیگری یافت و خواست وارد شود که بار دیگر Melchiah مزاحم او شد . رازیل دستگیره داخل اتاق را کشید و دستگاهی که مانند یک چرخ گوشت بود و از بالا به سمت پایین می آمد و میچرخید را فعال کرد . حال رازیل خود را به وسط آن منطقه رساند و وارد قفس بزرگی شد که در بالای آن قفس آن دایره مرگبار به سمت پایین می آمد . در این حین وقتی Melchiah به قفس رسید برای اینکه بتواند داخل شود ناگهان حالت ابر مانند و نامرئی پیدا کرد و از میله ها رد شد . رازیل به سرعت از قفس خارج شد و از Melchiah پرسید که کین کجاست و او در جواب گفت که کین فقط زمانی که بخواهد به آنها فرمانی دهد خود را نشان میدهد و از جای او خبر ندارد . رازیل دستگیره را کشید و آن دایره چرخان ناگهان به سمت پایین آمد و Melchiah را تکه تکه کرد و از بین برد . بعد از کشته شدن Melchiah روح او آزاد شد . رازیل از اینکه برادر خود را کشته بود ناراحت بود و روی زمین زانو زد .
در این حین Elder God به رازیل گفت که روح را ببلعد تا قدرت او افزایش یابد . رازیل این کار را کرد و قدرت ویژه ای در او پدید آمد . او با این قدرت میتوانست در زمانی که در دنیای ارواح قرار دارد از میله ها و نرده ها رد شود . درست مانند همان کاری که Melchiah انجام داد . رازیل از این قدرت استفاده کرد و از آن منطقه خارج شد .
خارج از آنجا Elder God به رازیل گفت که کین در مخفیگاه خانوادگی آنها و در قصر خود قرار دارد .
رازیل به سمت آنجا به راه افتاد و در بین راه از درهای میله ای قصر با قدرت جدید خود عبور کرد و به سمت اتاقی که کین در آنجا قرار داشت رفت .
وقتی رازیل وارد اتاق شد ناگهان در پشت سر او بسته شد و بالاخره رازیل ارباب خود را ملاحظه کرد . کین!
کین از دیدن رازیل جا خورد . رازیل از کین پرسید که چه بلایی بر سر خاندان آنها آمده و کین در پاسخ گفت که او میتواند هرآن چیزی را که خودش بوجود آورده نابود کند . رازیل با عصبانیت پاسخ داد که این کار بر خلاف وجدان است و کین نیز پاسخ داد که تو ( یعنی رازیل ) در حدی نیستی که بخواهی در این مورد قضاوت کنی . بعد کین شمشیر Soul Reaver را که در پشت خود قرار داشت بیرون آورد .
رازیل میدانست که این شمشیر قدرت بسیار زیادی دارد و او شانس بسیار کمی دارد که از این مبارزه جان سالم به در ببرد . با این حال رازیل به کین حمله کرد .
کین با قدرت الکتریکی که مانند رعد از شمشیرش شلیک میکرد سعی میکرد که رازیل را از بین ببرد اما رازیل جاخالی میداد و به کین با پنجه هایش ضربه میزد . این کار هر چند اثری بر روی کین نداشت اما باعث درد و ناراحتی کین میشد . در این مبارزه سخت و خسته کننده بالاخره یکی از رعد ها به رازیل اصابت کرد و او به گوشه ای افتاد . کین جلو آمد تا با استفاده از شمشیر رازیل را از بین ببرد اما رازیل ناگهان ضربه ای به شمشیر زد و شمشیر از دست کین افتاد و نگذاشت کین او را از بین ببرد . کین با اینکه نتوانسته بود رازیل را بکشد ولی باز هم خوشحال بود و این را میشد در چشمانش دید و بعد ناگهان کین با قدرتی که داشت به یکباره از آنجا ناپدید شد .
رازیل که حال بسیار زخمی و آسیب دیده شده بود خود را وارد دنیای ارواح کرد . رازیل ناگهان دید که روح شمشیر Soul Reaver در مقابل او قرار دارد . او خوشحال شد و پیش خود فکر کرد که به احتمال زیاد دفعه بعد که با کین مبارزه کند میتواند او را شکست دهد . رازیل به جلو رفت و با دست خود روح شمشیر را لمس کرد . قدرت شمشیر به داخل دست او رفت و انرژی سبز رنگ تمام دست او را فرا گرفت . حال در دست رازیل شمشیری از انرژی سبز رنگ که در واقع روح شمشیر Soul Reaver بود قرار داشت و آن عضوی جداناپذیر از دست او شده بود .
Elder God به رازیل گفت که بالاخره روح شمشیر از زندانش خارج شد و به حالت آزاد اولیه بازگشت . او به رازیل گفت که این شمشیر یک شمشیر فیزیکی نیست و رازیل میتواند از آن فقط در دنیای ارواح استفاده کند . البته او در صورتی میتواند از این شمشیر در دنیای مادی استفاده کند که خون و میزان سلامت او کامل باشد و اگر در دنیای مادی به او ضربه ای بخورد و سلامتی اش کم بشود شمشیر از بین میرود . ( البته در دنیای مادی ! )
سپس ناگهان از پشت سر رازیل روح Ariel ظاهر شد . او از رازیل پرسید که آیا او نیز یک موجود دیگر از زیر دستان کین است و برای دست انداختن و مسخره کردن او به اینجا آمده ؟
رازیل از اینکه مزاحم استراحت او شده بود عذر خواهی کرد ولی Ariel در پاسخ گفت زمانی من به آرامش میرسم که زنده باشم !
در ادامه Ariel به رازیل گفت که کین چگونه باعث نابودی سرزمین نازگات شده و گفت که میتواند به رازیل کمک کند . حالا رازیل و Ariel هر دو با هم متحد بودند .
رازیل با استفاده از شمشیر Soul Reaver و فرو کردن آن در سوراخ دری که پشت سر او بسته شده بود در را باز کرد و از آنجا خارج شد .
پس از اینکه رازیل از آن منطقه خارج شد وارد دنیای مادی شد و دید که در دنیای مادی رنگ شمشیر به آبی تغییر کرد . بعد Elder God به رازیل گفت که یکی دیگر از برادران او به نام Zephon در محلی به نام Silenced Cathedral زندگی میکند و او باید به آنجا برود .
وقتی رازیل به Cathedral رسید دید که در ورودی بسته است اما در وسط آن نشانی به شکل شمشیر Soul Reaver وجود دارد . رازیل شمشیر را داخل در فرو برد و در باز شد .
حال رازیل وارد شهر شد و دید که همه انسانها کشته شده اند و موجوداتی که شبیه به عنکبوت هستند در حال پیله پیچ کردن انسانهای مرده هستند . اینها موجوداتی بودند به نام Zephonim که فرزندادن و زیر دستان برادر او بودند .
این معبد بزرگ یعنی Silenced Cathedral توسط انسانها ساخته شده بود که وسیله ای برای مقابله با کین بود ! این امارت بزرگ و مرتفع با سیستم خاصی که داشت باد را در اختیار خود میگرفت و با تولید صدای ناهنجار که برای خون آشام ها مرگ آور بود باعث مرگ خون آشامهایی میشد که در آن اطراف بودند , اما قبل از اینکه انسانها بتوانند کار ساختن این امارت را تمام کنند توسط Zephonim ها کشته شده بودند .
رازیل با انجام کارهای مختلفی این سیستم ناقص را کامل کرد و آنرا فعال کرد و باعث مرگ خون آشام هایی شد که در آن اطراف بودند .
در ادامه رازیل بالاخره به اتاقی که برادرش Zephon در آنجا قرار داشت رسید .
Zephon از سوراخ خود بیرون آمد . او از نظر ظاهر شبیه فرزندادن کوچکش یعنی Zephonim ها بود اما از نظر اندازه بسیار بزرگتر و غول پیکر تر بود .
Zephon به رازیل گفت که در این مدتی که او نبوده تغییرات زیادی در سرزمین نازگات بوقوع پیوسته و اینکه او نباید به اینجا می آمد .
Zephon با پنجه های بزرگ و قدرتمند خود شروع کرد به حمله کردن به رازیل . رازیل جاخالی میداد و زمانی که پنجه های Zephon به زمین برخورد میکرد و در زمین فرو میرفت و برای لحظاتی در زمین گیر میکرد , رازیل با شمشیر سول ریور بازوان او را قطع میکرد . وقتی که بازوان Zephon قطع میشد در اثر دردی که میکشید تخمی از او خارج میشد . رازیل تخم را برداشت و دید که در نزدیکی او جنازه یک انسان قرار دارد که در دستانش اسلحه آتشین قرار دارد و او تخم را آتش زد و به سمت Zephon پرتاب کرد .
در ادامه مبارزه با قطع کردن چندین بازوی دیگر و پرتاب کردن چندین تخم آتشین دیگر بالاخره Zephon شکست خورد و آتش گرفت و از بین رفت .
رازیل روح او را بلعید و قدرت جدیدی بدست آورد . او با این قدرت میتوانست از دیوارها و صخره ها بالابرود . البته این قدرت فقط در دنیای مادی قابل استفاده بود !
حال با این قدرت رازیل به محلی به نام Sanctuary Of The Clans بازگشت و از دیواری که در بالای آن اتاقی قرار داشت بالا رفت . او در آنجا با مقبره سارافان ( Sarafan ) برخورد کرد !
رازیل با خودش اطلاعاتی را که در مورد سارافان میدانست بازگو کرد . او میدانست که سارافان و جنگجویانش کشیشان مقدسی بودند که تصمیم گرفته بودند نسل خون آشام ها را از این سرزمین بر اندازند . اما حال آنها مرده بودند و تنها مقبره ای از آنها بر جای مانده بود . وقتی که رازیل میخواست وارد مقبره شود Elder God به او هشدار داد که در این میان داستان نگفته ای وجود دارد !
رازیل وارد مقبره شد و از چیزی که دید بسیار شوکه شد ! در آنجا تابوتهایی قرار داشتند که اسم برادران رازیل و همچنین خود رازیل بر روی آنها قرار داشت . وقتی رازیل تابوت ها را بررسی کرد و دید که همه آنها خالی هستند به این نتیجه رسید که کین با توهین به مقدسات وارد اینجا شده و جنازه سارافان و جنگجویانش را تبدیل به خون آشام هایی برای خود کرده است .
در ادامه راه به داخل مقبره رازیل نوع عجیبی از خون آشام ها را دید که این موجود به دستور کین از مقبره محافظت میکرد . با دیدن رازیل این خون آشام با قدرت ویژه خود شروع کرد به پرتاب کردن گلوله های انرژی به سمت رازیل . رازیل مدام به جهات مختلف حرکت میکرد و از دست این گلوله ها فرار میکرد و به اون نزدیک میشد و سرانجام با شمشیر سول ریور او را شکست داد و روح ا ورا بلعید . حال او صاحب قدرت جدید دیگری شده بود . او میتوانست از دست خود گلوله های انرژی پرتاب کند . شمشیر Soul Reaver هم این قابلیت را پیدا کرده بود .
رازیل به راه خود ادامه داد تا به محلی به نام Drowned Abbey رسید . محلی که یکی دیگر از برادران او به نام Rahab در آنجا قرار داشت . Rahab و فرزندانش Rahabism ها یک نقطه ضعف بزرگ داشتند و آن نقطه ضعف این بود که در مقابل نور آفتاب به شدت آسیب پذیر بودند ! به همین خاطر آنها اغلب در داخل امارات و ساختمانهای Drowned Abbey قرار داشتند تا از آسیب نور آفتاب در امان باشند .
در داخل امارت های آنجا رازیل با Rahabism ها برخورد کرد که در داخل آب شنا میکردند و با دیدن او بیرون می آمدند و رازیل را با گلوله های انرژی که پرتاب میکردند مورد حمله قرار میدادند .
رازیل هنور هم نسبت به آب حساس بود و باعث آسیب رسیدن به او میشد در نتیجه برای مبارزه با این موجودات که داخل آب بودند بسیار مشکل داشت .
رازیل بالاخره به اتاقی که برادر او Rahab در آن قرار داشت رسید . این برادر او موجودی بود شبیه دوزیستان که توانایی شنا کردن در آب را داشت .
Rahab به رازیل گفت که کین قبلا هشدار داده بود که ممکن است توبرای کشتن من به اینجا بیایی .
ناگهان تمام اتاق پر از آب شد و فقط چند ستون در وسط اتاق پر ازآب بود که رازیل میتوانست روی آنها بایستد و با آب برخورد نکند . رازیل با پرتاب گلوله های انرژی سعی میکرد که به Rahab آسیب برساند اما این گلوله ها بر او اثری نداشت .
ناگهان رازیل به یاد نقطه ضعف برادر خود افتاد ! او با گلوله های انرژی پنجره های کوچکی را که در اطرافش قرار داشت را شکست و ناگهان نور خورشید داخل شد .
نور خورشید به Rahab برخورد کرد و باعث آتش گرفتن و مردن اوشد . رازیل روح او را بلعید و حال قدرتی دیگر بدست آورد . قدرتی که باعث میشد او دیگر از آب نهراسد و بتواند به راحتی در آب شنا کند .
رازیل با شنا کردن از اتاق Rahab خارج شد .
پس از خارج شدن Elder God به رازیل گفت که برادر دیگر او یعنی Dumah در قسمتهای شمالی سرزمین نازگات در محلی به نام Frozen Wasteland قرار دارد . رازیل به دریاچه مردگان بازگشت و با شنا کردن به سمت شمال و منطقه Frozen Wasteland رفت .
رازیل به راه خود ادامه داد تا به شهری رسید که برادرش در آنجا زندگی میکرد . شهری که بیشتر به یک ویرانه قدیمی شبیه بود تا شهر !
با نزدیک شدن رازیل به امارت اصلی او جنازه تعدادی از فرزندان برادرش یعنی Dumahim ها را دید که در درگیری با انسانها کشته شده بودند . Elder God به رازیل گفت که برادر مغرور و متکبر او از این درگیری بین فرزندانش و شکارچیان خون آشام خبر ندارد و متوجه این قضیه نشده است .
رازیل راه خود را به سمت اتاقی که برادرش در آنجا قرار داشت ادامه داد . در بین راه رازیل یک کوره بسیار بزرگ دید که با فعال کردن آن شعله های عظیم و بزرگ آتش از آن خارج میشد .
وقتی رازیل به اتاق برادرش رسید دید که برادرش روی صندلی نشسته و چندید نیزه در بدنش فرو رفته و ظاهرا مرده است ! او نزدیک رفت و نیزه ها را در آورد . پس از چند لحظه Dumah دوباره زنده شد و وقتی که فهمید جریان از چه قراری بوده از رازیل بابت حیات دوباره بخشیدن به او تشکر کرد . Dumah از زمانی که آخرین بار رازیل او را دیده بود یعنی زمانی که Dumah به همراه Turel او را در دریاچه مردگان انداخته بودند , بسیار بزرگتر و قویتر شده بود .
در ادامه رازیل به Dumah حمله کرد و جنگ سختی بین آنها در گرفت . Dumah بسیار قوی بود و ضربات رازیل و حتی شمشیر Soul Reaver هم بر او اثر نداشت .
Dumah با قدرت زیاد با مشت به زمین میکوبید و برای لحظاتی زمین لرزه ای برپا میشد و این لرزش باعث میشد که رازیل برای چند لحظه گیج شود و حرکت نکند و این فرصت برای Dumah مناسب بود تا به نزدیک او بیاید .
رازیل بالاخره به سختی کمی از Dumah و ضرباتش فاصله گرفت و به سرعت به سمت آن کوره عظیم رفت . بعد با کشیدن دستگیره ای گاز را فعال کرد و بعد با حیله Dumah را دنبال خود کشاند و به وسط کوره برد و بعد در یک فرصت مناسب از قسمت کوره بیرون رفت و آتش را فعال کرد . کوره روشن شد و Dumah قدرتمند را نابود کرد . پس از کشته شدن Dumah , رازیل روح ا ورا بلعید و صاحب قدرت دیگری شد . قدرتی که میتوانست برای لحظاتی دشمنان را از حرکت باز ایستاند و با آن قدرت اجسام را جابجا کند .
خارج از این منطقه رازیل یک ساعت آفتابی بزرگ بر روی زمین دید که ظاهرا کنترل کننده ای بود برای باز کردن در بزرگی که در روبروی او بود . او در حالت عادی نمیتوانست عقربه وسط آنرا بچرخاند اما او با کمک نیروی جدیدش عقربه را چرخاند و در باز شد و رازیل در مقابل خود شبکه ای از غارها را دید که پیش روی او بود . رازیل داخل غار شد .
در داخل غار رازیل دیگ بزرگی پیدا کرد و متوجه شد که اینجا غار Oracle است . مکانی که Kain و Moebius اولین بار یکدیگر را ملاقات کرده بودند .
رازیل همچنین در مورد این مکان شنیده بود که اینجا یک راهروی مخفی دارد که میتواند او را به محل مخفی سکونت Moebius ببرد. رازیل با گشتن آنجا بالاخره راه مخفی را پیدا کرد و وارد آنجا شد . رازیل وجود کین را در این قسمت احساس میکرد و هر لحظه برای پیدا کردن و کشتن کین مصمم تر میشد !
در داخل راه مخفی رازیل با مجسمه Moebius مواجه شد . قیافه او با تصویری که رازیل از او با توجه به توصیفات کین داشت خیلی فرق میکرد ! رازیل از سمت مجسمه انرژی خنکی را احساس میکرد که به او برخورد میکرد .
در قسمت های داخلی رازیل به چندین Portal برخورد کرد که گذشته و آینده را نشان میداد .
اولین Portal زمانی را نشان میداد که رازیل Elder God را ملاقات کرده بود . دومین Portal زمانی را نشان میداد که رازیل و کین مبارزه میکردند . سومین Portal زمانی را نشان میداد که رازیل وارد مقبره سارافان شده بود . این نمایش ها رازیل را عذاب میداد . چون او متوجه شد که در تمام این مدت زیر نظر بوده !
چهارمین Portal حوادثی از آینده را نشان میداد . در چهارمین Portal رازیل خود را دید که در یک اتاق که نشانه های مخصوص کین بر روی دیوارهای آن قرار دارد با کین مبارزه میکند .
رازیل بسیار متعجب شد وقتی که پنجمین Portal را نگاه کرد . او دید که خود او با شمشیر Soul Reaver آریل ( Ariel ) را مورد حمله قرار داد و ا ورا کشت و شمشیر او زرد رنگ شد و در ششمین و آخرین Portal او خودش را دید که کنار یک پنجره در بالای یک ساختمان بلند ایستاده و شمشیر Soul Reaver به شمشیری تبدیل شده با رنگهای قرمز و آبی .
رازیل به راه خود ادامه داد تا به انتهای راهرو رسید و دری که در انتهای آن قرار داشت را باز کرد و وقتی داخل شد کین را در آنجا مشاهده کرد . کین به رازیل گفت که چه احساسی داشتی زمانی که با برادرانت میجنگیدی و آنها را میکشتی ؟ کین گفت که او همیشه میدانست که رازیل تا از او انتقام نگیرد دست از تعقیب او بر نخواهد داشت . بعد کین به سمت دیگری از اتاق رفت .
کین به رازیل گفت که او این اتاق را قرن ها پیش کشف کرده بود اما اطلاعات او در حدی نبود که از سیستم عجیب و دستگاههای این اتاق سر در بیاورد . اما حالا او احساس میکرد که اطلاعاتش خیلی بیشتر از گذشته شده و معتقد بود که خون آشام ها خدایانی هستند که حتی اگر یکی از آنها هم زنده باشد باید بر همه چیز حکومت کند .
کین معتقد بود که آینده هر شخصی از قبل معین شده و هر کس فقط مسیری را که سرنوشت برایش نوشته می پیماید .
رازیل سخنان کین را قطع کرد و گفت که چگونه او این کار کثیف را انجام داده و سارافان و همراهانش را به خون آشام تبدیل کرده !
کین در جواب گفت که خون آشام ها و سارافان هر دو در یک سطح هستند و تفاوتی با هم ندارند چون هر دوی آنها برای حکومت بر سرزمینهای نازگات تلاش میکردند !
اما رازیل با کین موافق نبود . او معتقد بود که سارافان تلاش میکرد که سرزمین نازگات را از وجود شوم خون آشام ها پاک کند . اما کین همچنان معتقد بود که سارافان هیچ چیز نبود !
کین به رازیل گفت که سرنوشت یک بازی است و به سمت دیگری از اتاق رفت .
رازیل دیگر طاقت نداشت و به کین حمله کرد . کین به سمت رازیل انرژی الکتریکی از شمشیرش پرتاب میکرد و سعی میکرد که چندید دستگیره که در اتاق وجود داشت را فعال کند . رازیل با او مبارزه میکرد و وقتی به او نزدیک میشد کین را با شمشیر Soul Reaver مورد حمله قرار میداد . این مبارزه ادامه داشت تا اینکه کین موفق شد همه دستگیره ها را فعال کند و ناگهان دروازه زمانی در قسمت بالایی اتاق تشکیل شد . کین به سرعت به نزدیکی دروازه رفت و در حالی که زخمی شده بود به رازیل گفت که او تقریبا موفق شده که شکستش دهد اما این پایان کار او نیست !
کین وارد دروازه زمان شد و رازیل تصمیم گرفت که او را دنبال کند که ناگهان Elder God به رازیل هشدار داد که اگر او وارد دروازه شود دیگر نمیتواند به او کمک کند . رازیل به او توجه نکرد و وارد دروازه شد .
پس از چند لحظه تاریکی او خود را در داخل اتاق تاریکی دید و اثری هم از کین در آنجا نبود .
ناگهان Moebius از پشت رازیل ظاهر شد و به او خوش آمد گفت و گفت :

'WHERE TIME IS BUT A LOOP
A LOOSE STITCH
IN THE UNIVERSAL CLOTH
A STREAMER MIGHT SEIZE
UPON A CHANCE, A FATAL SLIP
AND PLUNGE THE FATE
OF PLANETS INTO CHAOS
 

Hellgate:london

کاربر ویژه
Loyal Member
Sep 26, 2005
2,546
نام
محمدرضا . م
نوشته شده توسط Kain:
تقدیم به تمامی طرفداران رازیل مخصوصا همونی که خودش میدونه ! ;)

سلام

جناب کین عزیز ،

میبینم خوب توی لفافه حرفتونو به این رزیل میزنی.باشه.ایرادی نداره.;) ;) :(( :((

یه چیزی بگم در مورد بازی Legacy of Kain :Blood Omen که گفته بودم دارم دانلودش میکنم از سایت های تورنت.

این عکس رو ببینید :



توی این هفته جاری حسابی سیدش اومده بود پایین.و تا الان به 69 درصد رسیده.ولی از دیشب سیدش خیلی خوب شده بود.و رفتم باز توی کارش.

به مجض اینکه تموم بشه حتما دوستان رو خبر میکنم.که یه جوری به دستشون برسونم.

چون خودم منتظر هستم تا بتونم بازیش کنم.اینم بگم که توی این لینک تورنت پچ بازی برای XP هستش و نیازی نیست که غصه بخوریم که باید روی 98 بازیش کنیم.

ممنون از کین عزیز به خاطر داستان رزیل .روحی با قدرتی فراموش نشدنی ;) ;) :p :p

خداحافظ
 
آخرین ویرایش:

Kain

کاربر سایت
Sep 25, 2005
1,113
نام
مصطفی
نوشته شده توسط Hellgate:london:
سلام

جناب کین عزیز ،

میبینم خوب توی لفافه حرفتونو به این رزیل میزنی.باشه.ایرادی نداره.;) ;) :(( :((

یه چیزی بگم در مورد بازی Legacy of Kain :Blood Omen که گفته بودم دارم دانلودش میکنم از سایت های تورنت.

این عکس رو ببینید :



توی این هفته جاری حسابی سیدش اومده بود پایین.و تا الان به 69 درصد رسیده.ولی از دیشب سیدش خیلی خوب شده بود.و رفتم باز توی کارش.

به مجض اینکه تموم بشه حتما دوستان رو خبر میکنم.که یه جوری به دستشون برسونم.

چون خودم منتظر هستم تا بتونم بازیش کنم.اینم بگم که توی این لینک تورنت پچ بازی برای XP هستش و نیازی نیست که غصه بخوریم که باید روی 98 بازیش کنیم.

ممنون از کین عزیز به خاطر داستان رزیل .روحی با قدرتی فراموش نشدنی ;) ;) :p :p

خداحافظ
سلام .
ما خارج از بحث بازی مخلص رازیل هم هستیم . :love:
بابت Blood Omen هم ممنون . دستت درد نکنه . منتظر خبرت هستم . فقط تو سیدی که میزنی پچ یادت نره ! :cheesygri
میگم از این داستان چقدر استقبال شده !! :(( :((
 

parham_safa

Rossonero
مدیر انجمن
Sep 24, 2005
8,310
نام
پرهام
سلام
مصطفی دستت درد نکنه .
حالا کی بعدیش رو میذاری ؟
من منتظرم .
=====
محمدرضا منم این بازی رو میخوام هاااااااا .
خبرم کن .
 

sina_unl

کاربر سایت
Oct 27, 2005
2,065
نام
سینا
می گم مصطفی دمت گرم منتها کاش آخرشم معنی کرده بودی ولی اگر کسی بازی کرده باشه و با لحن موبیوس بخونش خیلی حال می ده
در ضمن بعدی رو هم سعی کن زودتر بزاری مخلصیم
گفتم شاید مثل این mortal kombat که هر دفعه یکی رو میکشم و میگن بازی تموم شد و بعد دوباره یه شماره جدید رو میکنن و طرف رو یه جوری زندش میکنن اینم همینجوری بشه .
پرهام جون اگه حرفی داری بیا تو تاپیک مربوطه تا ترتیبت رو بدم
 

parham_safa

Rossonero
مدیر انجمن
Sep 24, 2005
8,310
نام
پرهام
سلام
پرهام جون اگه حرفی داری بیا تو تاپیک مربوطه تا ترتیبت رو بدم
نه . قربونت .
من تو محله شما نمیام . جونم رو دوست دارم .
39.gif

=====
مصطفی هر شب میام میگم داستان بعدی چی شد تا زوتر بذاریش .
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر