نگاهی متفاوت به Witcher III - ایده های زیاد و شلوغ ولی نا کارآمد در اجرا

dragonslayer

کاربر سایت
Jul 22, 2012
534
نام
محمدرضا
پس قبول داری که این امکان وجود داره که گرالت در نیاد ، از طرفی اون شخصیت آزاد هم که میخوای در نمیاد ؟
بله ، امکانش هست ولی همون طور که قبلا هم گفتم از این بابت انتقادی به بازی وارد نیست .
 

saphire

کاربر سایت
Dec 9, 2007
2,578
نام
امیرحسین
در مورد نقدت از مبارزات بازی حرفی ندارم، ولی شما با اینکه دوست داری کاراکترت دقیقا گرالت باشه ولی از اون طرف هیچ ایده ای نداری که گرالت و ویچر ها کی هستن. کنتراکت ها قرار نیست تکراری نباشن، همون لمبرت که کاراکتر خوبیه به گفته خودت موقع گیر دادن به ویچر ها و زندگیش داشت می گفت بیشتر ویچر ها بعد 1-2 سال کشتن Drowner ها برای 30 کراون به ازای هر سر مردن. تازه این کنتراکت هایی که الان می بینم خیلی جذاب تر از چیزی هستن که باید باشن. زمانی که سری ویچر داره اتفاق می افته ویچر ها یه سری آدم هایی هستن که نقششون رو تو جامعه انجام دادن و به قولی عقب افتاده هستن از نظر تاریخی و لزومی به بودنشون نیست. جمعیت Monster ها به شدت کم شده و تنها دلیلی که اینقدر هیولا توی بازی هست اینه که بازی Walking Simulator نشه. از اون طرف کنتراکت ها شغل ویچر ها هستن و اگه یکی پول بده که برو این یه Drowner تنها که در حال مرگه رو بکش گرالت کتاب قطعا می ره می کشه و کاری به حوصله سر بری نداره، چون راه در آمد ویچر ها و دلیل ساخته شدنشون توسط جادوگر ها همینه.
شما بازی RPG رو اومدی نقد کردی می گی چرا بازی حق انتخاب داده! مثل اینه من ماشین نقد کنم بیام بگم چرا هم گاز داره هم ترمز، اینا که ضد همدیگه هستن! اگه دوست داری مثل خوب گرالت باشی کاری نداره، تصمیم هایی بگیر که گرالت می گیره. در واقع مشکل خودتو به بازی نسبت دادی شما!
با رابطه تریس و ینیفر مشکل داشتی و گفتی که فضا یهو از جنگ عشقی می شه. مشکلش چیه این مورد دقیقا؟ بعد هم گفتی مثلث عشقی نیست اصلا. باز هم می بینیم که هیچ ایده ای نداری که گرالت کی هست. اگه می خوای گرالت باشی اصلا مثلث عشقی وجود نداره، تریس یه آدم عوضیه که با اینکه می دونست تو با ینیفر بودی اما بهت نگفت و خودتو بهش چسبوند، همونطوری که قبلا این کار رو می کرد تو کتاب ها.

گفتی کاراکتر ها عمق ندارن، منظورت از عمق چیه؟ بلادی بارون رو داریم که خودت گفتی و به شدت کاراکتر پر مغزیه. لمبرت هست که حالش از ویچر بودن بهم می خوره ولی چاره ای نداره. آوالاک هست که به شدت مرموزه و تا آخر بازی متوجه نمی شی هدفش چیه و نمی دونی باید بهش شک کنی یا نه و توی کوئست جانبی با سیری هدفش رو متوجه می شی.
ینیفر هست که به شدت از گرالت و تریس مخصوصا تریس عصبانیه ولی به خاطر سیری می ره از تریس کمک می گیره که حس مادریش به سیری رو نشون می ده، از اون طرف رابطش با گرالت پیچیده شده و نمی دونه به خاطر آرزوی گرالته یا واقعا همدیگه رو دوست دارن و خیلی هم آدمیه که دوست داره رییس باشه و تا قبل از اجرا به کسی نمی گه می خوام چی کار کنم. تریسه که به گرالت و ینیفر خیانت کرده و خودشو به گرالت تحمیل کرده و خودشم اینو می دونه، ولی خوب گرالت رو خیلی دوست داره و زور می زنه که رابطه ای که توی 2 نسخه قبل داشتن رو خفظ کنه؛ از اون طرف داره جونشو به خاطر سیری که یه جورایی خواهرش می شه به خطر می اندازه و مستقیم می ره وسط ویچ هانتر ها و شکنجه هم تحمل می کنه، بازم می بینیم که به خاطر زنده موندن میج های نوویگراد جونشو به خطر می اندازه و از شهر خارجشون می کنه.
دندلایون رو داریم که به شدت آدم خود شیفته و Womanizer ـیه، ولی می بینیم که داره آدم می شه و می خواد بشینه پای زندگی و کابارش. بهترین دوست گرالته و جدیدا Soul Mateـش رو پیدا کرده، یه شاعر و خواننده به اسم پریسیلا، خود کاراکتر پریسیلا زیاد عمق نداره ولی بار اولی که می بینیش جوریه که تا آخر عمرت یادت می مونه. بگذریم، دندلایون وقتی می بینه که به پریسیلا حمله شده به شدت عصبی می شه و در نهایت اوج صمیمیت این دو نفر رو جایی می بینیم که دندلایون به گرالت می گه کسی که این کار رو کرده بکش و گرالت هم بدون هیچ حرفی دست به کار می شه، کسی که همیشه گفته من قاتل مزدور نیستم! میزان دوست داشتن پریسیلا رو هم نشون می ده.
کاراکتر های اسکلیگه رو داریم که واقعا جالب هستن. سریس هست که به شدت باهوشه و می خواد توی جامعه مرد سالار اسکلیگه خودشو ثابت کنه، ولی چون زنه و جنگیدن خیلی بلد نیست کسی جدیش نمی گیره و راه ثابت کردن خودش صلح آمیزه. برادرش هیالمار هست که نقطه برعکس خواهرشه، به شدت کله خره و همه چی رو از راه زور حل می کنه و جنگیدنش هم خیلی خوبه و می خواد با کشتن خودشو ثابت کنه. سیری هم که دیگه گفتن نداره که خیلی خوبه:D
خیلی های دیگه هستن(کایرا (سانسور شده) متز، فیلیپا آیلهارت، ورنون روچ، سیگیسموند دیگسترا و ارمیون و ...) و شاید تنها کاراکتر مزخرفی که داشت افراد Wild Hunt بودن که هیچ چیز خاصی نداشتن و کلا Villain بازی اصلی به شدت مزخرف بود:| که از اون طرف توی DLC ها واقعا جبران کردن و توی HoS ما Gaunter o'Dimm رو داشتیم که واقعا یکی از بهترین شخصیت های منفی بود که دیدم (و تنها شخصیت سیاه مطلق بازی، در واقع خود سیاهیه که به شکل انسان در اومده گانتر اودیم:D) و BaW هم یکی از خاکستری ترین داستان ها بود و کلا آدم خوب و بد مطلق نداشت. اگه کاراکتر های ویچر 3 عمق ندارن فکر کنم کلا 10 تا کاراکتر عمق دار باشن تو کل بازی ها:D
 

YAKUZA_2

کاربر سایت
Nov 3, 2008
1,387
اگه بخوام بین مبارزات The Witcher III و Bloodborne که هر دوتاشونو تجربه کردم مقایسه ای انجام بدم BB از نظر جنگهای تن به تن 2 سرو گردن بالاتر از TW3 قرار داره که همین یه قلم خودش یکی از مهمترین عوامل موندگاری و بالا بردن ارزش تکرار یک گیمه که TW3 همچین چیزی رو نداره.طراحی هنری BB هم در نوع خودش کم نظیره.همینطور دشمنای توی TW3 که هیچ حرفی در برابر Bloodborne ندارن و تو این موردم بلاد دست کاملا برتر رو داره.گرچه تلاش CD Projekt برای افزایش کیفیت TW3 عالی و تحسین برانگیز بوده.
 

Ramyn

کاربر سایت
Jan 15, 2013
87
نام
رامین
هر کسی بسته به علایقی که داره میتونه با این بازی ارتباط بگیره و باهاش زندگی کنه یا اواسط بازی ببوسدش و بگذاردش کنار. این بازی با انتخاب هایی که پیش روت میگذاره اجازه میده تا خود واقعیت باشی و با توجه به نتایج انتخابی که برگشت پذیر هم نیست میتونی متوجه بشی تو دنیای واقعی هم این تصمیم گیری ها میتونه چه عواقبی رو برات به دنبال داشته باشه. من هنوز خودم رو نبخشیدم وقتی گول پرتره زیبای اون سه عفریته نفرت انگیز (The Ladies of the Wood)رو خوردم و وقتی با ظاهر واقعیشون روبرو شدم و بچه هایی که قربانی کرده بودند اشک تو چشمام جمع شد و به خودم قول انتقامی سخت رو دادم و انجامش هم دادم. بدتر از همه اون جاش بود که اون بچه هایه یتیم جنگ قبلش تو مسیر یک جا ازم خواستند که کمی بهشون پول بدم ولی من لعنتی همه پولم رو خرج آپگرید اسلحه کرده بودم و هیچی نداشتم بهشون بدم و وقتی برگشتم تا بهشون کمک کنم کلبشون خالی بود و رفته بودند, کجا؟ پیش اون سه تا عفریته لعنتی که قربانیشون کرده بودند و اونجا بود که با درک این موضوع واقعا گریه کردم. من لحظات خیلی قشنگی رو داخل بازی تجربه کردم مثل خط داستانی بلادی بارون, خط داستانی Keira Metz , و اونهایی که اسمشون رو یادم نیست ولی از یک جایی دیگه نتونستم بازی رو ادامه بدم یک سری مسایل تو بازی برام قابل هضم نبود مثل وجود Drowners کنار آب دقیقا چسبیده به کلبه روستایی ها یا ارواح خبیث کنار محل زندگی آدمها و مسایل دیگه که باعث شد بازی رو تا دو سومش بیشتر ادامه ندم
 
  • Like
Reactions: amooei

amooei

کاربر سایت
Nov 14, 2013
195
هر کسی بسته به علایقی که داره میتونه با این بازی ارتباط بگیره و باهاش زندگی کنه یا اواسط بازی ببوسدش و بگذاردش کنار. این بازی با انتخاب هایی که پیش روت میگذاره اجازه میده تا خود واقعیت باشی و با توجه به نتایج انتخابی که برگشت پذیر هم نیست میتونی متوجه بشی تو دنیای واقعی هم این تصمیم گیری ها میتونه چه عواقبی رو برات به دنبال داشته باشه. من هنوز خودم رو نبخشیدم وقتی گول پرتره زیبای اون سه عفریته نفرت انگیز (The Ladies of the Wood)رو خوردم و وقتی با ظاهر واقعیشون روبرو شدم و بچه هایی که قربانی کرده بودند اشک تو چشمام جمع شد و به خودم قول انتقامی سخت رو دادم و انجامش هم دادم. بدتر از همه اون جاش بود که اون بچه هایه یتیم جنگ قبلش تو مسیر یک جا ازم خواستند که کمی بهشون پول بدم ولی من لعنتی همه پولم رو خرج آپگرید اسلحه کرده بودم و هیچی نداشتم بهشون بدم و وقتی برگشتم تا بهشون کمک کنم کلبشون خالی بود و رفته بودند, کجا؟ پیش اون سه تا عفریته لعنتی که قربانیشون کرده بودند و اونجا بود که با درک این موضوع واقعا گریه کردم. من لحظات خیلی قشنگی رو داخل بازی تجربه کردم مثل خط داستانی بلادی بارون, خط داستانی Keira Metz , و اونهایی که اسمشون رو یادم نیست ولی از یک جایی دیگه نتونستم بازی رو ادامه بدم یک سری مسایل تو بازی برام قابل هضم نبود مثل وجود Drowners کنار آب دقیقا چسبیده به کلبه روستایی ها یا ارواح خبیث کنار محل زندگی آدمها و مسایل دیگه که باعث شد بازی رو تا دو سومش بیشتر ادامه ندم
اشتباه كردى دوست عزيز، مخصوصا اگه دى ال سى hearts of stone رو از دست دادى شديدا بهت توصيه ميكنم بازيش كنى، شما كه گيراى داستان شدى اين دى ال سى محشر بود و سرشار از رمز و راز.
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر