شرمنده که دارم دوباره تاپیکو آپ می کنم، ولی می خواستم بگم که مکاتبات الکترونیکی بالاخره به سرانجام رسید و ترجمه ی فارسی کتاب به رسمیت شناخته شد. جزئیات بیشتر تو اسپویلر:
کتاب بالاخره چاپ شد. این هم از اطلاعاتی که قولشو داده بودم: (دوستان فقط اگه سوال دیگه ای دارید، یا همین جا برام پیغام خصوصی بفرستید یا اینجا که مطالب توی اسپویلر ازش کپی پیست شده کامنت بذارید تا تاپیک از مسیر منحرف نشه.)
کسی این پستو از سال 2012 یادش هست؟ :d
کلاً می خواستم بگم که ما سر حرفمون هستیم. :d
هرچند اگه سوالی دارید، لطفاً یکم صبر کنید. هروقت کتاب چاپ شد (طبق چیزی که به من گفتن توی مهر چاپ می شه) و به صورت فیزیکی رسید دستم، همه ی اطلاعات لازم راجع به نحوه ی خرید و محتوا و ... رو خودم در اختیارتون...
معرفی عناصر داستانی/شماره ی پنجاه (آخرین شماره): Padding
یه فیلم موقعی تو دردسر میفته که حین تماشا کردنش به ساعتتون نگاه کنید. یه فیلم موقعی حسابی تو دردسر میفته که حین تماشا کردنش ساعتتونو تکون بدید، چون فکر می کنید ممکنه از کار افتاده باشه.
راجر ایبرت
معرفی عناصر داستانی/شماره ی چهل و نه: Conflict
کشمکش بین پادشاه آرتور و موردرِد؛ کشمکش انسان در برابر انسان در ادبیات کهن، قصه های شاه پریان و اسطوره ها رایج بود.
معرفی عناصر داستانی/شماره ی چهل و چهار: Anti-Hero
تعدادی از ضد قهرمان های دنیای گیم.
از چپ به راست:
Max Payne, The Wanderer, NikoBellic, Jackie Estacado, Agent 47, Starkiller, Death, Cole MacGrath
من خودم بازی رو با موس و کیبورد تموم کردم و از این لحاظ به مشکلی برنخوردم. (راستشو بخوام بگم، من هیچ وقت تو هیچ بازی ای احساس نکردم به گیم پد احتیاج دارم، حتی تو Super Meat Boy یا پورت Resident Evil 4) فقط شاید لازم باشه جای چندتا دکمه رو عوض کنید. به نظرم بیشتر دوربین بازیه که می تونه مشکل ساز...
معرفی عناصر داستانی/شماره ی سی و دو: Plot
هرم فری تاگ پیرنگ را ساختاری روایی تعریف می کند که در آن داستان به پنج بخش تقسیم می شود: شرح، صعود اکشن، نقطه ی اوج، نزول اکشن، پایان
معرفی عناصر داستانی/شماره ی سی و یک: Freudian Trio
جیمز تی کِرک، لئونارد مک کوی و اسپاک از سری پیشتازان فضا؛ یکی از نمادین ترین تریوهای فرویدی در عرصه ی سرگرمی
نظر لطفته دوست من. خیلی ممنون.
معرفی عناصر داستانی/شماره ی سی: Lampshade Hanging
سر توبی بلچ: آیا ممکن است؟
فابیان: اگر این نمایشی روی صحنه بود، می توانستم آن را محکوم به این کنم که قصه ای غیر قابل باور است.
شکسپیر، شب بیستم، پرده ی سوم، صحنه ی چهار
فعلاً دوست دارم این جدیدها رو توی پست های جداگونه قرار بدم تا اگه قراره سوالی راجع بهشون پرسیده شه یا بحثی پیرامونشون شکل بگیره، مشکلی پیش نیاد، چون اگه یه راست بذارمشون تو پست اول، توی شلوغیش گم می شن.
معرفی عناصر داستانی/شماره ی بیست و نه: Central Theme
درون مایه ی اصلی ادیان ابراهیمی
اسلام: رسیدن به خوشبختی از طریق تسلیم شدن در برابر خدا
مسیحیت: نجات و رستگاری
یهودیت: اطاعت از قوانین
معرفی عناصر داستانی/شماره ی بیست و هشت: Tear Jerker
مردم حرفی را که زدید و کاری را که انجام دادید فراموش می کنند، ولی احساسی را که در آنها ایجاد کردید، هیچ وقت فراموش نمی کنند.
مایا آنجلو
مدتی هست که در حال ترجمه ی صفحات tvtropes.org هستم و هر هفته یکیشونو تو وبلاگم (frozenfireball.mihanblog.com) قرار می دم. با توجه به این که خیلی از مثال های ارائه شده توی این سری مقالات از بازی ها ارائه شدن و کلاً دونستن محتواشون برای بازیبازها به اندازه ی کتابخون ها و فیلم بین ها (و کلاً هر...
بعدش خود Shao-Khan میاد.
این چلنچ سیصدو خیلی راحت می شه با Noob Saibot رد کرد. هر وقت Goro و Kintaoro خواستن یه حمله اجرا کنن، فوراً از فن تلپورت نوب (بالا + پایین) استفاده کنید. وقتی فن با موفقیت اجرا شد، آروم ازش دور شین و منتظر بمونین فرایند انجام یه فن دیگه آغاز شه و دوباره از همین فن...
با این که بازی با الهام از فیلم Drive ساخته شده و تو تیتراژ بازی هم از Nicholas Winding Refn تشکر شده، ولی به نظرم بازی حتی از Drive هم تو القای حس دهه ی هشتادی موفق تر عمل می کنه. البته با این که کلا کوتاه و کمی سطحیه، ولی تو همین مدت کم چنان جو گیرایی ارائه می ده که تو کمتر بازی ای می شه تجربش...
دوستان حالا که صحبتش شد، بنده در حال ترجمه ی کتاب هستم و تا الان از 20 فصل تقریبا 11 فصلش کامل شده. با انتشارات تندیس هم صحبت کردم و قرار شده بعد از تکمیل ترجمه کتاب رو چاپ کنن. نمی تونم زمان خاصی رو قول بدم. ولی خب سعی می کنم تا قبل از عید ترجمش تموم بشه. حالا پروسه ی ویراستاری و دریافت مجوز و...
به شخصه هیچ جوره نمی تونم تصور کنم این بازی یه فاجعه از آب درنیاد.
از یه طرف Terminal Reality سازندشه که اثر خوب تو کارنامه ی کاریش کم پیدا می شه.
از طرف دیگه داره مستقیما بر اساس سریال ساخته می شه و آخرین باری ای که با این ویژگی یادم میاد، Prison Break بود که یکی از بدترین بازی های سال...
تا حالا هیچ داستانی تو هیچ فرمی و هیچ اتفاقی تو واقعیت باعث نشده بودن این قدر مفاهیم انسان دوستانه و ارزش زندگی درونم زنده بشه. شخصیت های داستان اکثرا آدم هایی بسیار معمولی و حتی کمی نفرت انگیز هستن، آدم هایی که مشابهشون تو واقعیت زیاده و حتی شاید خیلی از ماها سعی داشته باشیم ازشون دوری کنیم...
بازی رو تموم کردم، ولی فوق العاده ناامیدم کرد. دیگه خبری از اون تعقیب و گریزهای حماسی، سرعت های چهارصد کیلومتری تو بزرگراه و اون توربو زدن های فوق خفن Hot Pursuit خبری نیست. طراحی شهر خیلی بده و تا میاید یکم سرعت بگیرید، یه پیچ تند یا مانع گنده سر راهتون قرار می گیره و باید شاهد تصادف کردن...
George Lucas syndrome is what happens when an artist churns out progressively worse and worse material with each increase in money and control they get over their products.
متاسفانه Spector هم در کنار بازیسازهای دیگه ای مثل Peter Moylyneux, Richard Garriot ، Will Wright و بسیاری از بازیسازهای...