بیوگرافی Ada Wong

BEHZAD WESKER

کاربر سایت
Jan 13, 2014
2,053
نام
بهزاد
تاریخ تولد: 1974
سن: 40
ملیت: چینی - آمریکایی
مشغله : جاسوسی صنعتی، برای کمپانیی که رقیب آمبرلا میباشد و وابسه به "سازمان سوم" است.
وضعیت: زنده
گروه خونی : AB
قد: 173cm
اولین حضور: رزیدنت اویل 2
آخرین حضور: رزیدنت اویل 6
صداپیشه گان:

Sally Cahill - RE 2 , RE 4 , DC

Megan Hollingshead - UC

Courtenay Taylor - ORC , RE 6 , RE:Da
بازیگر سری فیلم ها : Li Bingbing
موشن کپچر:

Mayuko Maruoka - RE 4

Michelle Lee - RE 6

Jolene Andersen - RE:Da
[FONT=&amp]تاریخ تولد: 1974[/FONT]
[FONT=&amp]سن: 40[/FONT]
[FONT=&amp]ملیت: چینی - آمریکایی[/FONT]
[FONT=&amp]مشغله : جاسوسی صنعتی، برای کمپانیی که رقیب آمبرلا میباشد و وابسه به "سازمان سوم" است[/FONT].
[FONT=&amp]وضعیت: زنده[/FONT]
[FONT=&amp]گروه خونی[/FONT] : AB
[FONT=&amp]قد: 173[/FONT]cm
[FONT=&amp]اولین حضور: رزیدنت اویل 2[/FONT]
[FONT=&amp]آخرین حضور: رزیدنت اویل 6[/FONT]
[FONT=&amp]صداپیشه گان[/FONT]:
Sally Cahill - RE 2 , RE 4 , DC
Megan Hollingshead - UC
Courtenay Taylor - ORC , RE 6 , RE:Da
[FONT=&amp]بازیگر سری فیلم ها[/FONT] : Li Bingbing
[FONT=&amp]موشن کپچر[/FONT]:
Mayuko Maruoka - RE 4
Michelle Lee - RE 6
Jolene Andersen - RE:Da


[FONT=&amp]
181050_611827868830661_127767261_n.jpg

[/FONT]

ایدا ونگ که به طور مستعار با نام "زن قرمز پوش" شناخته میشود یک مامور مخفیست که در چین تمرین دیده. او که در ابتدا مامور خصوصی بود توسط کمپانیی نامشخص که رقیب اصلی شان آمبرلا بود استخدام و به دنیای فتنه ، خیانت و دسیسه شرکت ها کشیده شد. اکنون که آمبرلا از بین رفته رقیب اصلی این شرکت گمنام، شرکتی گمنام دیگر (!) تحت عنواند "سومین سازمان" است.

بیوگرافی
اوایل زندگی / شغل
"من دارم سعی میکنم دوست پسرم رو پیدا کنم ... اسمش جان هست."

زندگی ایدا قبل از سال 1998 یک معمای کامل است. قومیت و ملیت او نامشخص باقی مانده و حتی مکان و زمان تولدش نیز نامشخص است. حتی تاریخ تولد موجود از او نیز به نظر میرسد واقعی نباشد. در سال 1998 ایدا جاسوسی شرکتی بود که برای رقیب ناشناخته آمبرلا کار میکرد که قصد داشت تمامی سلاح های زیستی-شیمیایی و تمامی نمونه های ویروس را بدست آورد. او همچنین قاتلی تمرین دیده بود که به چندین نوع اسلحه و تکنیک های مبارزه تسلط کامل داشت. به نظر میرسد که ایدا به دلایل شخصی به این کمپانی پیوسته باشد.

او برای نفوذ به آزمایشگاه آرکلی، که در زیر قصر اسپنسر در کوهستان های آرکلی بنا شده بود، فرستاده شد. در آنجا او طبق اهدافش با سر محقق آزمایشگاه یعنی جان کلمنت رابطه عاشقانه برقرار کرد تا بتواند برای کمپانی خودش اطلاعات بدزدد. جان نیز عمیقا عاشق ایدا شده بود، به طوری که از اسم او برای پسورد کامپیوترش استفاده کرده بود
جان زندگیش را بخاطر شیوع ویروس T که توسط جیمز مارکوس انجام شده بود از داد، و آخرین کارش نوشتن نامه خداحافظ برای ایدا بود که در آن از او خواسته بود تا علیه آمبرلا مدارکی جمع کرده و به عموم نشان دهد. هرچند که ایدا هیچ وقت آن نامه را نخواند زیرا در آن زمان در راکون سیتی نبود.

مدتی نیز او برای "درک سی سیمنز" کار میکرد، کسی که شیفته ایدا شده بود ( لامصب هرکی ایدا رو میبینه در یک نگاه مجنون میشه ). بعد از اینکه سیمنز بخاطر شیوع ویروس T تصمیم گرفت تا راکون سیتی را با بمب اتم یکسان کند، ایدا دیگر برای او کار نکرد. سیمنز که به شدت عاشق ایدا شده بود بعد از این کارش از کارلا رادامز برای تحقیقاتش استفاده کرد تا بتواند کلون ایدا را بسازد.

راکون سیتی (1998)
"اگه ویروس T اینکار رو کرده، ویروس G چی میشه؟!"


چندین ماه بعد، ایدا همانند مامور تیم U.S.S آمبرلا یعنی "هانک" از کارفرمایش دستور گرفت تا به شهر زامبی زده راکون سیتی رفته و نمونه ویروس G را از سازنده آن یعنی ویلیام برکین بدزدد.

ایدا ابتدا به ساختمان پلیس راکون سیتی رفت تا خبرنگاری به اسم بن برتولوچی که ادعا میکرد اطلاعاتی حیاتی درمورد شرکت آمبرلا دارد را پیدا کند. در هنگام جست و جویش درون ساختمان او با افسر بازمانده ای به اسم "لیان اس کندی" آشنا شد. با کمک لیان، آن دو توانستند تا بن را پیدا کنند، او خود را در سلول های زندان ، زندانی کرده بود تا از دست زامبی ها در امان باشد. بن به آن ها درمورد آمبرلا هیچ چیز نگفت، اما برایشان توضیح داد که چگونه از طریق سیستم آب و فاضلاب از شهر خارج شوند. لیان و ایدا به دنبال راهی برای رسیدن به سیستم فاضلاب بودند تا به یک باریکه بسته رسیدند. لیان به ایدا کمک کرد تا بتواند به آن طرف باریکه برود، و وقتی که به آن طرف رسید ناگهان با دختربچه ای به اسم شری رو به رو شد، شری بخاطر ترسش از دست ایدا فرار کرد. کمی بعد ویلیام برکین که حال بخاطر تزریق ویروس G به خودش ، هیولایی خطرناک شده بود به بن در زندان حمله کرده و او را به شدت زخمی کرد، بن قبل از مرگش نیز اسنادی را به آن دو نشان داد که دسیسه ای میان رئیس پلیس آیرونز و ویلیام برکین ، سازنده ویروس G ، را آشکار میکرد.

ایدا و لیان هر دو با همکاری هم بالاخره توانستند به سیستم آب و فاضلاب راه پیدا کنند، در راهشان با "آنت برکین" ، یکی از محققان آمبرلا و همسر ویلیام برکین" مواجه شدند، ایدا سعی کرد به دنبال او برود و در این بین آنت به سمت ایدا شلیک کرد، اما لیان به سرعت به میان پرید و بجای ایدا گلوله به او برخورد کرد. ایدا باز نیز به دنبال آنت برکین رفت و بالاخره با او رو در رو مواجه شد، آنت همه چیز درمورد ویروس G و اینکه چطور شهر به جهنم زامبی ها تبدیل شده را برای ایدا توضیح داد و سپس به او گفت که دوست پسرش جان کشته شده است. سپس هر دو با یکدیگر درگیر شدند که در پایان ایدا پیروز شد و آنت را از ارتفاع به پایین پرتاب کرد. ایدا از مهلکه گریخت و دوباره با لیان که حال بخاطر زخم گلوله وضعیت بدی داشت مواجه شد، او زخم های لیان را پانسمان کرد و هر دو به جست و جویشان ادامه دادند تا اینکه به "بالا بری" رسیدند، این بالا بر به یک آزمایشگاه زیرزمینی بسیار بزرگ مربوط به آمبرلا ختم میشد. اما قبل از اینکه بتوانند به آزمایشگاه برسند، ویلیام برکین جهش یافته به آن ها حمله کرده و ایدا را به شدت زخمی کرد. لیان سپس به مبارزه با ویلیام برکین پرداخت و بعد از نبردی سخت توانست او را شکست دهد، بعد از مبارزه ایدا که به هوش آمد، لیان در حالی که او را در آغوش گرفته بود، او را به محلی امن برد و سپس برای بررسی آزمایشگاه او را ترک کرد، بعد از رفتن لیان ایدا نیز بلند شد و به جست و جوی مربوط به خودش در آزمایشگاه ادامه داد، بعد از مدتی او به لیان رسید که در حال مبارزه با یک تایرنت مدل T-00 بود، لیان در وضعیت بدی قرار داشت و به همین خاطر ایدا وارد مبارزه شد و در این بین زندگی خودش را بخاطر لیان فدا کرد، او دوباره به شدت زخمی شده بود و در آغوش لیان (ظاهرا) جان داد.


بعد از این واقعه، ایدا حتی یک بار دیگر نیز جان لیان را نجات داد ! هنگامی که لیان درحال مبارزه با تایرنت مدل 103R بود، ایدا همانطور که در تاریکی بود برای لیان یک راکت لانچر پرتاب کرد تا بتواند هیولایی که برای مدتی زیادی در تعقیبشان بود را نابود کند. او موفق شد تا از آزمایشگاه به روش خودش خارج شده و دوباره به شهر بازگردد، او خود را به مسافرخانه "سیب" رساند ( یه نکته جالب درمورد این مسافرخونه اینه که اگه توی لیست مهمان ها دقت کنید اسم کلیر رو میبینید !)، ایدا قرار بود آنجا با یکی از کارکنان آمبرلا و رابط سازمان سوم ملاقات کند. وقتی که او وارد اتاق مورد نظر شد با کمال تعجب دید که فرد مورد نظر خودکشی کرده است، و حتی بدتر از آن اینکه آلبرت وسکر ایدا را به صورت آنلاین تماشا میکرد. وسکر ابتدا باور داشت که ایدا در ماموریتش شکست خورده تا اینکه او نمونه ویروس G را به وسکر نشان داد.

وسکر به او گفت که وقت زیادی ندارد زیرا تا ساعاتی دیگر شهر توسط یک موشک از روی زمین پاک خواهد شد، و اینکه یک هلیکوپتر در محلی مشخص حضور دارد و ماموریت دارد تا آخرین بازمانده آمبرلا را از شهر خارج کند ( که بعدا مشخص شد آن فرد سرگئی ولدمیر و یکی از مدیران اجرایی آمبرلا هست ).

وسکر برایش اسلحه هوکشات را فراهم کرد و اعلام کرد از اینکه توانسته با نمونه ویرس جان سالم بدر ببرد متاثر گشته. سپس ایدا به محل مورد نظر رفته و در راهش دسته بزرگی از زامبی ها را شکست داد و همچنین مجبور شد با یک تایرنت مدل R بر روی یکی از بزرگراه های شهر به مبارزه بپردازد. سپس او با استفاده از هوکشاتش توانست پایه هلیکوپتری که از بالای سرش میگذشت را گرفته و بالاخره از شهر خارج شود.
وقایع اسپانیا (2004)
"شاید یادت رفته باشه وسکر، من همیشه طبق قوانین تو بازی نمیکنم"


شش سال پس از وقایع راکون سیتی ، ایدا توسط آلبرت وسکر برای سازمان سوم استخدام شد و به یک روستای ناشناخته در اروپا که توسط آزموند سدلر، رهبر گروه مذهبی "Los Iluminados" تصاحب شده بود، فرستاده شد. ماموریتش این بود که یک نمونه مخصوص از انگل پلاگا که توسط خود شخص سدلر نگه داری میشد را بدزدد. به هنگام ماموریتش ایدا یک بار دیگر با لیان برخورد کرد، کسی که ماموریت داشت تا دختر رئیس جمهور ، اشلی گراهام ، را از دست همان گروه نجات دهد. در میان ماموریتش ایدا از شخصی به اسم لوییس سرا کمک گرفت، کسی که همه چیز را درمورد ویروس میدانست و حاضر بود به ایدا کمک کند تا نمونه ویروس را بدست آورد. بعد از به صدا در آوردن ناقوس کلیسا، ایدا به خانه رئیس روستا یعنی بیتورس مندز رفت، در حال خواندن کتابی بود که وسکر تماس گرفت و او را از محل اقامت لوییس باخبر ساخت.

او به سمت محل مشخص شده رفت اما متوجه شد که لویس و لیان هر دو توسط افراد روستا دستگیر و اسیر شده اند. ایدا به سمت خانه مندز بازگشت و درست موقعی که لیان درحال مبارزه با مندز بود سر سید و جان لیان را (طبق معمول ) نجات داد. اما به هر حال خودش گیر افراد مندز افتاد، مندز قصد داشت تا از ایدا به عنوان یک قربانی در جهت اهداف مذهبی گروهشان استفاده کند. به هر حال ایدا از دستشان فرار میکند و دوباره با لوییس برخورد میکند، او هنوز نمونه انگل را پیدا نکرده بود. ایدا دوباره با لیان ملاقت میکند و به دنبال آن مبارزه ای بینشان شکل میگیرد، پس از صحبتی کوتاه ایدا با استفاده از وسایل مخصوصش از دست لیان فرار میکند. وسکر با ایدا تماس گرفته و به او اطلاع میدهد که لوییس توانسته نمونه انگل را بدست بیاورد و محلش را به ایدا میدهد. اما ایدا دیر به محل میرسد و مشاهده میکند که لوییس به دستان سدلر کشته میشود.

وسکر یکی دیگر از ماموران وفادار خودش را وارد داستان میکند، جک کراوزر ، تا با ایدا برای اتمام این ماموریت همکاری کند. اما در این همکاری میان ایدا و کراوزر مشکلاتی پیش میاید، کراوزر به ایدا اعتماد نداشت و معتقد بود که او برای وسکر خطری جدی حساب میشود. حتی با توجه به اینکه ایدا اشاره میکند بیشتر از کراوزر با وسکر کار کرده، او اعلام میکند که حواسش به ایدا هست و قول میدهد که اگر ایدا باهوش بازی در بیاورد او را خواهد کشت. مدتی بعد وسکر به ایدا دستور داد تا لیان را از بازی خارج کرده و بکشد، ایدا بخاطر این دستور از دست وسکر عصبانی شد و حتی هیچ اقدامی برای انجامش نداد، عصبانیت ایدا وقتی بیشتر شد که فهمید وسکر ، به کراوزر دستور داده تا لیان را از صحنه خارج کند. در این هنگام ایدا ماموریت اصلی خود را نیمه کاره رها کرد و به سمت محل لیان برای نجاتش رفت و درست وقتی که کراوزر در یک قدمی کشتن لیان قرار داشت، جان او را نجات داد.
به طور کلی میشود گفت ایدا، مسئول بسیاری از اتفاقاتی بود که برای لیان در طول ماموریتش افتاد، اتفاقاتی مانند پازل ها، تله های خنثی شده و به همین صورت. اگرچه ماموریت ایدا بدست آوردن نمونه اصلی و جامع انگل پلاگا بود، اما هدف اصلیش این بود که خود را در سازمان مرموزی که به عنوان مامور دو جانبه واردش شده بود جا بدهد و همچنین در کنار آن علیه سازمان سوم و وسکر توطئه میچیند. مسلما، اگر بخاطر نقش ایدا در پشت صحنه نبود، ماموریت لیان در چندین جای مختلف با شکست مواجه میشد. او همچنین گاهی اوقات به لیان در نبرد هایش کمک میکرد و حتی او را از پیشرفت انگل در بدنش نجات داد.

درست قبل از اینکه ایدا به نقطه اوج ماموریتش برسد، ناگهان چیزی که از کراوزر باقی مانده بود به او حمله میکند، کراوزر کاملا از نبرد قبلیش با لیان ضرب دیده و مجروح بود. ایدا نیز زحمت تمام کردن کار را به خودش داده و وارد نبردی میشود تا کراوزر را برای همیشه از صحنه خارج کند، کرازور اکنون کاملا توسط انگل تصرف شده و خوی انسانی ندارد. ایدا که قبل از این روی ویروس تحقیقاتی داشته و نحوه تبدل شدن را از نزدیک مشاهده کرده بود کاملا سر تر از کراوزر عمل کرد و به راحتی او را کشت. کمی بعد از این واقعه ایدا دوباره به کمک لیان و اشلی رفته و با خراب کردن راه خروجی سالنی، دست سدلر را از رسیدن به آن دو کوتاه میکند ! هرچند که با این کار خودش و سدلر در یک اتاق باقی میمانند. نبردی بین آن دو رخ میدهد، در این نبرد ایدا با شکل انسانی سدلر به مبارزه میپردازد. سدلر از قدرت و هوش بالایی برخوردار بود و به اندازه زیادی ایدا را در چالش قرار میدهد اما ایدا در نهایت موفق میشود تا با استفاده از مهارت های خودش بر سدلر غلبه کند، اما این پایان ماجرا نبود سدلر به سرعت دوباره بهوش آمده و بر ایدا غلبه میکند.

سدلر از ایدا به عنوان طعمه برای گیر انداختن لیان استفاده میکند، اما با کمال تعجب متوجه میشود که انگل پلاگا از بدن لیان پاک شده و او به راحتی ایدا را از دام سدلر آزاد میکند. لیان وارد نبرد سختی با رهبر گروه مذهبی میشود و از آن طرف ایدا نیز در یک مسابقه زمانی به دنبال اسلحه ای قدرتمند میگردد تا به لیان کمک کند. او پس از شکست دادن گله ای از دشمنان معمولی سرانجام موفق میشود تا راکت لانچری شخصی سازی شده و قدرتمند پیدا کند، او راکت لانچر را در زمانی بسیار حیاطی و مهم نبرد به لیان میدهد و او نیز با استفاده از آن سدلر را یک بار برای همیشه از بین میبرد.

پس از نبرد ایدا نمونه انگل را به زور از لیان میگیرد، پس از آن نیز با دادن کلید یک جت اسکی به لیان، راهی برای فرار از جزیره برایشان فراهم میکند در حالی که خودش به وسیله هلیکوپتری که سازمان سوم برایش فرستاده شده بود از جزیره فرار میکند. همانطور که او در حال دور شدن از جزیره است، نور گرم آفتاب در حال طلوع به او آرامش میدهد هرچند که او نمیتواند دست از فکر کردن به این مسئله بردارد که نبرد اصلی تازه شروع شده است.
اون نمونه اصلی انگل را بدست آورده و ماموریتش تکمیل شده است، وسکر نیز از آن طرف یک قدم به احیای دوباره آمبرلا نزدیک شده. اما ایدا وسکر را گول میزند و نمونه جعلی ویروس را برایش میفرستد، هرچند که میدانست وسکر احمق نیست و به زودی خواهد فهمید. وسکر نیز بعد از فهمیدن این مسئله با استفاده از جسد جک کراوزر نمونه اصلی ویروس را بدست میاورد.

وقایع اسلوانیای شرقی 2011
"من از طرف BSAA اینجا فرستاده شدم، اسم من ایدا وانگ هست"

ایدا اولین بار هنگامی دیده می شود که در حال معرفی خودش به رئیس جمهور اسلوانیای شرقی ، اسوتلانا بلیکوا ، و بزرگان مملکت است. او مدعی می شود که توسط سازمان ملل، بخش مبارزه با بایوتروریسم به عنوان محقق ویژه فرستاده شده است. او اطلاعاتی درمورد B.O.W هایی که در جنگ استفاده می شوند فراهم می کند و اینکه تنها یک راه برای کنترل آن ها وجود دارد و آن هم از طریق ارتباط "ارباب و برده ای" است که به وسیله انگل پلاگا صورت می گیرد.

در شب، ایدا برای ملاقات با لیان از قصر بیرون می رود، که در آنجا مبارزه کوتاهی بین آن دو شکل می گیرد. در ابتدا لیان فکر می کند ایدا کسی ـست که مسئول شیوع انگل پلاگا در این منطقه است، اما ایدا این مسئله را انکار کرده و می گوید که هیچ علاقه ای به محصولات معیوب ندارد و اینکه اگر مردم به پایتخت حمله کنند، کار او بسیار راحت تر خواهد شد. ایدا قبل از اینکه به وسیله اسلحه مخصوصش فرار کند به لیان هشدار می دهد که شهر به زودی پاکسازی خواهد شد. در این زمان، اسوتلانا از طریق منشی اش میفهمد که کسی به نام ایدا وانگ برای BSAA کار نمی کند. صبح روز بعد، در حالی که هر دو نشسته بودند و چایی می خوردند، ناگهان منشی رئیس جمهور اسلحه خود را به سمت ایدا نشانه می رود. اسوتلانا شروع به بازجویی از ایدا کرده و می پرسد که برای چه کسی کار میکند، ایدا نیز به سادگی میگوید جواب این موضوع را به اختیار تخیل اسوتلانا می گذارد.

ناگهان ایدا منشی را خلع سلاح کرده و وارد مبارزه تن به تن با رئیس جمهور می شود، که در این مبارزه در می یابد شایعاتی که درمورد رزمی کار و استاد بودن اسوتلانا وجود داشته واقعی بودند. با اینکه ایدا سعی می کند رئیس جمهور را شکست دهد اما حریفش قدر تر بود، بخاطر همین ایدا به فکر فرار میفتد ولی در خروجی توسط در آهنی دیگری بسته شده و او متوجه م یشود که این اتاق در حقیقت آسانسوری مخفی به سمت آزمایشگاهی زیر زمینی ـست.

کمی بعد، ایدا به هوش آمده و خود را اسیر و از سقف آویزان می بیند، ولی با استفاده از چاقویی که در پاشنه کفشش مخفی کرده بود خود را آزاد می کند. او به دنبال راه خروج می گردد که با لیان برخورد میکند، آن دو باهم محل ذخیره انگل های پلاگا را که مانند کندوی زنبور عسل بودند پیدا میکنند. پس از چند لحظه ناگهان هر دوی آنها توسط اسوتلانا و نیرو های امنیتی اش محاصره می شوند، اما ایدا با زرنگی برق های آزمایشگاه را قطع کرده و از مهلکه می گریزد. در حالی که لیان با بادی و تایرنت ها مبارزه می کرد ایدا همچنان مخفی ماند و فقط در آسانسوری که به خارج از آزمایشگاه منتهی می شد را برای لیان باز کرد. در پایان ما ایدا را در حال صحبت با مردی ناشناس میبینم، ایدا می گوید که نمونه انگل را بدست آورده اما هنوز تصمیم نگرفته که برایش بفرستد یا نه. صدای تایپ کردن مرد شنیده می شود، و ایدا نیز به شوخی می گوید از آن مجوز دستگیری بین المللی که به پرونده اش اضافه شده خوشش آمده .
وقایع نئو آمبرلا 2013-2012

"اگه دلش بازی میخواد، گیرش میاد ، اونم با ایدا وانگ واقعی"

در سال 2013 ، کارلا رادامز در پوششِ جعلیِ همکارِ قدیمیِ ایدا یعنی درک سیمنز ، با ایدا تماس میگیرد و او را از زیردریایی ای در شمال دریای اطلس با خبر می سازد و می گوید که اطلاعاتی در آن زیردریایی هست که برای ایدا جالب خواهد بود. پایه و اساس زیردریایی جوری ساخته شده بود که فقط به صدا و اثر انگشت ایدا جواب دهد. سپس کارلا در پوشش مخفی خود دوباره به ایدا زنگ زده و از او می پرسد که آیا چیز جالبی پیدا کرده یا نه . سپس با حالت تمسخر می گوید ایدا هنوز این موضوع را نفهمیده که فردا ایالات متحده از حملات بیوتروریستی زجر خواهد کشید ، و به دنبالش چین و همینطور دیگر کشور های بزرگ دنیا به همان سرنوشت دچار خواهند شد. ایدا جهت تحقیق درمورد نقشه های سیمنز به کلیسای " تال اوکس " که در حقیقت آزمایشگاه مخفی سیمنز بود می رود. ایدا به نوعی راهش را به مقبره های کلیسا باز میکند که در آنجا لیان، هلنا و دبرا هارپر را پیدا میکند. دبرا که به ویروس C مبتلا شده و در حال بیرون آمدن از وضعیت " پیله " بود ، ایدا با شلیک تیر و کمانش به ظاهر او را کشت و خود را به لیان و هلنا نشان داد. ایدا چهره متعجب لیان را که دید به طعنه گفت که انگار او یک روح را دیده است.

ناگهان سقف مقبره شروع به ریزش می کند و در همان زمان نیز دبرا به هوش میاید، پس از مبارزه ای کوتاه ، دبرا محکم چنگال هایش را به زمین می زند و به همین دلیل آن ها به طبقات پایین تر سقوط میکنند. زمانی که آن سه به دنبال راه فرار از مقبره ها می گشتند، ایدا حلقه خانوادگی سیمنز را که قبلا پیدا کرده بود به لیان داده و می گوید که بعدا به کارش خواهد آمد. دبرا دوباره به میدان مبارزه آمد و نبردی بین آن ها صورت گرفت. وقتی که شکست خورد دوباره چنگال هایش را به زمین زد و باعث شد بیشتر و بیشتر به طبقات پایین تر سقوط کنند. هر سه باهم سوار یک گاری معدن شدند و به وسیله ریل ها به دنبال راه فرار در تونل ها حرکت کردند. دبرا دوباره خود را به آن ها رساند و یک بار دیگر مبارزه از سر گرفته شد، وقتی که گاری با سرعت به انتهای خط برخورد کرد، ایدا و لیان بر روی یک بلندی فرود آمدند در حالی که هلنا و دبرا کمی پایین تر در لبه یک پرتگاه افتاده بودند، ایدا و لیان هر دو به سمت دبرا شلیک کرده و باعث میشوند که او لیز خورده و به سمت پرتگاه بیفتد، هلنا نیز ابتدا سعی کرد خواهرش را نجات دهد اما حال که فهمیده بود نجاتی در کار نیست ، با رها کردن او باعث شد دبرا به عمیق ترین مناطق مقبره سقوط کند.


بعد از اینکه هلنا اعتراف کرد که به سیمنز در حمله به محل اقامت رئیس جمهور کمک کرده، ایدا جواب داد سیمنز دقیقا همان مردی است که می شناخته. او به لیان و هلنا هشدار داده و میگوید آنها در مقابل کسانی قرار گرفته اند که آمریکا را هدایت و رهبری میکنند، در همان زمان کارلا دوباره با او تماس میگیرد و ایدا نیز به وسیله اسلحه قلاب انداز خود ، آن دو را ترک می کند. ایدا تماس را جواب داده و کارلا به او محل آزمایشگاه را نشان می دهد، ایدا محل مورد نظر را پیدا کرده و در آنجا ویدئویی که نحوه تولد کلونش را نشان می دهد را می بیند و متوجه می شود که چرا لیان آنقدر گیج شده بود. با دیدن انگشتر سیمنز در پایان ویدئو، ایدا متوجه می شود که تمام این مدت کارلا بوده است که در لباس سیمنز با او تماس میگرفته. وقتی که کارلا دوباره با او تماس می گیرد، ایدا به او می گوید که قضیه را فهمیده، او دلیل میاورد که سیمنز و خانواده می خواهند دنیایی پایدار بسازند اما کارلا قصد نابودی دنیا را دارد. کارلا نیز لبخندی زده و میگوید دنیا در پایان ، ایدا وانگِ واقعی را بخاطر این مسئله مقصر خواهد دانست و سپس تماس را قطع می کند. ایدا که متوجه شده کارلا به دنبال بازی است، تصمیم میگیرد تا در بازی شرکت کرده و رقیب را کنار بزند.سپس ایدا به سیمنز زنگ زده و ماجرای نابودی دنیا توسط کارلا را تعریف می کند، سپس بمبی در آزمایشگاه قرار داده و با رفتنش آنجا را نابود می کند.


کمی بعد در لانگشیانگ ، ایدا متوجه م یشود که ماموران BSAA درحال تعقیب کارلا به سمت بندر هستند، جایی که کشتی باری کارلا در آنجا قرار داشت. او نیز به همان سمت حرکت می کند اما در راه جیک و شری را درحال مبارزه با یک جاوو بسیار خطرناک میبیند، خود ایدا نیز کمی قبل با آن جاوو مبارزه کرده بود. ایدا نیز تصمیم میگیرد بخاطر چیز هایی که پدر و مادر آن دو به او داده بودند کمی کمک شان کند، بنابر این همانطور که هویت خود را مخفی نگه داشته بود در مبارزه با آن B.O.W ، جیک و شری را همراهی می کند.

پس از مبارزه ایدا به سمت کشتی باری رفته و به راحتی وارد آن می شود، در آنجا سعی میکند از دست کریس ردفیلد و پیرس نیوانس دوری کند، زیرا آنها او را با ایدا ـی که دنبالش بودند اشتباه می گرفتند. ایدا خودش را به اتاق اصلی کشتی رسانده و در آنجا فایلی پیدا می کند که در آن اطلاعاتی راجع به کارلا رادامز، قبل از تبدیل شدنش به کلون ایدا وجود داشت. ناگهان ایدا صدای هلیکوپتری را شنید، به دنبال صدا از اتاق خارج شد و ناگهان کارلا را دید که از طبقات بالاتر کشتی سقوط کرده و با برخورد به زمین کشته می شود. وقتی که ایدا به بالای سر جسد کارلا می رسد، میگوید که این تنفر کارلا نسبت به سیمنز بود که مجبورش کرد تمام چیز هایی که سیمنز ساخته بود را نابود کند، و اینکه اگر کارلا برای انتقام فقط سراغ خود سیمنز میرفت در این راه به او کمک میکرد. ناگهان ایدا شوکه می شود، زیرا کارلا محفظه نگهدارنده ویروس C را رها کرده و شروع به تغییر شکل دادن و جهش به لجن و گِل سفید می کند، قبل از اینکه کارلا بتواند به او حمله کند، ایدا سریعا به داخل کشتی فرار کرده و با بستن در آهنی پشت سرش سعی می کند خود را نجات دهد، اما کلونش قوی تر از این حرف ها بود و به داخل کشتی برای کشتن ایدای واقعی نفوذ کرد. کارلا به تعقیب ایدا ادامه میدهد و با تبدیلِ در و دیوارِ کشتی به لجن و گِلِ سفید ، با او مبارزه میکند. ایدا در انتها بالاخره موفق به شکست او می شود، او به محفظه های گاز نیتروژن شلیک میکند و به همین دلیل بدن کارلا خشک و شکسته می شود. وقتی که ایدا درحال فرار از کشتی به وسیله هلیکوپتر بود مشاهده میکند که کریس و پیرس نیز به وسیله جت درحال فرار هستند، در آن زمان ایدا می گوید که کار پاک کردن گندکاری کارلا را به آن دو واگذار می کند.

همانطور که او درحال پرواز به سمت برج چهارگانه بود، هرج و مرج داخل خیابان ها را می بیند و می گوید که کارلا درمورد برپا کردن جهنم بر روی زمین شوخی نمی کرد. کمی بعد او با لیان و هلنا رو به رو شده و به آنها کمک می کند تا از دست گله زامبی ها فرار کنند. بعد از شکست دادن چندین هلیکوپتر که توسط جاوو ها هدایت می شدند، ایدا بالاخره به برج می رسد و در آنجا دوباره لیان و هلنا را می بیند که درحال مبارزه با سیمنز بودند. سیمنز به شدت از دست ایدا بخاطر کاری که با او کرده بود خشمگین بود ، درحالی که مقصر اصلی کارلا بود. او به اندازه یک دایناسور عظیم جهش کرده بود، اما توسط آن سه نفر شکست داده شد. سپس ایدا به لیان اشاره کرد تا به بالای برج برود و خودش نیز با هلیکوپتر به آن سمت پرواز کرد. بعد از اینکه بر روی سقف برج فرود آمد، جعبه کوچک آرایش که داخل آن تراشه کوچکی مخفی شده بود را در هلیکوپتر گذاشت . در آن تراشه اطلاعاتی بود که جنایات و گناهان سیمنز را نشان میداد و بی گناهی لیان و هلنا را ثابت می کرد.

او همچنین یک راکت لانچر هم کنار هلیکوپتر گذاشت تا لیان بتواند از آن در مبارزه با سیمنز استفاده کند. سپس او به سمت پایین برج رفت، در راهش مشاهده کرد که سیمنز در حال تعقیب هلنا و لیان می باشد، او به آن ها کمک کرد و با ایجاد حواس پرتی های مختلف ، مرد جهش یافته را از آنان دور می کرد، ناگهان سیمنز تغییر جهت داد و به سمت ایدا حمله ور شد، سیمنز توانست با ضربه خود ایدا را بیهوش کند، در پی این اتفاق نیز لیان به میان پرید و با سیمنز در دفاع از ایدا مقابله کرد. در مبارزه سیمنز موفق تر عمل کرده و باعث شد لیان بر لبه پرتگاه برج بیفتد، او درحال لذت بردن از پیروزی خود بود که ایدا ناگهان تیری از کمان خود را در بدن سیمنز فرو کرده و او را از برج به پایین انداخت. پس از شکست سیمنز و جدا کردن راهش از لیان، ایدا به سمت آزمایشگاه رفت و در آنجا ویدئویی را دید که درمورد "بزرگترین موجود خلق شده" توسط کارلا توضیح میداد. اما قبل از اینکه بزرگ ترین کار کارلا از حالت پیله بیرون بیاید، ایدا او و تمام آزمایشگاه را نابود کرد. بعد از مدتی کوتاه ، فردی ناشناس با ایدا تماس گرفت و درمورد شغل جدیدی با او صحبت کرد، ایدا نیز با خوشحالی قبول کرد.

شخصیت و روابط

"دوگانگی" بهترین کلمه برای توصیف شخصیت ایدا میباشد. هیچکس واقعا هیچوقت نمیداند او کدام طرفی است، و حتی وقتی هلنا از لیان پرسید که آیا ایدا آدم قابل اعتمادی است یا نه؟ ، لیان اعتراف کرد سوال سختی برای پاسخ دادن است. ایدا دارای حس شوخ طبعی نیش داری است و اکثر اوقات به طور مداوم سردی، آرامش و رفتار حساب شده اش را حفظ می کند و به ندرت پیش می آید که از چیزی وحشت کرده یا مبهوت شود.


هرچند شخصیت درونی و قلبی ایدا از سنگ دلی و نامهربانی کاملا دور است، در هنگام حادثه لانگشیانگ او حاضر شد تا ماموریت اصلی خود را کنار بگذارد و به کمک شری و جیک در مبارزه با جاوو های خطرناک بپردازد، و حتی هنگامی که به سمت برج های چهارگانه میرفت در راهش دفعات متعددی ایستاد و به مردم عادی یا سربازان BSAA در مبارزه با زامبی ها کمک کرد. گذشته از اینکه ایدا اکثر اوقات از لیان برای رسیدن به اهدافش استفاده میکند، اما ایدا عمیقا نسبت به لیان اهمیت میدهد و حتی حاضر است زندگی خودش را برای کمک به او به خطر بیندازد.

همانطور که گفته شد ایدا حس شوخ طبعی کنایه داری دارد، برای مثال قبل از اینکه به کمک شری و جیک برود با خود گفت که باید حق مهربانی پدر و مادرشان را پس دهد، در صورتی که وسکر هیچ وقت به ایدا مهربانی ای نشان نداد بلکه از او مانند سرباز استفاده کرد و حتی او را رها کرد تا در راکون سیتی بمیرد، یا حتی آنت نیز تقریبا او را تا دم مرگ برد و شوهرش ویلیام برکین از این دو نفر هم حتی بدتر بود.


ایدا به عنوان جاسوس و حیله گر تمرین دیده، دارای مهارت های هوشی بسیار فراوانی است و همیشه در مسائل یک قدم از لیان جلو تر بوده. او به عنوان قاتل تمرینات سختی تمرین دیده، در مبارزات تن به تن فوق العاده مهارت دارد و همچنین به تمامی مدل های اسلحه از رنج کوتاه تا بلند، اسنایپر ها، اسلحه های دست و حتی تیر و کمان مسلط است و حتی در سلاح های تن به تن مانند چاقو نیز به شدت تمرین دیده است. با وجود تمام مهارت های او، به نظر میرسد ایدا به اسلحه های کوچک تر مانند کلت ها و پیستول های ماشینی علاقه بیشتری داشته باشد زیرا به حالت فوق العاده مرگبار و مهارت دیده ای از آن ها استفاده می کند و میتواند با یک حرکت هدفش را از پیش رو بردارد.

ایدا همچنین در حرکات بدنی نیز فوق العاده کار می کند. او جزو فرز ترین و شاید بهترین شخصیت های این سری در حرکات آکروباتیک، سرعت ، انعطاف پذیری و قابلیت های بسیار دیگر باشد که این قابلیت ها به او اجازه اجرای ضربات ناگهانی، چرخش ها ، قل خوردن ها و مانور های پارکور مختلفی با اثرات به شدت محسوس و بی نظیر میدهد. او دارای قدرت بدنی بسیار بالایی هست که نسبت به شخصیت های زیادی از این سری بالا تر است. او میتواند حرکات عضلانی موثری انجام دهد. همچنین دارای قدرت پای بسیار بالایی است که از آن در مبارزات و پیمایش های محیطی استفاده میکند.


به نظر میرسد که او همیشه از کفش های پاشنه بلند مختلفی در نوع لباس پوشیدنش استفاده میکند و این کفش ها در قابلیت هایش هیچ تاثیری نمیگذارد و او به راحتی از لگد ها، پرش ها و مانور های پارکورش، هنگامی که آن ها را پوشیده است استفاده می کند. او حتی از آن ها برای مخفی کردن آیتم های مختلف استفاده میکند، برای مثال وقتی که توسط اسوتلانا اسیر شده بود از پاشنه کفش پای چپش چاقویی در آورد و خود را آزاد کرد.

ایدا همچنین اسلحه قلاب اندازی دارد که به هوک شات معروف است، این اسلحه به او اجازه می دهد تا به مناطق غیر قابل دسترسی که دیگر کاراکتر ها قادر به رفتن نیستند، برود. این قابلیت بسیار به کمک او میاید، زیرا ایدا به راحتی میتواند از موانعی که دیگران مجبور بودند با آن مقابله کنند بگذرد و یا با رفتن به مناطق بلند از مبارزه های آشکار اجتناب کند. او از این سلاح در مبارزات نیز استفاده میکند، برای مثال در اسپانیا به راحتی دو گانادو را در سکوت ناتوان کرد و دیگران نیز از این مسئله با خبر نشدند، یا وقتی که به بیتورس مندز شلیک کرد سریع با استفاده از سلاحش از مهلکه گریخت، یا در مبارزه با سیمنز های استفاده های مختلفی از اسلحه خود کرد.





 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر