Prince of Persia: Epilogue
Prince of Persia: Epilogue نام DLC منتشر شده برای Prince of Persia میباشد که ادامهی داستان شاهزادهی ولگرد و شاهدخت الیکا را روایت میکند. در طول مدت سه ساعته این پک، شاهزاده و الیکا با دشمنان، دام ها و مراحل هوشمندانهتری مواجه خواهند شد. این DLC در تاریخ 5 ماه مارس سال 2009 منتشر شد.
- محیطی جدید: قصر زیرزمینی - کاخی در زیرزمین که توسط فساد اهریمن تسخیر شده و شاهزاده و الیکا میبایست از آن فرار کنند.
- نیرویی جدید: Energize - که به الیکا اجازه میدهد بخشی از ویرانه ها را بازسازی کند تا او و شاهزاده بتوانند از میان آنها عبور کنند.
- تله های چالش برانگیز جدید: شاهزاده و الیکا با دشمنانی زیرکتر و تله ها و مراحل هوشمندانه تری مواجه میشوند که به دشواری بازی میافزایند.
- حمله ای جدید: Sprinting Clash - حرکتی که طی آن، شاهزاده و دشمن با سرعت به سمت یکدیگر دویده و با شمشیر، ضربات مهلکی بر یکدیگر وارد میکنند
+ Skin های طراحی اولیه شاهزاده و الیکا، که در نسخه PC، از قبل در دسترس بود.
شاهزاده که هنوز الیکا را در آغوش دارد راه خود را به سختی از میان گرد و غبار باز میکند تا در میانهی دو صخره، به دروازه عظیمی میرسند. پرینس از درب وارد میشود، الیکا را در گوشه ای بر زمین میگذارد و درب را پشت سرش میبندد. در همین زمان ناگهان ضربهای محکم به در میخورد. شاهزاده که عصبانی است، رو به الیکا میگوید که تنها راه حرکت کردن است اما پاسخی نمیشنود. الیکا بلند میشود و به شاهزاده که در مقابلش ایستاده، سیلی محکمی میزند.
پرینس که متوجه عصبانیت الیکا میشود، سعی میکند او را آرام کند اما الیکا بدون توجه به او، پا به فرار میگذارد. شاهزاده فریاد زنان و در حالیکه به دنبال الیکا میدود، از او میخواهد که بازگردد.او به تعقیب الیکا ادامه میدهد که ناگهان صدای فریادی به گوش میرسد: " به کجا میدوی در حالیکه قدرت اهریمن در همه جا هست؟ " پرینس خود را به الیکا که در میانهی تالاری مدوّر ایستاده میرساند و در آنجا با پادشاه سوگوار، مواجه میشود.
پادشاه سوگوار، الیکا را با ضربه ای پرتاب میکند. شمشیرش را از نیام بیرون میکشد و به سمت پرینس حملهور میشود. پس از مبارزهای نفسگیر، شاهزاده موفق میشود او را شکست دهد اما قبل از کشتن او، وی شاهزاده و الیکا را به بیرون تالار پرتاب و خود فرار میکند.
پرینس و الیکا وارد تالاری میشوند که بخش اعظم آن به ویرانه بدل گشته است و سکویی در بالای آن قرار دارد. آنها خود را به سختی به سکو میرسانند که ناگهان، جنگجو، یکی از سرلشکران اهریمن در مقابلشان پدید میآید. بین جنگجو و شاهزاده، جنگ سختی در میگیرد اما در نهایت پرینس او را به لبهی سکو رسانده و به پایین پرتاب میکند. در کمال تعجب، جنگجو تغییر شکل داده و به شکارچی تبدیل میشود و بار دیگر به شاهزاده حمله میکند. پرینس با کمک الیکا او را شکست میدهد و از بین میبرد. الیکا برای پرینس توضیح میدهد که جنگجو و شکارچی مردهاند و اینها خود اهریمن هستند که به دلیل ناتوانی، موجوداتی را که به شکل آنها آشناست خلق میکند.
در طول مسیر، شاهزاده بارها به الیکا میگوید که اهریمن، از ابتدا قصد داشته الیکا بمیرد تا بتواند بدون هیچ مقاومتی فرار کند. اما الیکا این حرف را نمیپذیرد و شاهزاده را برای از بین بردن تنها فرصت ممکن برای محبوس ساختن اهریمن، سرزنش میکند.
پس از گذر از موانع متعدد، شاهزاده و الیکا به یکی دیگر از لوحهای جادویی میرسند اما الیکا توانایی استفاده از آن را ندارد و لوح غیر فعال است. شاهزاده و الیکا که هر دو ناامید شدهاند، به دنبال راه دیگری برای ادامهی مسیر هستند که به ناگاه صدای ضربهی بلندی به گوشی میرسد. شاهزاده که تمایل ندارد بایستد و توسط اهریمن کشته شود، از لوح بالا میرود، با مشت بر آن میکوبد و لوح فعال میشود.
الیکا با استفاده از نیروی لوح، بخش از ویرانه ها را ترمیم و راه خروج را باز میکند. اما به هنگام خروج، دوباره با جنگجو مواجه میشوند که مانند بار قبل، پس از شکست به شکارچی تبدیل میشود. پرینس بار دیگر به کمک الیکا آنها را شکست میدهد و در حالیکه شکارچی نابود میشود، شاهزاده فریاد میزند :" به هر شکلی که مایلی تبدیل شو، اما در هر صورت شکست میخوری!" سپس رو به الیکا میکند و میگوید: "میبینی؟ اینکه اهریمن سعی در متوقف کردن ما دارد نشان میدهد از چیزی میترسد. او از تو میترسد."
پس از مدتی آنها دوباره با پادشاه سوگوار روبرو میشوند که به شاهزاده میگوید هر خواستهای از اهریمن دارد اعلام کند، اما شاهزاده نمیپذیرد و جنگی بین این دو صورت میگیرد. پادشاه که بار دیگر شکست میخورد، پیش از فرار به شاهزاده و الیکا با لحنی تهدید آمیز، اخطار میدهد که فرصتشان رو به پایان است و باید به خدمت اهریمن درآیند و سپس آنجا را ترک میکند.
با ادامهی مسیر، شاهزاده و الیکا به مقبرهی هخامنش، پادشاه اهورائیان، میرسند. او پس از اینکه قلمرواش توسط اهریمن تسخیر شد، بازگشت و با قدرتی که از سمت Ormazd به او اعطا شده بود، آنرا پس گرفت. اما خجالت رده از اینکه مردم خود را ناامید کرده بود، وصیت کرد که پس از مرگ او را در محلی ناشناخته دفن کنند.
الیکا و پرینس از میان تله های باقی مانده عبور کرده و خود را به تالار اصلی قصر میرسانند. در حالیکه الیکا جلوتر از شاهزاده در حال حرکت است، ناگهان پادشاه سوگوار پشت سر شاهزاده ظاهر شده و او را به عقب پرتاب میکند. ضربات شمشیر پرینس هیچ تاثیری بر وی ندارند و او از همیشه نیرومندتر و سریعتر است. شاهزاده به تنهایی با پادشاه مبارزه میکند و او را به لبه ی تالار میرساند و به طبقه ی پایینتر پرتاب میکند. اینبار شاهزاده با کمک الیکا، پادشاه را به عقب رانده و او را به طبقه ی اصلی تالار، جاییکه تخت پادشاهی قرار گرفته، هل میدهند.
شاهزاده با تمام قدرت به پادشاه ضربه میزند و او را عقب میراند. بر روی سریر، سرنیزههایی برنده قرار گرفته اند. شاهزاده به کمک الیکا، پادشاه را به سمت تخت هل داده و او را بر روی نیزهها میاندازند. نیزهها از بدن پادشاه میگذرند و او را میکشند. الیکا به سمت پدرش میدود تا او را نجات دهد اما تباهی اهریمن به او این امکان را نمیدهد و جسد پادشاه متلاشی میشود.
پرینس و الیکا از لوح های موجود در تالار برای رساندن خود به آخرین تالار قصر استفاده میکنند. زمانیکه به ایوان تالار میرسند، قصر میلرزد و پادشاه سوگوار دوباره از روی سریر ظاهر میشود. شاهزاده و الیکا به سرعت وارد آخرین تالار میشوند که با تباهی اهریمن پر شده. اهریمن کنترل تباهی را به دست گرفته و سعی میکند شاهزاده و الیکا را به داخل بکشد. پرینس و الیکا شروع به حرکت میکنند و حملات اهریمن را با استفاده از لوحهای نورانی دفع میکنند تا دست آخر موفق میشوند از قصر خارج شوند.
شاهزاده به الیکا پیشنهاد میدهد که مکان را ترک کنند و به محلی دور بروند. اما الیکا بی اعتنا به پیشنهاد پرینس از او میخواهد که هر جا مایل است برود و سپس شاهزاده را که نام او را فریاد میزند، برای یافتن مردم سرزمینش ترک میکند.
داستان با این جملات اهریمن به پایان میرسد:
چرخ میگردد...
تو نمیتوانی بر سر راهش بایستی
روشنایی کمسو میشود...
روشنایی کمسو میشود