بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,572
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 117
آخرین ویرایش:

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
سوال:
با کدوم یکی از شخصیت های سایلنت هیل، همزاد پنداری دارین؟ فکر میکنین شبیه کدوم هستین؟
چند سال قبل برعکس همین موضوع رو تو تاپیک گذاشتیم.
از همون زمان منو هنری نامیدی. یادته؟ چه دورانی بود.8-|
در کل موافقم به شرطی که کسی با آنجلا:x کاری نداشته باشه.
 

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
سلام

چند سال قبل برعکس همین موضوع رو تو تاپیک گذاشتیم.
از همون زمان منو هنری نامیدی. یادته؟ چه دورانی بود.8-|
در کل موافقم به شرطی که کسی با آنجلا:x کاری نداشته باشه.
آره یادمه :D
ولی به طور کلی من خودم بیشتر فکر میکنم شبیه هنری هستم:-? یه خورده فاز تک و تنهایی و همراه نشدن با اجتماع دارم. بهم یه کلبه توی یه روستا و چندتا گاو و گوسفند و مرغ و اردک بدن و بگن زندگی کن، با کمال میل میرم :D یعنی به طور کلی طبیعت و سادگی جذابیت بیشتری برام داره تا کلیشه های رایج دنیا و مردم اطرافم.
 

Armin.jrpg

کاربر سایت
Sep 1, 2011
716
نام
Armin
آقا این مقاله رو که درباره ی shattered memories هست بخونید به نظرم خیلی خوبه :D مخصوصا اگه خیلی بدتون میاد ازش :D
(مدافع و نماینده ی رسمی شترد مموریزم من:)))
http://kotaku.com/silent-hill-shattered-memories-made-horror-personal-1788134544
سوال:

با کدوم یکی از شخصیت های سایلنت هیل، همزاد پنداری دارین؟ فکر میکنین شبیه کدوم هستین؟
هنوز homecoming و 2 رو بازی نکردم ( امروز دوباره 3 رو شروع کردم، دفعه ی قبل وسط کار سیوام رفت :/)
ولی منم فکر کنم نسبتا هنری :D البته فکر کنم اکثر گیمرا اینطور باشن :))
 

genesis007

کاربر سایت
May 16, 2010
1,294
نام
shahab
سوال:

با کدوم یکی از شخصیت های سایلنت هیل، همزاد پنداری دارین؟ فکر میکنین شبیه کدوم هستین؟
.
کله هرمی:D:D:D
.
فاز حس و حال جیمز هم زیادم:-"
به هنری هم شبیهم البته فکر کنم اکثرا به هنری شباهت دارن یکم .:-?
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
آره یادمه
ولی به طور کلی من خودم بیشتر فکر میکنم شبیه هنری هستم:-? یه خورده فاز تک و تنهایی و همراه نشدن با اجتماع دارم. بهم یه کلبه توی یه روستا و چندتا گاو و گوسفند و مرغ و اردک بدن و بگن زندگی کن، با کمال میل میرم :D یعنی به طور کلی طبیعت و سادگی جذابیت بیشتری برام داره تا کلیشه های رایج دنیا و مردم اطرافم.
من يه جزيره دور‌افتاده رو ترجيح ميدم.
آقا این مقاله رو که درباره ی shattered memories هست بخونید به نظرم خیلی خوبه :D مخصوصا اگه خیلی بدتون میاد ازش :D
(مدافع و نماینده ی رسمی شترد مموریزم من:)))
http://kotaku.com/silent-hill-shattered-memories-made-horror-personal-1788134544
من چون بازي نكردم خيلي نظري روش ندارم. ولي يادم نمياد خيلي جو تاپيك نسبت بهش منفي باشه.
هنوز homecoming و 2 رو بازی نکردم ( امروز دوباره 3 رو شروع کردم، دفعه ی قبل وسط کار سیوام رفت :/)
ولی منم فکر کنم نسبتا هنری :D البته فکر کنم اکثر گیمرا اینطور باشن :))
.
کله هرمی:D:D:D
.
فاز حس و حال جیمز هم زیادم:-"
به هنری هم شبیهم البته فکر کنم اکثرا به هنری شباهت دارن یکم .:-?
چقدر هنري طرفدار داره. شانس آوردم علي برام رزروش كرده از قبل. :D
 
آخرین ویرایش:

Mr. Children

کاربر سایت
Sep 24, 2013
1,287
آقا این مقاله رو که درباره ی shattered memories هست بخونید به نظرم خیلی خوبه :D مخصوصا اگه خیلی بدتون میاد ازش :D
(مدافع و نماینده ی رسمی شترد مموریزم من:)))
http://kotaku.com/silent-hill-shattered-memories-made-horror-personal-1788134544

هنوز homecoming و 2 رو بازی نکردم ( امروز دوباره 3 رو شروع کردم، دفعه ی قبل وسط کار سیوام رفت :/)
ولی منم فکر کنم نسبتا هنری :D البته فکر کنم اکثر گیمرا اینطور باشن :))
باو من الان سالهاست دارم همینا رو میگم. بدبختی بازی رو کنسولایی اومد که کلا نادیده گرفته شد
2 رو بازی نکردی؟ وای بر من :D
---------------------------
با کدوم یکی از شخصیت های سایلنت هیل، همزاد پنداری دارین؟ فکر میکنین شبیه کدوم هستین؟
البته خب هنری وضع زندگیش شباهت بیشتری به اکثرمون داره. ولی با جیمز همذات پنداریم بیشتره :D
 

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
سلام

من يه جزيره دور‌افتاده رو ترجيح ميدم.
---
چقدر هنري طرفدار داره. شانس آوردم علي برام رزروش كرده از قبل. :D
جزیره دور افتاده و خالی از سکنه مثل رابینسون کروزوئه؟
---
آره والا کف کردم از این همه عشق نسبت به هنری:)):|:D
البته خب هنری وضع زندگیش شباهت بیشتری به اکثرمون داره. ولی با جیمز همذات پنداریم بیشتره :D
نه منظورم وضع زندگی نبود. از نظر شخصیتی گفتم. چون به عقیده خیلیا هنری مثل یه آدم نرمال رفتار نمیکنه. موقع مواجه شدن با جک و جونورها اصلا احساس ترس نمیکنه و بیشتر یه حس شگفتی بهش دست میده. انگار مثلا دیدن اینجوری چیزهای غیر عادی کار هر روزشه:D از اون طرف جیمز و هری طبیعی تر و عمومی تر هستن توی شخصیت و رفتار.

پ.ن: آواتارت یک جا در سیستم عصبی بدنم:D
 

Mr. Children

کاربر سایت
Sep 24, 2013
1,287
جزیره دور افتاده و خالی از سکنه مثل رابینسون کروزوئه؟
---
آره والا کف کردم از این همه عشق نسبت به هنری:)):|:D

نه منظورم وضع زندگی نبود. از نظر شخصیتی گفتم. چون به عقیده خیلیا هنری مثل یه آدم نرمال رفتار نمیکنه. موقع مواجه شدن با جک و جونورها اصلا احساس ترس نمیکنه و بیشتر یه حس شگفتی بهش دست میده. انگار مثلا دیدن اینجوری چیزهای غیر عادی کار هر روزشه:D از اون طرف جیمز و هری طبیعی تر و عمومی تر هستن توی شخصیت و رفتار.

پ.ن: آواتارت یک جا در سیستم عصبی بدنم:D
کاملا درست میگی . میدونی. کلا جیمز، هری، و هنری(دست پرورده های تیم سایلنت) یه مشابهت هایی دارن با هم. مرد طبقه متوسطی ظاهرا بی آزار و گوشه گیر(مثل بیشتر ماها) همشون(این رو میشه به سادگی فهمید) نورتیک هستن. از sexual frustration رنج می برن. فراری از جامعه هم هستن. این وجدانه، یا سوپرایگو دهنشون رو سرویس کرده. هنری دیگه این رو به اوج می رسونه!
ولی همه ی اینها مشخصات یه ذهن به شدت خلاق( یه هنرمند) هم هست. یعنی اصلا سرکوب غریزه این تخیل و خلاقیت رو قویتر هم میکنه. هنری، اون خستگی و بی حالی عجیبش، دختر خونه بغلی :D. همه نشونه از تقابل میل و در عین حال انفعاله. اما انقدر قدرت داره تا همین اتاق رو که براش شده یه زندان(همون super ego) تبدیل کنه به یه پورتال برای ورود به دنیاهای دیگه که ساخته و پرداخته ذهن هنری هستن(یا انگیزه ای میشه برای هنری که یه سفر درونی تو ذهنش انجام بده). حالا کل پروسه ی بازی هم این درگیری ذهنیه هنری با خودشه که اگه حل بشه پایان خوبی رو داریم.(البته چیزای دیگه رو هم میشه قاطیش کرد- که یکم برداشتمون جنسی تر هم بشه:D- ولی تو اصل ماجرا فرقی نداره)

ضمنا این ذهن خلاق که از ناتوانی تو دنیای واقعی رنج می بره و امیالش سرکوب میشه شروع میکنه به ساختن یه alter ego یا یه shadow. یه سایه ای از خودش که آزاده. جیمز کله هرمی رو میسازه، هنری اون خود دیگری رو تو شخصیت والتر پیدا میکنه! سادست دیگه. کله هرمی و والتر بیانگر id و کلا امیال هستن. نه باید کاملا سرکوب بشن و نه باید از کنترل خارج بشن و الا واویلا! باید این کاراکتر بتونه حل کنه موضوع رو طوری که نه سیخ بسوزه و نه کباب. دو تا پایان توی SH 2 نشون میده که این حل نمیشه. یکیش حتی canon هست. اگه این رو در نظر بگیریم اونوقت میشه گفت بازی کلا نگاهش تلخ و منفیه و خودکشی میشه موتیف اصلی بازی(آنجلا، ادی و...). شاید به این خاطر که جیمز واقعا احساس گناهش قابل قیاس نیست با بقیه. زده همسرش رو کشته. این خیلی قویتره از حس و حال هنری که شخصیتره مشکلش.
ازونور شماره ی 4 خیلی مثبت تر به نظرم نگاه میکنه به ماجرا
-----------------------
پ.ن: آواتارم هم به هر دوشماره ربط داره ظاهرا. یه مسئله ای بود، یه چیزایی ازش یاد گرفتم و حل شد:D نوشته برام همین معنا رو میده :D
 

Armin.jrpg

کاربر سایت
Sep 1, 2011
716
نام
Armin
باو من الان سالهاست دارم همینا رو میگم. بدبختی بازی رو کنسولایی اومد که کلا نادیده گرفته شد
2 رو بازی نکردی؟ وای بر من :D
بابا میخواستم بعد یک، دو رو بازی کنم، پایان یک رو که دیدم هوس کردم ببینم ادامش چی میشه، خیلی حس پدرانم برا هدر گل کرد :)) ولی دیگه بعد 3 صددرصد دو هست:x
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
جزیره دور افتاده و خالی از سکنه مثل رابینسون کروزوئه؟
رابینسون کجا تنها بود؟ :-/
آره والا کف کردم از این همه عشق نسبت به هنری:)):|:D
کاش همون سالها میرفتیم سند قطعی می‌زدیم الان میشد به بالاترین پیشنهاد بفروشیم سرقفلی‌ش رو.:D
ضمنا این ذهن خلاق که از ناتوانی تو دنیای واقعی رنج می بره و امیالش سرکوب میشه شروع میکنه به ساختن یه alter ego یا یه shadow. یه سایه ای از خودش که آزاده. جیمز کله هرمی رو میسازه، هنری اون خود دیگری رو تو شخصیت والتر پیدا میکنه! سادست دیگه. کله هرمی و والتر بیانگر id و کلا امیال هستن. نه باید کاملا سرکوب بشن و نه باید از کنترل خارج بشن و الا واویلا! باید این کاراکتر بتونه حل کنه موضوع رو طوری که نه سیخ بسوزه و نه کباب. دو تا پایان توی SH 2 نشون میده که این حل نمیشه. یکیش حتی canon هست. اگه این رو در نظر بگیریم اونوقت میشه گفت بازی کلا نگاهش تلخ و منفیه و خودکشی میشه موتیف اصلی بازی(آنجلا، ادی و...). شاید به این خاطر که جیمز واقعا احساس گناهش قابل قیاس نیست با بقیه. زده همسرش رو کشته. این خیلی قویتره از حس و حال هنری که شخصیتره مشکلش.
ازونور شماره ی 4 خیلی مثبت تر به نظرم نگاه میکنه به ماجرا
یه جورایی فلسفه‌ی یین-یانگ رو بیان کردی.:-bd
پ.ن: آواتارم هم به هر دوشماره ربط داره ظاهرا. یه مسئله ای بود، یه چیزایی ازش یاد گرفتم و حل شد:D نوشته برام همین معنا رو میده :D
پ.ن: آواتارت یک جا در سیستم عصبی بدنم:D (2)
بابا میخواستم بعد یک، دو رو بازی کنم، پایان یک رو که دیدم هوس کردم ببینم ادامش چی میشه، خیلی حس پدرانم برا هدر گل کرد :)) ولی دیگه بعد 3 صددرصد دو هست:x
فکر نمی‌کنی این حس پدرانه خیلی طول کشیده. دیگه شورش رو درآورده‌ها! بجنب برادر:D
همین پست بالایی برادر احسان توضیح دادن که :... کلا امیال هستن. نه باید کاملا سرکوب بشن و نه باید از کنترل خارج بشن و الا واویلا!:-"
پ.ن: یه موقع تو شماره 2 از این جور حس‌ها نسبت به آنجلا:x گل نکنه!:-w
============================
دوستان اینجا،‌کسی فیلم‌های Contact و Storks رو دیده؟
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
:xسلام
سلام بچه ها خوبید؟ واقعا برام جالبه بعد این همه مدت هنوز فعال هسنیدهمگی خسته نباشید.
میخوام دوباره سایلنت هیل بازی کنم به یاد قدیم.
مخلص آقا رضای گل.
قدیما چه خوب بود واقعاً.
===============
برای همه‌ی دوستان تو سال جدید بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم.
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر